زنان و دختران افغانستان بدبختیها و رنجهای زیادی را از بدو تولد بر دوش میکشند. زمانی که نطفهای بیش نیستند و در شکم مادر حتا وجودشان کامل نشده، وجود آنان انکار میشود. اطرافیان آنان بهخاطر اینکه مبادا دختر باشند نذر به گردن میگیرند و از خدای خود میخواهند تا طفلی که هنوز جنسیتش معلوم نیست پسر باشد نه دختر.
روزی که طفل دختر متولد میشود روز عزاست نه روز جشن و شادمانی. هیچ کس به خوشآمدگویی نمیآید و خبر دختر به دنیا آوردن به گوش همه میرسد و به جای مبارک گفتن کلمه «متاسفانه» را به کار میبرند؛ اما همین مساله در مورد پسر فرق میکند. تولد پسر روز مبارکی است که چهرههای آشفته را شاد میکند. دختر در جامعه ما هنوز همان کلفتی است که هر نوع مشقت روزگار را تحمل میکند.
من دختر دوم مادرم هستم و بعد از من چهار خواهر دیگرم متولد شدند. بارها شاهد بودم که چگونه این کلمهها و جملهها با چه اندوه و افسوسی بدرقه راه من و خواهرانم میشد. پیش از اینکه وجود هر یک ما در شکم مادرم تکمیل شود پدر، مادرکلان و حتا عمههایم نذر میکردند و نزد خدایشان عذروزاری میکردند که مبادا طفل بعدی دختر باشد؛ اما برخلاف توقع آنان همه دختر بودند و پس از آن جنگ و دعوای لفظی برپا میشد.
این تنها داستان خانه ما نیست، داستان نصف جمعیت افغانستان است. پدری را ندیدهام که از ته قلبش بخواهد یک پسر و چند دختر داشته باشد، یا هیچ پسر نداشته باشد و فرزندانش همه دختر باشند؛ البته به دور از تعداد اندکی که شاید با آنان روبهرو نشدهام و یا هم پیدا کردن آنان همانند پیدا کردن سوزن از میان انبار کاه باشد.
مساله حقوق برابر میان دختر و پسر مساله دیگر است که همواره دختران قربانی آن میشوند. وقتی در مورد حق فرزند در خانوادههای افغانستان صحبت میشود، بیشترین حق به پسر تعلق میگیرد. حتا در موارد بسیار کوچک و پیش پا افتاده که این موارد کوچک آهسته آهسته عادی شده و بر مسالههای مهم زندهگی اثر میگذارد. مثلاً در خانوادههای ما به تحصیل پسر و نیازهای آن بیشتر بها میدهند تا دختر. این مورد را در خانوادههای فقیر افغانستان به وضوح میشود دید. فقر سبب میشود تا در دوراهی انتخاب ادامه تحصیل میان فرزندان خانواده، تحصیل پسر را انتخاب کنند و به آن ارجحیت دهند.
آنگاه ما میآییم از طالب که ضد زن و پیشرفت آن است و جز افراطگرایی چیز دیگر نیاموخته یا زمینه آموختنش را نداشته توقع میکنیم که دروازه مکتب و دانشگاه را بهروی دختران باز کند.
گلایه ما بیشتر از طالب باید از مفکورههای طالبانی باشد که در خانههای ما حاکم است. در مدت نزدیک به سه سال حاکمیت طالبان کدام پدر، شوهر یا برادر دست دختر، خانم و یا خواهرانشان را گرفته و ایستاده شدهاند تا حق آموزش، کار و آزادی آنان بازگردانده شود، یا کدام مرد در خیابانها با زنان معترض همگام شده و در برابر طالبان ایستاده است؟ برعکس مردان در صحنه اتهامهای گوناگونی بر آنها بسته و خانوادههای زنان و دختران معترض نیز آنها را حمایت نکرده، مانع دادخواهی آنها شده و در بسیاری از موارد زنان و دختران معترض از سوی خانوادههایشان طرد شدهاند.
تا زمانی که پدر و برادر من و صدها پدر و برادر دیگر در افغانستان حق زن و مرد را برابر ندانند و پسر را برتر از دختر بدانند، طالب را شکستی نیست. هر کدام ما طالبی در خانه داریم و با ذهنیت طالبانی بزرگ شدهایم.
زمانی که خانوادهها در افغانستان به دخترانشان بها بدهند و ذهنیت طالبانی برچیده شود، آنگاه است که نه تنها در برابر گروه افراطی طالبان پیروز خواهیم شد، بلکه هزاران مفکوره ضد زن را شکست خواهیم داد.