نشست سوم دوحه درباره افغانستان امروز 30 ماه جون به میزبانی سازمان ملل متحد برگزار میشود. در این نشست سخنگوی طالبان شرکت می کند، اما زنان، نمایندهگان مردم افغانستان و سیاسیون این کشور غایب هستند. طبیعی است که چنین نشستی با چنین آرایشی پیامدها و چالشهای آشکار و پنهانی دارد که جبرانش برای مردم افغانستان سخت است و کشورهای خارجی نیز از رهگذر آن متضرر خواهند شد. چنین نشستی ممکن است پیامهای مختلف داشته باشد که مهمترین آنها قرار ذیل است:
1- مشروعیتبخشی به یک گروه تروریستی
دعوت از طالبان به این نشست، بدون حضور زنان و سایر نمایندهگان و گروههای سیاسی افغانستان، به نوعی مشروعیتبخشی به این گروه تروریستی تلقی میشود. طالبان که بسیاری از مقامات آن تحت تحریمهای بینالمللی قرار دارند و به عنوان نقضکنندهگان حقوق بشر شناخته میشوند، از طریق این نشست میتوانند به نوعی مشروعیت سیاسی دست یابند. این در حالی است که سایر گروههای سیاسی و نمایندهگان مردم افغانستان که ممکن است دیدگاهها و نگرانیهای متفاوتی داشته باشند، به حاشیه رانده شدهاند. این نشست که در ادامه نشستهای گذشته برگزار میگردد، گویا ابتکاری است که به منظور طالبشویی و تطهیر آن برنامهریزی میگردد. طالبشویی ممکن است به صورت تاکتیکی برخی از کارکردها را برای قدرتهای بزرگ و سازمان ملل داشته باشد ولی به دلیل ماهیت این گروه و همچنین کارنامه عملی آن، باید اذعان کرد که هیچ کسی در برابر خطرات تروریسم از مصونیت برخوردار نیست. این قاعده استثنابردار هم نیست. ممکن است دیر و زود داشته باشد ولی یک امر حتمی است.
2- قدرتافزایی طالبان برای کنترل بیشتر
طالبان با مطرح کردن شرطهای متعدد برای شرکت در این نشست، تلاش میکنند تا کنترل بیشتری بر روند مذاکرات و تصمیمگیریها داشته باشند. این شرطها ممکن است شامل مواردی مانند لغو تحریمها، به رسمیت شناختن حکومت آنها، عدم پرداختن به تغییر پالیسی طالبان درباره تحصیل زنان و دسترسی به منابع مالی بینالمللی باشد. پذیرش این شروط از سوی جامعه بینالمللی میتواند به تقویت موقعیت طالبان و تثبیت حکومت آنها منجر شود، بدون اینکه تغییر اساسی در رفتار و سیاستهای سرکوبگرانه آنها ایجاد شود. این نوع مواجه جهان و از جمله سازمان ملل با طالبان نوع عریضه برخود و ارزشهای بینالمللی و تندهی به تاوان است که دیر یا زود دامن گیر آنها خواهد شد. سازمان ملل عملاً با پذیرش شرایط طالبان، قبل از هر چیزی از مواد قطعنامه خود عدول کرده و هیچگاه مسایل اصلی که قرار بود به آن بپردازد، جزو آجندا نیست. تعیین نماینده ویژه و… مسایل است که باید در آجندا قرار میگرفت. دفاع از زنان و حقوق بشر جزو وظایفی است که مطابق منشور، ملل متحد موظف است برای تحقق آن اقدام کند. سازمان ملل وظایف اصلی خود را از یاد برده و اقدام به برخوردهای تاکتیکی برای طالبشویی می کند.
3- اهمیتزدایی از مطالبات مردم افغانستان
عدم حضور زنان، جامعه مدنی، سیاسیون و نمایندهگان واقعی مردم افغانستان خصوصاً نسل جدید که از اعتماد مردم برخوردارند در این نشست، باعث میشود که تصمیمات اتخاذ شده از جامعیت و مشروعیت لازم برخوردار نباشد. نمایندهگان جامعه مدنی، گروههای اقلیتی و سایر نیروهای سیاسی که دیدگاهها و نیازهای متفاوتی دارند، باید در چنین نشستهایی حضور داشته باشند تا تصمیمات اتخاذ شده بتواند پاسخگوی نیازها و مطالبات واقعی مردم افغانستان باشد. غیبت این نمایندهگان، باعث میشود که تصمیمات اتخاذ شده به نفع گروه خاصی (طالبان) باشد و نیازهای سایر اقشار جامعه نادیده گرفته شود. برگزاری چنین نشستی در غیبت نمایندهگان واقعی مردم بسان یک معمای لاینحل می نماید زیرا اگر قرار بر حل مسایل افغانستان است، این امر زمان امکان پذیر است که نمایندهگان مردم در آن حضور داشته باشد. اگر قرار بر توجیه وضعیت فعلی و سفیدنمایی طالبان است نیاز به این همه هزینه و فرصتسوزی نیست. شاید بتوان گفت که مهمترین پیام این نوع نشست این است که برای سازمان ملل، مطالبات زنان و مردم افغانستان در اولویت قرار ندارد و این سازمان مثل یک کشور و یا یک سازمان استخباراتی، تمایل به تعامل با طالبان دارد آنهم برای تعقیب منافع موقتیشان.
4- ممتنع ساختن صلح و ثبات در افغانستان
این رویکرد، یعنی مذاکره و گفتوگو تنها با طالبان، میتواند پیامدهای منفی جدی برای فرآیند صلح و ثبات در افغانستان داشته باشد. اساساً این نوع برخورد به معنای ممتنع کردن صلح پایدار در افغانستان است. مذاکرات باید به نحوی باشد که همه گروههای ذینفع ومردم افغانستان در آن حضور معنادار داشته باشند و بتوانند دیدگاهها و نگرانیهای خود را مطرح کنند. در غیر این صورت، احتمال اینکه توافقات حاصل شده با محوریت دیدگاه طالبان، مردم افغانستان را محرومتر بسازد زیاد است. این مساله میتواند به تداوم ناآرامیها و بحرانها منجر شود. اساساً صلح در غیبت نمایندهگان مردم افغانستان ناممکن است. مگر اینکه مراد از صلح، صلح گورستانی باشد و همه مردم بدلیل رعب و وحشت دم برنیاورند.
5. تحقیر زنان افغانستان توسط سازمان ملل
زنان افغانستان از حضور در نشست دوحه توسط خانم رزماری دی کارلو، معاون دبیر کل سازمان ملل در امور سیاسی، نشاندهنده نادیده گرفتن حقوق و صدای نیمی از جمعیت کشور است. این اقدام، پذیرش پیش شرطهای طالبان و تحقیر آشکار زنان افغانستان را به دنبال دارد. چنین تصمیمی نه تنها اصول حقوق بشر و برابری جنسیتی را زیر پا میگذارد، بلکه پیامدهای ناگواری برای آینده افغانستان به همراه دارد. زنان افغانستان باید در تمام مراحل تصمیمگیریهای مربوط به سرنوشت و کشورشان مشارکت معنادار داشته باشند و حذف آنها از این نشست غیرقابل قبول است.
راهکارها و پیشنهادها
1- دعوت از تمام جنبشهای زنان، گروههای سیاسی و نمایندهگان مردم: جامعه بینالمللی باید تلاش کند تا همه این گروهها به عنوان نمایندهگان مردم افغانستان در چنین نشستهایی حضور داشته باشند تا تصمیمات اتخاذ شده از جامعیت و مشروعیت بیشتری برخوردار باشد و زمینه برای رسیدن به صلح پایدار و مردمی مساعد گردد. خصوصاً این انتظار زمانی بیشتر میشود که نماینده ملل متحد نیز یک زن است و خانم رزماری به عنوان معاون گوتریش میزبان این نشست میباشد.
2- فشار بینالمللی بر طالبان: به جای امتیازدهی به طالبان فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی بر طالبان باید در دستور کار قرار بگیرد. این فشارها بهگونهای اعمال شود که آنها را مجبور به رعایت حقوق بشر و مشارکت واقعی در فرآیند صلح کند. در غیر آن صورت اگر خلق وحشت بسان کارت امتیازگیری از سوی طالبان در دستور کار قرار بگیرد و سازمان ملل نیز آن را به رسمیت بشناسد، به معنای آن است که همهگان باید تروریست شوند تا امتیاز بگیرند.
3- حمایت از نسل جدید و نمایندهگان واقعی مردم: جامعه بینالمللی باید از سازمانها و نهادهای مورد اعتماد مردم افغانستان حمایت کند تا صدای مردم به ویژه زنان و اقلیتها در مذاکرات شنیده شود و زمینه برای دیگردیسی بنیادین در گفتوگوهای مربوط به صلح در افغانستان رونما گردد. این گروهها دلسوز و وفادار به مطالبات مردم هستند که به نمایندهگی از مردم در چنین نشستهایی حضور یافته و زمینه را برای عبور از بحران فراهم میکنند.
نتیجهگیری
نشست سوم دوحه، فرصتی بود برای بررسی و یافتن راهحلهای پایدار برای بحران افغانستان. اما این فرصت زمانی موثر خواهد بود که همه گروههای ذینفع در آن حضور داشته باشند و تصمیمات اتخاذ شده نمایانگر نیازها و دیدگاههای همه اقشار جامعه باشد. در غیر این صورت، این نشست نه تنها کمکی به حل بحران نخواهد کرد بلکه ممکن است مشکلات را پیچیدهتر و عمیقتر کند. جامعه بینالمللی باید با دقت و حساسیت بیشتری به این مساله بپردازد و تلاش کند تا فرآیند صلح و ثبات در افغانستان به صورت جامع و فراگیر پیش برود.