دکترین کلان سیاست خارجی هند، جهان را به سه دایره متحدالمرکز تقسیم میکند. در دایره نخست، کشورهای همسایه قرار دارند. در این دایره هند تلاش میورزد به قدرت هژمون منطقه مبدل شود و بتواند با قدرتهای دیگر مقابله کند. دایره دوم، منطقه وسیعتری از همسایهگان هند را در برمیگیرد که محیط آن را آسیا و کشورهای حاشیه اقیانوس هند تشکیل میدهند. در این محدوده هند در تلاش ایجاد موازنه قوا در مقابل سایر قدرتها و ممانعت از تضییع منافع خود توسط این قدرتها میباشد. در دایره سوم که کل جهان را احتوا میکند، هند در تلاش تثبیت جایگاه خود در محیط بینالملل و ایفای نقش فعال در صلح و امنیت جهانی است. از آنجاییکه هند، افغانستان را جزیی از جنوب آسیا میداند، آن را در حلقه اول سیاست خارجی خود قرار داده است. به همین دلیل، هند پس از سال 2001 میلادی در افغانستان سرمایهگذاری هنگفتی کرد. هدف از این سرمایهگذاری مشارکت راهبردی بود که هند میخواست توسط آن با گسترش نفوذ خود از حصار تنگ منطقهای جنوب آسیا خارج شود. دستیابی به این هدف میتوانست هند را در به دست آوردن هدف اصلی خود در جنوب آسیا، که مبدل شدن به هژمون منطقهای است، کمک کند. در ضمن، داشتن مشارکت استراتژیک پایدار با افغانستان عمق استراتژیک این کشور را تا آسیای مرکزی گسترش میدهد. با به دست آوردن این اهداف نهتنها از محاصره سیاسی چین و پاکستان جان سالم به در میبرد، که باعث محاصره و مهار پاکستان شده و فشار مضاعفی را به این کشور وارد میکند.
تحولات پیش آمده و سقوط غیرمترقبه جمهوری اسلامی افغانستان و برگشت دوباره طالبان پس از ۲۰ سال به قدرت، به این اهداف هند لطمه جبرانناپذیر وارد کرده است. هند در مدت ۲۰ سال گذشته در افغانستان، حدود سه میلیارد دالر سرمایهگذاری کرد و با استفاده از سیاست خارجی نرم توانسته بود برای خود جایگاه ویژهای در داخل افغانستان ایجاد کند؛ اما روی کار آمدن طالبان پس از 15 آگست سال قبل، تمام این دستاوردهای هند را به باد داد؛ چون هند برگشت طالبان را بهعنوان یک عقبگشت بزرگ در سیاست خارجی خود میداند. از دید هند، طالبان نیروی نیابتی پاکستان هستند که به نیابت از منافع این کشور با دولت قبلی افغانستان جنگیدند و حالا قدرت را در دست دارند. از این رو قدرت گرفتن گروه طالبان و هر نوع نزدیکی کابل تحت رهبری طالبان با اسلامآباد را تهدید مستقیم بر امنیت ملی خود میداند. به همین دلیل پس از سقوط کابل، هند دروازه سفارت خود در کابل را بست و تمام دیپلماتهای خود را از افغانستان خارج کرد. حریم هوایی خود با این کشور را نیز بست و هر نوع روابط خود با گروه حاکم در کابل را قطع کرد. کاری را که هند بین سالهای 1996 ـ 2001 نیز کرده بود؛ اما این بار قطع روابط با طالبان با مخالفتهایی در داخل محافل سیاسی هند مواجه شد، بهخصوص عدهای از استراتژیستها، سیاستمداران و دیپلماتهای اسبق هندی که در کابل ماموریت داشته، به این باورند که هند راهی جز تعامل با طالبان ندارد؛ در غیر این صورت به حاشیه رانده خواهد شد. چون این بار شرایط با سالهای 1996 متفاوتتر است. هیچ اپوزیسیون قدرتمندی، نه در داخل و نه در خارج افغانستان، در مقابل طالبان شکل نگرفته و طالبان تمام جغرافیای افغانستان را در اختیار دارند، در حالی که در سال 1996 میلادی جبهه شمال، متحد کلیدی هند در افغانستان، مانع تسلط کامل طالبان بر تمام افغانستان شد. در ضمن، کشورهای منطقه هم به نحوی با طالبان تعامل دارند. حتا ایران و روسیه، که در حاکمیت قبلی این گروه از حامیان جبهه ضد طالب بودند، این بار سفارتخانههای خود را در کابل باز نگه داشته و همچنان به دیپلماتهای طالبان اجازه دادهاند که در سفارتخانههای افغانستان در این کشورها حضور یابند. به باور این سیاستگران از آنجایی که افغانستان جایگاه ویژهای در سیاست خارجی هند دارد، این کشور به هیچ صورت نباید مانند دهه ۹۰ خود را از تمام تحولات افغانستان در حاشیه قرار دهد. از این جهت حضور حداقلی هند در کابل را بهمراتب بهتر از غیابت آن میدانند. بهطور مثال، بهادرا کمار، دیپلمات اسبق هندی، و اویناش پالیوال، نویسنده و پژوهشگر هندی، از جمله کسانی هستند که هند را به تعامل با طالبان تشویق میکنند. همچنان پالیوال در تازهترین مقالهاش در روزنامه هندوستان تایمز، تعامل با طالبان را در حال حاضر به نفع هند دانسته و به این باور است که با گذشت زمان، ممکن پاکستان از تعامل این گروه با هند جلوگیری کند.
تصمیمگیرندهگان اصلی که نیروهای سیاسی حاکم در داخل حکومت هند هستند، در ارتباط به افغانستان به دو دسته تقسیم شدهاند. دسته اول را جمعی از نظامیان، استراتژیستها و سیاسیون هند تشکیل میدهند که خواهان عدم برقراری روابط با طالبان و حمایت از هر جبهه نظامی که بر ضد طالبان بجنگد، هستند. این حلقه در محور رییس فقید ستاد ارتش هند جنرال بیپن راوات (که در سانحه هوایی در گذشت) بودند. حتا پس از سقوط کابل زمانی که از آقای راوات پرسیدند حالا با کابل چه برنامهای دارید؟ جواب وی این بود: «ما از شورشیان خود حمایت میکنیم» که هدف وی نیروهای ضد طالب بود. دسته دوم را حلقه وزیر خارجه کنونی هند، سابرینام جیشنکر، تشکیل میدهد. این دسته در وزارت خارجه هند خواهان تعامل و برقراری روابط با طالبان هستند. این دو دیدگاه متضاد، در داخل دستگاه حکومت هند در ارتباط به طالبان وجود داشت. برای حل این مشکل و تصمیم نهایی در مورد آینده روابط هند ـ طالبان، حکومت هند در ماه اکتبر سال گذشته جلسهای فوقالعاده را به رهبری نخستوزیر این کشور در مورد افغانستان برگزار کرد و هر دو دسته، مخالف تعامل و موافق تعامل با طالبان، در جلسه حضور یافتند. نخستوزیر هند، نارندرا مودی، به دقت به حرف و دلایل هر دو جناح گوش داد. در نهایت جناح وزیر خارجه هند موفق شد نخستوزیر را با دیدگاه خود موافق سازد. به این ترتیب تصمیم گرفتند تا این بار با طالبان از دروازه تعامل پیش رفته و حمایت از مخالفان را هم بهعنوان یک گزینه در نظر بگیرند. پس از آن هند اولین تیم امنیتی خود را در ماه فبروری امسال به کابل فرستاد تا وضعیت را ارزیابی کند و همزمان بهطور محرمانه با دفتر سیاسی طالبان در دوحه همچنان دید و بازدیدهایی داشتند. در تازهترین مورد، نماینده وزارت خارجه هند برای افغانستان، پاکستان و ایران به افغانستان سفر کرد و با رهبران کابلنشین طالبان ملاقات کرد و خواهان تضمین امنیتی برای بازگشایی سفارت خود در کابل شد. موارد یاد شده منجر به این شد تا هند آهسته و پیوسته بهطور محدود با طالبان وارد تعامل شود و سفارت خود را در کابل بهطور غیررسمی بازگشایی کرده و کمکهای بشردوستانه خود را به کابل بفرستد.
به همین ترتیب، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که از آنجایی که افغانستان جایگاه ویژهای در سیاست خارجی هند دارد، این کشور به هیچ صورت نمیخواهد این بار در حاشیهای موضوعات افغانستان قرار گیرد؛ زیرا هندیها در نقشه استراتژیک خود جنوب آسیا را در صدر سیاستهای خود قرار داده و افغانستان نیز به دلیل اینکه از دید هند در محدوده جنوب آسیا قرار دارد از اهمیت ویژهای در سیاست خارجی این کشور برخوردار است. از اینکه افغانستان در حلقه اول سیاست خارجی آنها قرار میگیرد، زمینهساز میشود تا هندیها همیشه نگاه ویژه به افغانستان داشته باشند و برای حفظ منافع و استراتژی کلانشان حتا با دشمنشان، اگر طالبان هم باشد، مدارا کنند. این دید یک دید واقعگرای سیاسی است که هند در جهان فعلی از آن پیروی میکند.