روایت تصاویر حُزنانگیزی که پس از حملات انتحاری نشر میشوند

وحید پیمان
احتمالا چهره این کودک برای شما آشناست. کودکی که روایت دردناکی از او، تنها یک روز پس از حمله انتحاری به یک مراسم عروسی در کابل هزاران بار دست به دست شد.
داستانیکه در ظاهر، از سوی یک پدر نگاشته بود، پدری که بر اساس این روایت، قصه چگونهگی قربانی شدن پسرش را مینویسد. «پدری که فرزندش در آغوشش بوده و در حمله انتحاری بیهوش میشود، سپس در شفاخانه متوجه میشود که دست پسرش هنوز داخل جیباش است، در حالیکه بر اثر حمله انتحاری قطع شده است.»
اما واقعیت چیست؟
این عکس متعلق به محمد سپهر نقدی، پسر شش سالهی ایرانی است که از تاریخ بیستونهم ماه ثور سال جاری از ولایت اراک، ولسوالی شاندز و از یک روستا گم شده و تا اکنون با وصفهای تلاش و جستوجوی فراوان پیدا نشده است.
پولیس ایران هم اکنون در جستوجوی سرنخی است که منجر به پیدا شدن این کودک شش ساله ایرانی شود. کودکی بیش از ایران حالا در افغانستان به عنوان یک قربانی مشهور شده اما خانوادهاش در ایران هنوز به پیدا شدن فرزندشان امیدوار اند.
با وجود آنکه هر حمله انتحاری در افغانستان روایتهای دردآور و حُزنانگیز خودش را هم دارد اما ترویج نوشتن متون احساسی در شبکههای اجتماعی و انتخاب تصاویر دردناک غیر مرتبط توسط کاربران، شکبرانگیز است.
فردای حمله انتحاری بر یک مراسم عروسی در کابل، تصویر دیگری از کفش خونآلود یک کودک منتشر شد، عکسیکه هزاران بار توسط کاربران افغان فضای مجازی دستبهدست شد.
این عکس از حمله موشکی حماس به شهر “اشکلون اسرائیل” در ماه می سال ۲۰۰۸ است. عکسی که که توسط عکاس اسرائیلی به نام «ادی ازرائیل (Edi Israel)» گرفته شده است.
همچنان تصویری از دستان بریدهی یک بانو نیز منسوب به همین حمله منتشر و به وفور دستبهدست شد. از آنجاییکه هیچ زنی در بخش مردانه تالار حضور نداشته، به نظر میرسد که این تصویر نیز غیر واقعی است.
پیشینه نشر این تصاویر در شبکههای مجازی در روزهای اخیر
پس از حمله حدود بیست روز پیش به موتر حامل کارمندان زن وزارت معادن در منطقه مکروریان کهنه شهر کابل، تصویر دختری با صورت آغشته به خون به اندازه کافی در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد. از همان ابتدا تردیدهایی در مورد این تصویر وجود داشت. اما ترافیک انتشار این تصویر به پیمانهای بالایی گسترده بود.
فردای آن روز از همکارام را تقاضا کردم تا این کودک را هرطور که شده پیدا کند. کودکی که شاید پیش از دههزار بار تصویرش در فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی دست به دست شده، اما هیچ اثری از او در کابل و در هیچ شفاخانهای پیدا نشد. سپس سراغ او را از باشندهگان مکروریان کهنه گرفتیم، باز هم پیدا نشد.
با یک جستجو در انترنت متوجه شدم که این تصویر از ماه عقرب سال ۱۳۹۷ خورشیدی است که در کشور یمن گرفته شدهاست. تردیدی نیست که صحنههای به مراتب خشنتر از این در افغانستان دیده شده اما نشر تصاویر کودکان سوری، عراقی، یمنی و غیره بلافاصله پس از هر حمله انتحاری آنهم به نام کودکان افغان، سوال برانگیز شده است.
یکماه پیش نیز یک روز پس از حمله موتر بمب به بخش لوجستیک وزارت دفاع، تصویری منتشر شد که گویا دانشآموزان، جای خالی همصنفی خود که در این حمله انتحاری جان باخته است را به یک دسته گل پر کردند.
اما این تصویر متعلق به کودکان یک مکتب فلسطینی است که همصنفیشان در یک رویداد و با تیر اندازی نیروهای دولتی اسرائیل جان باخته بود.
تردیدی نیست که بسیاری از این تصاویر تبدیل به نمادهایی از خشونت و ظلم بیحد شدهاند ، ظلمی که چه توسط طالب، چه داعش، القاعده و یا هر گروه دیگر نظامی و با هر عقیدهای صورت گرفته باشد.
همه اینها روایتهای تلخیاند که در جهان جریان دارد، این اعمال به هر شکلی که میشود باید نکوهش و تقبیح گردد.
نشر تصاویری که مربوط یک حادثه نمیشود بخشی از اخبار جعلی شمرده میشوند. تصاویری که از یکسو اذهان عمومی را تحریک مینماید و از طرف دیگر دقت و اصالت متن منتشر شده را زیر سوال قرار میدهد.