بخش اول – افکار آخرین شاه ایران در مورد آب هیرمند

نصرالله استانکزی

موضوع هیرمند یکی از موضوعات استراتژیک در روابط افغانستان و ایران شناخته شده و در تعیین سیاست‌های حکومت‌های مختلف دو کشور به‌عنوان نقطه مرکزی مطرح بوده ‌است .

در دوره‌های مختلف تقریباً از اواسط قرن نزدهم میلادی تا کنون به‌طور دوامدار موضوع هیرمند در سطح استراتژیک برای رهبران هر دو کشور مطرح بوده و همواره مورد توجه زمام‌داران قرار داشته است .

بعد از دهه هفتاد قرن بیستم که معاهده هیرمند بین دو کشور منعقد شد، زمام‌داران ایران به‌طور سیستماتیک با استفاده از اوضاع نابسامان افغانستان در خصوص هلمند بهره‌برداری کرده‌اند. یکی از این زمام‌داران محمدرضا شاه پهلوی، آخرین پادشاه ایران، بود که در مورد هیرمند نظریات خاص خود را داشت .

برای روشن شدن نظریات او،  به یادداشت امیراسدالله علم که از اشخاص خیلی نزدیک به شاه ایران بود و برای مدت ده سال (۱۳۴۶-۱۳۵۶) به حیث وزیر دربار شاهنشاهی ایران ایفای وظیفه کرده و در تمام حالات سفر و حضر و حتا مجالس شخصی او حضور داشته، مراجعه می‌کنیم.

این یادداشت‌ها که تحت عنوان یادداشت‌های علم در هفت جلد چاپ شده است، تمام وقایع زمان آخرین شاه ایران را به‌صورت روزمره منعکس کرده که از جمله، افکار شاه مذکور در مورد افغانستان بخشی از این کتاب هفت‌ جلدی است.

از آن‌جایی که در این روزها بار دیگر موضوع هیرمند از سوی مقام‌های جمهوری اسلامی ایران به‌طور روزافزون مطرح می‌شود، خواستم موضوع هیرمند را در افکار شاه سابق ایران به خواننده‌گان عزیز تقدیم کنم. زیرا نظریات شاه بخشی از تاریخ موضوع بوده و از سوی دیگر، واقعیت‌های امروز را نمی‌توان بدون تسلسل تاریخی به‌درستی مطالعه کرد.

و اینک می‌پردازیم به آن نظریات:

اسدالله علم در یادداشت روز سه‌شنبه، مورخ ۲۰ حوت ۱۳۴۷ خویش چنین می‌نویسد: «پس فردا به دعوت وزیر دربار افغانستان برای سه روز به کابل خواهم رفت. شاهنشاه فرمودند: هم راجع به آب هیرمند صحبت کن و هم به افغان‌ها بگو وضع پاکستان نگران‌کننده است. ولی خیال نکنید که از این وضع استفاده ببرید و موضوعات سرحدی و پشتونستان را بی‌جهت دامن بزنید. باید با ما جهت محکم‌تری داشته باشید که اگر پاکستان به طرف چپ رفت، بتوانید خود را حفظ کنید.»

علم پس از سفر سه روزه‌اش به کابل، به‌تاریخ ۲۶ حوت ۱۳۴۷ گزارش سفر خود را به شاه ایران تقدیم می‌دارد و در مورد هیرمند دستور لازم را از او دریافت می‌کند. موصوف در یادداشت همان روز خود می‌نویسد: «شرفیاب شدم. به تفصیل شرح مسافرت افغانستان را عرض کردم. یک ساعت به طول انجامید. شاهنشاه به دقت گوش می‌داد. عرض کردم: افغان‌ها در پی دوستیابی هستند و نقطه اتکایی می‌خواهند. به پاکستان و از آن بدتر به شوروی نمی‌توانند تکیه بکنند. به هزار دلیل در پی جلب ما هستند. ولی در عین حال با مرد رندی می‌خواهند آب بیشتری به ما ندهند، مگر به‌صورت معامله تجارتی خارج از قرارداد. به هر حال، اگر زیر این بار برویم و به‌ظاهر یا باطن جلب دوستی آن‌ها را بکنیم، تازه اول کار شروع می‌شود. یعنی آن قدر باید در جهات مختلف با آن‌ها همکاری کنیم، پول قرض بدهیم، بندر در اختیار آن‌ها بگذاریم، همکاری در دلتای هیرمند بکنیم، از لحاظ امنیتی به آن‌ها کمک بدهیم، که بعدها به هیچ صورتی نتوانند از ما جدا بشوند و آب تجارتی هم قطع‌ناشدنی باشد. یا در این ضمن شاید در تاسیسات وادی هیرمند شریک بشویم …. شاهنشاه به عرایض من خیلی توجه فرمودند و فرمودند: فوری کمیسیونی از نخست‌وزیر، وزیر خارجه و وزیر آب و برق تشکیل بده. تمام این مطالب و مذاکراتی که کرده‌ای را به آن‌ها بگو. نتیجه را اطلاع بده که تصمیم بگیرم !…»

به تعقیب آن، اسدالله علم در یادداشت تاریخ ۲۵ ثور خود می‌نویسد: «بقیه روز به کارهای جاری گذشت و در مورد هیرمند امر شاهنشاه را به دولت ابلاغ کردم که اگر پادشاه افغانستان تعهد کتبی بدهد شاهنشاه حاضرند قبلاً قرار هیرمند را تصویب بفرمایند، یعنی امر فرمایند مجلس تصویب بکند تا بعد قرار معامله آب را بگذاریم. شاهنشاه می‌فرمایند: برای معامله آب پادشاه به من تعهد رسمی و کتبی بدهد، در تعهد هم قیمت آب و هم مقدار آب مورد معامله تعیین شود.»

در زمانی که معاهده دریای هیرمند به پارلمان افغانستان برای تصویب فرستاده شده بود، اسدالله علم موضوع را به اطلاع پادشاه می‌رساند. شاه ایران دستور رشوت به اعضای شورای ملی همان وقت افغانستان را می‌دهد. موضوع در یادداشت مورخ ۶ عقرب  چنین انعکاس یافته است: «در خصوص مساله هیرمند و افغانستان عرض کردم، حالا قرارداد ما به مجلس آن‌ها رفته است. مثل این که باید در آن‌ جا پول خرج کنیم. برقراری که بیشتر به نفع افغان‌هاست. فرمودند: بلی مجلس آن جا خرتو خر عجیبی است و پادشاه باید فکری کند که از این وضع آسوده شود. به او هم گفته‌ام که بتواند عمل کند، معلوم نیست. به هر صورت، آدم مطمینی بفرست که پیش سفیر ما برود و اگر واقعاً لازم است پول خرج کند. اجازه خواستم رهبر دوست خودم را که نماینده سیستان است بفرستم. فرمودند: عیب ندارد، برود.»

در مورد اسدالله سراج، سفیر آن وقت افغانستان در تهران که مورد توجه شاهنشاه ایران به‌خصوص در موضوع آب هیرمند نبود، اسدالله علم در یادداشت ۱۰ عقرب ۱۳۵۱ چنین می‌نویسد: «صبح قبل از شرفیابی اسدالله سراج به دیدنم آمد … برای آخرین خداحافظی. شرحی از این قرارداد آب هیرمند – قرار فروش – باید جداگانه می‌بود و اصولاً قرار فروش آب نمی‌باید حالا مطرح می‌شد، صحبت کرد و بعد هم گفت: چون شفیق (موسا شفیق)، وزیر خارجه افغانستان، حرف مرا در زمینه گوش نداد، استعفا کردم. در دلم گفتم: خدا پدر شفیق را بیامرزد، معلوم می‌شود مرد روشن‌بینی است.

بعد شرفیاب شدم … منجمله این مطلب را عرض کردم. فرمودند: بلی به من هم موقع خداحافظی گفت. این‌هاold guard  (قدیمی) هستند. شفیق جوان است. بهتر است، بهتر احتیاجات افغانستان را می‌فهمد و می‌سنجد. این شخص همیشه  با این کار مخالف بود. خدا پدر شفیق و پادشاه را بیامرزد که با استعفای او موافقت کردند. عرض کردم: علاوه بر نشان درجه یک همایونی که مرحمت فرمودید، تمثال مبارک را می‌خواهد. فرمودند: آن را بدهید، مانع ندارد، خوب هم است.»

علم در یادداشت مورخ ۹ قوس ۱۳۵۲ خویش راجع به مسلح شدن عشایر سرحدی ایران در سرحد افغانستان و موضوع استفاده از آب هیرمند چنین می‌نویسد: «مدتی راجع به افغانستان و سیستان صحبت شد. عرض کردم: تقریباً تمام عشایر ما مسلح شدند و من یقین دارم هیچ نوع سوءاستفاده از این سلاح نخواهند کرد، چون همه وطن‌پرست هستند. ملاحظه فرمودید که عبسی مبارکی  چطور غایله خطرناکی را به تنهایی خواباند. اما غلام تعجب دارم برای پاک کردن نهر شیردل که میان گنگی سیستان را سیراب می‌کند و در داخل خاک ایران است، فقط آب از پریان مشترک می‌گیرد. استاندار می‌گوید که باید نظر افغان‌ها توسط وزارت خارجه جلب شود. فرمودند: در رژیم سابق ما گفته بودیم قبل از آن که قرارداد هیرمند از تصویب مجلس نگذشته حتی‌الامکان provocation (تحرک) حالا که دیگر معنا ندارد. زود رسیده‌گی کن ببین موضوع چیست.»

علم در یادداشت مورخ ۷ عقرب ۱۳۵۳ خود می‌نویسد: «باز صحبت از دیرکرد باران به میان آمد و ناراحتی شاهنشاه، عرض کردم: هیرمند هم خیلی بی‌آب شده و افغان‌ها تقریباً آب را بسته‌اند. من هم چندین دفعه به سفیر افغانستان تذکر داده‌ام فایده نکرده، حال آن که می‌توانند بیش از این به ما آب بدهند. فرمودند: اقدامات دیگر بکن.»

علم در یادداشت مورخ ۱۶ عقرب ۱۳۵۴ خویش راجع به اعمار یک سد روی رودخانه مشترک افغانستان و ایران در سیستان [خلاف متن معاهده هیرمند در سال ۱۳۵۱ خورشیدی] پیشنهاد می‌کند که شاه ایران دستور این اقدام را صادر کند. در یادداشت مذکور می‌خوانیم: «قدری راجع به سیستان بحث شد. به عرض مبارک رساندم که این مهمه پول به افغان‌ها می‌دهیم. این‌ها حداقل نمی‌گویم قراردادی را که صد درصد به نفع آن‌هاست با منت تصویب کنند. لااقل بگذارند روی پریان، رودخانه مشترک مرزی ما یک diversion {سد انحرافی} بزنیم که دایماً گود نشود و رودخانه سیستان بالا نماند. فرمودند: فوری به وزارت خارجه ابلاغ کن که اگر راه نمی‌آیند جلو اعتبارات را بگیریم.»

در یادداشت مورخ ۱۶ ثور ۱۳۵۵ خورشیدی اسدالله علم ضمن آن که راجع به رد سفر شاه به افغانستان و علت آن  نوشته شده، از زبان سفیر افغانستان در مورد تایید معاهده هیرمند از طرف جمهوری افغانستان نیز اطمینان داده شده است. زیرا بعد از کودتای سال ۱۳۵۲ در افغانستان، معاهده مذکور از نظر حقوقی در حالت ابهام قرار داشت. متن این یادداشت طور ذیل است: «بعد عرایض سفیر افغانستان را عرض کردم که وزیر بازرگانی آن‌ها می‌خواهد مقام‌های نفتی ما را ببیند که بداند قیمت گاز را با شوروی‌ها چه جور حساب می‌کنیم. فرمودند: مانع ندارد، ترتیب کار را بده. موضوع تشریف نبردن شاهنشاه را به افغانستان خیلی با اشکال و زحمت به او حالی کردم که وضع ارتش شما قابل اعتماد نیست و ما نمی‌توانیم اعتماد بکنیم. با آن که نهایت پشتیبانی را ناچاریم از رژیم داوود بکنیم، چون نمی‌دانیم بعد چه اتفاقی خواهد افتاد. او هم می‌گفت که ما جز ایران پشتیبان واقعی نداریم. آیا می‌توانیم به هند، پاکستان، شوروی و چین اعتماد بکنیم؟ و عجب این بود که می‌گفت نعیم برادر داوود معتقد است که درگیری بین افغانستان و پاکستان به کلی بی‌معناست و توانسته داوود را متقاعد سازد که از {ذوالفقار علی} بوتو برای مسافرت به افغانستان دعوت بکند. بعد می‌گفت که ما قرارداد هیرمند را که به توشیح مبارک همایونی و پادشاه سابق ما رسیده و تمام مراحل قانونی را پیموده است، معتبر می‌شماریم. من گفتم دست شما درد نکند، چنین پیمانی به نفع شماست. به خواب هم دیده نمی‌توانستید ببینید و من صریحاً می‌گویم که شاید اگر خود من نخست‌وزیر بودم به عرض مبارک همایونی می‌رساندم که چنین قراردادی را امضا نمی‌کنیم. حالا شما منت می‌گذارید که قرارداد را معتبر می‌شماریم؟ گفت: به هر حال خواستم این موضوع را تاکید کنم و باید بدون سروصدا و تظاهر ترتیبی برای مبادله سواد مصدق اسناد بین دو وزارت خارجه ایران و افغانستان بدهیم که قطعی بشود و کمیسیون مشترک هم که به‌زودی برای انجام کارهای دیگر خواهد رفت (ما اخیراً خیلی کمک به افغانستان کرده‌ایم، در حدود هفتصد میلیون تومان). عرض کردم: حال اگر شاهنشاه اجازه مرحمت فرمایند، لااقل برای تثبیت سطح هیرمند از طریق کمیسیون مشترک به آن‌ها فناوری بیاوریم. فرمودند: البته به [ایرج وحیدی] وزیر نیرو بگو و مواظب باش که این کار را بکنند.»

دکمه بازگشت به بالا