[box type=”note” align=”aligncenter” class=”” width=””]در آستانه رسیدن 8 مارچ و کارزار جهانی «به سوی برابری»، زنان در افغانستان از ابتداییترین حقوق شهروندی و بشری محروماند. پس از سقوط افغانستان در سال ۲۰۲۱ به دست طالبان، این گروه دروازههای مکاتب، دانشگاهها، ادارات دولتی و حتا موسسات خصوصی را به روی زنان بستهاند. زنان در کنار محرومیت از حق تحصیل و کار، از حق حضور در اجتماع نیز محروم شدهاند. با این حال اما زنان هنوز برای رسیدن به برابری ایستادهاند و در برابر باورهای متحجرانه طالبان مبارزه میکنند؛ باورهایی که تلاشهای زنان را با بنبست مواجه ساخته است. برای صحبت در مورد چالشهای فراراه زنان در به سوی برابری، روزنامه 8صبح با خانم شکریه بارکزی مصاحبه کرده است.[/box]
8صبح: با بازگشت مجدد طالبان به قدرت، زنان افغانستان تقریبا از تمامی حقوق اساسی و بنیادین خود محروم شدهاند. در چنین شرایطی، آیا میتوانیم از برابری سخن بگوییم؟
بارکزی: بدون شک با رویکارآمدن طالبان زنان افغانستان از تمام حقوق خود بیبهره ماندهاند؛ البته این بیبهره ماندن از حقوقشان به این معنا نیست که ما از آزادی و برابری نتوانیم حرف بزنیم. من فکر میکنم که ما زنان در گذشته از نگاه قانون، حقوق و وجایب مساوی داشتیم، اما در عملکرد متفاوت بود. هیچگاهی این نابرابریها باعث این نمیشد که زنان در مورد برابری صحبت نکنند. فراموش نکنیم که دستیابی به برابری و عدالت، خواسته زنها است و در ضمن من فکر میکنم که رسیدن به آن، زمان طولانی را در بر میگیرد. اما در هر حالش، رویکارآمدن طالبان نهتنها موضوع زنان، بلکه بحث حقوق شهروندی را در کانسپت یک دولت دیفکتو نیز زیر سوال برده است. در کنار اینکه میبینیم زنان افغانستان از همه عرصههای جهان بهطور سیستماتیک حذف شدهاند ـ که میتوان آن را جنایت و خشونت بشری نیز نامید ـ مردان و دیگر اتباع افغانستان نیز از ابتداییترین حقوقشان محروم ماندهاند.
8صبح: شما تاثیر فرهنگ، دین و مناسبات اجتماعی مردم در افغانستان بر وضعیت فعلی زنان را چگونه میبینید؟ فکر نمیکنید بخشی از جامعه به دلایل مذهبی و سنتی از این وضعیت حمایت میکند؟
بارکزی: بدون شک بحث دین، فرهنگ و کلتور یک جامعه، عرف و عنعنهای که در آن جامعه مستقر است، در اذهان عامه تاثیر مستقیمی در رابطه به چگونهگی اعاده حقوق زنان دارد. فراموش نکنیم که اروپا و امریکا هم 100 سال قبل بدترین جای برای زنان بودهاند؛ البته با پیشرفت علم، تعلیم، اقتصاد و باورهایی که در یک جامعه باید منحیث ارزشها تشخیص و شناسایی شوند، آرامآرام دارند از بستر حداقل تبعیض جنسیتی میگذرند. اما فراموش نکنیم که هنوز هم تبعیض جنسیتی بهعنوان یک اصل در جوامع موجود است. آنچه را طالبان در افغانستان ادعایش دارند، هیچگونه پیشینهای در فرهنگ افغانستان ندارد. شما حتا اگر در قریهجاتی که در داخل افغانستان است بروید، میبینید خانمهایی که سنشان بزرگ است، مکلفاند به دختران خرد و بچههای خرد درس قرآن کریم بدهند. یعنی آموختاندن و آموختن علم را از همان سنوسال برایشان در قریه و قصبات شروع میکنند. این منحیث یک عرف بوده است. در ضمن شما در بسیاری از قریهجات افغانستان میفهمید که خواندن کتابهای بزرگ مثنوی معنوی در کنار دیگر کتابها و داستانها به شمول شاهنامه، جزو عرف و فرهنگ مردم افغانستان بوده است. پس با این حساب ما گفته نمیتوانیم آنچه را طالبان ادعا دارند و از دینی که اولین حکمش خواندن است و آموختن، افکار طالبان نسبت به زنان منشأ دینی یا هم فرهنگی داشته باشد. من فکر میکنم قرائت طالبان، قرائت منحصر به خودشان است که نه با دین جور میآید و نه با فرهنگ.
8صبح: در رابطه به مساله آموزش زنان در افغانستان، اولویتهای ما چیست؟ چه کارهایی باید بکنیم که زنان افغانستان دوباره فرصت آموزش و مشارکت در جامعه را دارا شوند؟ آیا گذار افغانستان به یک وضعیت بهتر، تنها با برداشتن موانع آموزشی فراراه زنان، ممکن است؟
بارکزی: به باور من آموزش و پرورش یک فرصت نیست که به زنان داده شود؛ این حقی است که باید تطبیق شود. زمینه فضا، محل و مکانش را آنهایی که خود را حاکم در افغانستان میدانند ـ هر کسی که باشد ـ مسوولیت دارند. بنابراین طالبان نهتنها مسوولیت مصونیت تمام شاگردان دختر را با ایجاد فضای سالم و محیط آرام و مصون دارند، بلکه مکلفیت دارند در برابر اینکه دروازههای دانشگاهها و مکاتب را به روی دختران باز کنند. من فکر نمیکنم که بحث کسب تعلیم یک امتیاز باشد که از جانب حکام برای مردم داده میشود. این اتفاقا جبری است یا اجباری است که از طرف دولتها و حاکمیتها به مردمش داده شود (منظور خانم بارکزی همان مکلفیت حکومت است). شما بسیاری از کشورهای اسلامی را میبینید که برای ترویج و ترغیب و کسب علم و معرفت بورسیههای پرهزینهای را برای محصلان خود در خارج از کشور جستوجو میکنند و هزینهاش را میپردازند. پس بنابراین فراموش نکنیم که بحث آموزش و پرورش زنان و دختران و بحث موضوع کار آنها نباید سیاسی باشد و نه هم بهعنوان یک معضل اجتماعی در موردش صحبت شود. افغانستان همان افغانستان است. شما اگر در قریه و قصبات بروید، میبینید که زنان در کنار مردان زمین را شخم میزنند، خرمن را درو میکنند، خانه را آباد میکنند، گلکاری میکنند و مرغداری میکنند. این چیزهایی است که عملا انجام میدهند؛ اما اینکه طالبان از این چیزها خبر ندارند و سیاستهای آنها، سیاستهای ضد زن و منحصر به خودشان است، بحث علیحده است. اما جداً خواهش من این است که آموزش و پرورش زنها باید فارغ از دغدغهها و امتیازهای سیاسی باشد.
8صبح: شما نماینده مردم در مجلس نمایندهگان دولت جمهوری اسلامی افغانستان بودید. احیای یک نظام پارلمانی در افغانستان چهقدر میتواند برای بهبود زنان در افغانستان کمک کند؟ آیا به حقوق زنان در نظام جمهوری راضی بودید؟
بارکزی: یکی از مشکلات عمده و اساسی افغانستان همین بود که احزاب بزرگ سیاسی در افغانستان تشکیل نشدند. شما میفهمید که مؤلفه اولیه و لازمه نظام پارلمانی، داشتن احزاب کلان سیاسی است، تا احزاب قدرت سیاسی را داشته باشند. در غیر آن هرگاه پارلمانها همچنان فقط متشکل از افراد باشند (به دور از احزاب سیاسی) قسمی که در سه دوره گذشته ما در افغانستان دیدیم، نظام پارلمان نمیتواند تشکیل گردد. به خاطر آنکه در هیچ کشور دیگری بیشتر از دو حزب سیاسی برای یک انتخابات به میدان رقابت نمیآیند، الا اینکه بستر و زمینه برای ساختن نظامی که منحصر و منوط به رای مردم باشد، در نظر گرفته شود، یک. دوم، در کنار این باید فعالیت واضح احزاب و گروههای سیاسی مشخص باشد تا بتوانیم با امتیازدهی به احزاب و دادن چوکی و سیتهای اختصاصی، به همان اصلی که برای نظام پارلمانی ضرورت است (داشتن احزاب کلان) برسیم؛ اما آنچه مهمتر است، چگونهگی نظام است. هر نظامی که در افغانستان ما بیاید، باید مبتنی بر رای مردم افغانستان باشد. اینکه در افغانستان ریاستی خوب است یا پارلمانی خوب است و یا صدراعظم داشته باشیم یا نداشته باشیم، بحثهایی است که باید رویشان کار صورت بگیرد؛ اما به هیچ عنوانی نثار قدرت به یک نفر، شایسته نظام افغانستان نیست. ما تجربه تلخی داریم.