طالبان؛ امنیت سلبی یا امنیت ایجابی؟

ابومسلم خراسانی

طالبان همواره امنیت سراسری را به‌عنوان یک کارت بازی سیاسی و شوآف در مقابل جهان مطرح می‌کنند. آن‌ها باور دارند که امنیت سراسری وجود دارد و وضعیت در حال خوب شدن است. حضور داعش را رد می‌کنند و حاکمیت مطلق را متعلق به خود می‌دانند. برای همین از هر تریبون و آدرسی برای تبلیغ آن استفاده می‌کنند. در آخرین مورد وزیر خارجه این گروه در شبکه الجزیره قطری مقاله نوشته و در آن ادعا کرده است که امنیت سراسری وجود دارد. پرسش این است که وقتی طالبان از امنیت حرف می‌زنند، منظور‌شان چیست و آن‌ها امنیت را چگونه تعریف می‌کنند. در میان پژوهشگران این حوزه، تعاریف متفاوتی از امنیت شده است؛ اما دو گفتمان بزرگ برای فهم امنیت وجود دارد که هر کدام با رویکرد خاص به مساله امنیت و ناامنی نگاه می‌کند.

برای فهم این مهم لازم است تا نسبت به ترکیب و تلفیق تعریف‌های موجود و استنتاج اصول معنایی و معرفت‌شناختی مشترک مساله امنیت از تقسیم‌بندی گفتماعی داکتر اصغر افتخاری بهره جست تا حد‌اقل اجماع بین تحلیل‌گران امنیتی در بهره‌گیری و کاربرد مفهوم امنیت ایجاد شود. امنیت را از این سیاق می‌توان با دو گفتمان عمومی تبیین کرد که عبارت از گفتمان سلبی امنیت و گفتمان ایجابی آن است که هر‌یک به‌گونه اجمالی در زیر تبیین می‌شود. در مقام توحید تعریف‌های متفاوت از امنیت، این نگاه گفتمانی می‌تواند یک اجماعی نسبی را در خصوص معناشناسی از واژه امنیت به وجود آورده و پیچیده‌گی آن را حل و معناهای آن را توحید کند.

امنیت سلبی

امنیت سلبی وضعیتی است که در آن منافع بازیگر یا از سوی دیگر بازیگران مورد تهدید واقع نشده و یا در صورت وجود تهدید احتمالی، امکان مدیریت آن وجود داشته باشد. در این تعریف چند نکته کلیدی برجسته شده است. نخست آن‌که امنیت در این تعریف از جنس وضعیت است؛ بدین معنا که جامعه به‌عنوان مولفه‌های عینی و احساسی ارزیابی می‌شود. دوم، منافع در بحث امنیت نقش محوری دارد و می‌توان آن را محور مرکزی شکل‌گیری معنای امنیت ارزیابی کرد. باید توجه داشت که منفعت صرفا مقوله‌ای «اثباتی» و «مادی» تعریف نمی‌شود و نوع تلقی مسلط از منفعت برای شناخت امنیت هر بازیگر یک ضرورت نظری – راهبردی است. سوم، واژه تهدید در این تعریف به‌عنوان مولفه اساسی مطرح است؛ چرا که امنیت با نبود آن فهم می‌شود. چهارم، مدیریت تهدید اصطلاح راهبردی است که دلالت بر چند سیاست دارد که وجه بارز آن‌ها خنثا‌سازی یا هم کم‌اثرسازی یک تهدید است.

بنیادهای فلسفی «گفتمان سلبی» (Negative Discourse) یک اصل محوری دارد و آن این‌که پدیده‌ها را می‌توان از طریق نفی ضد‌شان تعریف کرد و مورد شناخت قرار داد؛ به این معنا که اگر «تهدید» را به‌عنوان مخاطره نسبت به منابع بازیگر و عامل اساسی در بروز ناامنی تلقی کنیم، در آن صورت امنیت به وضعیتی اطلاق می‌شود که منافع بازیگر مورد تهدید قرار نگیرد و یا در صورت وجود تهدید ساز‌و‌کار مدیریت آن برای بازیگر وجود داشته باشد. از نظر تاریخی ریشه‌یابی این نگرش را در قالب دو موج می‌توان قرار دارد که عبارت از نگرش سنت‌گرایان به مفهوم امنیت و فراسنت‌گرایان به واژه امنیت است. فهم این دو موج می‌تواند در تحلیل آن کمک اساسی کند. از نظر تاریخی، تقسیم‌بندی گفتمانی از امنیت را اصغر افتخاری در دهه ۸۰ میلادی انجام داده است که مورد پذیرش واقع شده و زمینه‌های فهم این مهم را میسر کرده است.

موج نخست که از آن به نام سنت‌گرایان یاد می‌شود، تاکید ویژه بر ماهیت نظامی تهدیدات داشته است؛ بدین معنا که از پس‌منظر فکری ‌آن‌ها تهدیدات نظامی تنها عامل موثر در تعریف و بازشناخت امنیت/ ناامنی بوده و از همین ‌رو مطالعات امنیت باید در زیر‌مجموعه مطالعات جنگ موضوعیت ‌یابد. سنت‌گرایان که بیشتر بینش نظامی از تهدیدات امنیتی و مفهوم امنیت دارند، خود به سنت‌گرایان ارتدکس و میانه‌رو تقسیم می‌شوند. ارتدکس‌ها بیشتر تاکید بر جنگ به‌عنوان فهم امنیت/ ناامنی دارند و میانه‌روها تاکید بر منازعه به‌عنوان روشی برای فهم امنیت و ناامنی در جهان.  موج دوم که از آن به فراسنت‌گرایان یاد می‌شود، باور دارد که امنیت یک مقوله چندبعدی است و ابعاد متفاوت سیاسی، اقتصادی فرهنگی را در کنار بعد نظامی که برجسته است، شامل می‌شود. امروزه اصل چند‌بعدی بودن امنیت از سوی تحلیل‌گران امنیت و سیاست مورد پذیرش واقع شده است.

این گفتمان از پیشینه‌ تاریخی بلندی برخوردار است و خاصیت بارز آن تاکید بر بعد نظامی می‌باشد. راهبرد اصلی این رویکرد، تقویت نظامی و سرکوب دشمن است. گفتمان سلبی امنیت، جنگ را ادامه سیاست دانسته و تاکید بیش از حد بر بعد نظامی دارد. این رویکرد به زمام‌داران توصیه می‌کند که برای بلند بردن ضریب امنیتی کشورهای‌شان سازو‌کارهای نظامی را افزایش داده و توان جنگی‌شان را در برابر دیگران بالا ببرند. به باور سلبی‌گرایان، امنیت توان‌مندی نظامی و رهایی از خطر است. لازمه رهایی از خطر و ترس، بالا بردن توان نظامی و قدرت فزیکی است. به‌صورت عمومی این گفتمان نگاهی نظامی‌محور، سخت‌افزاری و سنتی به امنیت دارد.

امنیت ایجابی

 این گفتمان در پی نقد جدی مبانی و اصول گفتمان امنیت سلبی پا به عرصه وجود گذاشت. اگرچه گفتمان امنیت سلبی از حیث سازواری با سیر تاریخ تحولات بشری واقع‌گرایانه ارزیابی می‌شود، اما در مجموع کاستی‌های فراوانی دارد‌. در این وضعیت امنیت توان‌مندی، بهره‌گیری بهینه ار فرصت‌ها و تضمین منافع و ارزش‌ها تعریف می‌شود. به‌صورت عمومی امنیت ایجابی بیشتر به بعد نرم‌افزاری و اطلاعاتی تکیه دارد تا بعد نظامی و سخت‌افزاری، و در جهان مدرن نیز این گفتمان بیشتر مورد پذیرش واقع شده است.

بنا‌بر‌این، امنیت ایجابی وضعیتی را تعریف می‌کند که در آن بین خواسته‌ها و داشته‌های یک واحد سیاسی معین، تناسب یا ضریب ایدیولوژیک آن واحد، تعادلی وجود دارد که نزد بازیگران تولید رضایت می‌کند. چنان‌که ملاحظه می‌شود، امنیت در این معنا به «رضایت» و نه قدرت سخت‌افزاری تقلیل می‌یابد. آن‌چه در این تعریف از امنیت برجسته و جهیده به نظر می‌رسد، غلبه ماهیت نرم‌افزارانه امنیت بر بعد سخت‌افزارانه آن است. گفتمان ایجابی بر دو اصل نسبت به گفتمان سلبی بنیاد یافته است که در مجموع حکایت از ناکارآمدی گفتمان سلبی  نسبت به کلیه پدیده‌های امنیتی در جوامع مدرن دارد. نخست در گفتمان سلبی امنیت موضعیت نداشته و بیشتر قدرت در ذیل آن معنا می‌یابد و دوم سلبی‌نگری توانایی لازم برای اقناع کارشناسان امنیتی را ندارد.

در گفتمان ایجابی امنیت نیز جریان‌ها از نظر تاریخی ظهور کردند که به مدرن‌ها و فرامدرن‌ها معروف‌اند. موج مدرن‌ها در دهه دوم ۱۹۸۰ ظهور کرد و اصول اساسی آن‌ها توسط مارک‌ سومر و جوآن گالتنگ در ذیل نظریه امنیت اطمینان‌بخش (Robust Security) ارایه و تبیین شده است. مدعای اصلی آن‌ها این است که با الگوبرداری راهبردی از طبیعت، می‌توان به طراحی نوین و کارآمدی در حوزه امنیت دست یافت. در نگرش فرامدرن‌ها که موج چهارم را شامل می‌شود، امنیت مفهوم محوری رضایت تا مفهوم محوری سبلی‌انگاران یعنی قدرت تقلیل می‌یابد. گفته ایجابی امنیت سه رکن دارد که عبارت‌اند از خواسته‌ها یعنی نیازهای بازیگر، داشته‌ها پاسخ‌های ارایه‌شده از سوی قدرت حاکم و ضریب ایدولوژیک یعنی ارزش‌هایی که توسط مردم و جامعه پذیرفته شده‌اند.

با توجه به توضیح این دو مفهوم در بعد امنیت، طالبان یک نگاه سبلی به این پدیده دارند. منافع خود‌شان به‌عنوان یک گروه تروریستی تامین است و از جیب مردم تعذیه و قوانین سخت‌گیرانه خود را بر جامعه تحمیل کردند. طالبان می‌پندارند که این وضعیت امنیت سراسری نام دارد، در حالی که مردم غذایی برای خوردن و جرئتی برای حرف زدن ندارند و از همه مهم‌تر حتا همان امنیت سبلی و سخت‌افزارانه نیز وجود ندارد. از آن‌جایی که رسانه مستقلی در افغانستان وجود ندارد، نبردها، جنگ‌ها و حملات تروریستی پوشیده می‌ماند. همین نگرش طالبان را واداشته است تا نیروی نظامی و کندک‌های انتحاری خود را به رخ دیگران بکشند و با سلاح‌های باقی‌مانده از نیروهای خارجی و ارتش فروپاشیده افغانستان مانور نظامی بروند. رحمت‌الله نبیل چند روز پیش ادعا کرد که هبت‌الله آخوند‌زاده، رهبر پرده‌نشین طالبان، ۴۰ هزار نیروی جدید برای امنیت خود و  منافعش استخدام کرده است. این نشان می‌دهد که طالبان چه تعریفی از امنیت سراسری و ناامنی دارند.

دکمه بازگشت به بالا