طوری که احصاییه مرکزی افغانستان در سال ۱۳۹۷ اعلام کرد، نفوس افغانستان ۳۱.۶ میلیون در داخل کشور است که ۱۵.۴ میلیون آن را زنان و ۱۶.۱ میلیون آن را مردان میسازند؛ بدین معنا که زنان نصف جامعه را تشکیل میدهند. در بسیاری از خانوادهها زنان نانآور خانهاند. در دولت قبلی زنان عضو فعال جامعه بودند، حق تحصیل و کار را داشتند و از این طریق به جامعه خدمت میکردند.
اکنون که جهان سیستم طالبان را نمیپذیرد، این گروه بالای زنان فشار وارد میکنند تا جامعه بینالمللی را مجبور به پذیرش رژیم خود کند. ولی براساس توافقنامهای که طالبان با امریکا امضا کردهاند، باید این گروه یک دولت همهشمول را که تمام افغانها در آن سهم داشته باشند، بسازد. در غیر آن، با توجه به اینکه تعدادی در از اعضای این گروه در فهرست سیاه بودهاند، رژیم آنها بهعنوان یک دولت رسمیت ندارد. این قضیه در سطح ملی و بینالمللی یکی از مهمترین عوامل نارضایتی از نظام کنونی محسوب میشود. آگاهان بر آناند که هرگونه تصمیم در این مورد برای رژیم طالبان سرنوشتساز خواهد بود.
طوری که معلوم شد، طالبان یک سال و چند ماه را سپری کردند، ولی موضوع در همان حالت اولیاش باقی مانده بود. مهمتر اینکه در ماه قوس سال جاری نهتنها درواز دانشگاهها را بستند، بلکه کار زنان در دفاتر را نیز ممنوع کردند. در این مورد نهتنها مردم، بلکه تعدادی از طالبان نیز اعتراضات خود را بیان کردند، ولی تاثیر نکرد. معلوم میشود که این دستور را ملا هبتالله داده است. شاید او از جایی دیگر دستور میگیرد. بدین وسیله طالبان به خاطر خواست خود، مردم را به گروگان گرفتهاند.
در مقایسه با طالبان یک تفاوت بزرگ در دیگر دولتهای اسلامی مشاهده میشود؛ اینکه دیگران اسلام را در خدمت وطن نهادهاند، ولی طالبان وطن و مردم را قربانی دین، آن هم براساس خوانش خود، میکنند. این کاری است نادرست.
سرپرست وزارت تحصیلات عالی طالبان، ملا ندامحمد ندیم، گفته است: «اگر به آبادی و تمدن توجه میکردیم، اسامه بنلادن را به امریکا میدادیم و به زنها آزادی میدادیم، جنگ بیستساله نبود و طالبان هم سر کار میبودند. الله اجازه نمیدهد که خواهشات کفار را قبول کنیم.» وی میگوید که طالبان خواهان تمدن نیستند.
به نظر من اگر طالبان پذیرفته نشوند، نهتنها فشار بالای زنان، بلکه بالای مردان نیز وارد خواهند کرد. گمان میکنم روزی خواهد رسید که کشتن، قطع دست و پای، شلاق زدن و سنگسار در میدانیها جاری خواهد شد. ریش و پیراهنتنبان معیار خواهد شد. در مساجد از مردم حاضری گرفتن معمول خواهد شد. در سرک، کوچه و بازار طالبان از مردم سوالات دینی خواهند پرسید و در صورت ندانستن، مردم را لتوکوب خواهند کرد، شلاق خواهند زد و به زندان خواهند کشید. بدین ترتیب طالبان یک دولت غیرمردمی را بنا خواهند کرد که به جز مردمآزاری دیگر مقصدی نخواهد داشت؛ چنانچه همیناکنون هم چیزی از آن کم ندارد.
آموزش زنان در اسلام
شمار دانشمندان زن در تاریخ اسلام در مقایسه با دانشمندان مرد کمتر است. قبلاً در افغانستان بهخصوص در قریهجات و ولسوالیها آموزش زنان را به دلایل فرهنگی محدود ساخته بودند؛ ولی طالبان به بهانه شرع آموزش زنان کاملاً ممنوع کردهاند.
بعضى پنداشتهاند که در اسلام محدودیتى درباره تحصیل زنان و دختران وجود دارد و زنان دانشمندى که کمابیش نامشان در تاریخ برده شده است، بهطور غیررسمى تحصیل کردهاند.
براى رفع این معضل، طرح دو سوال و پاسخ به آنها ضروری است:
۱- آیا در اسلام تحصیل علم و دانش تنها به مردان اختصاص دارد؟
۲- آیا آموزش در میان زنان و دختران مسلمان در طول تاریخ، بهخصوص در صدر اسلام، رایج بوده است؟
زن و تحصیل علم
اسلام مرد و زن را در تدبیر زندهگى به وسیله اراده و کار، مساوى مىداند. از این رو هر دو در تحصیل احتیاجات زندهگى و آنچه مایه حیات انسانى است، یکساناند. زن مىتواند همانند مرد مستقل کار کند و مالک نتیجه کار و کوشش خود شود. در صدور فرمان الهى فرقى بین زن و مرد نیست، مگر در احکامى که مخصوص یکى از ایشان است.
تحصیل علم و کسب دانش نیز از احکامى است که زن و مرد در آن مشترکاند و هرگز دین اسلام جنس را سد راه دانشاندوزى نمىداند. در هر امرى که مرد استقلال دارد، مانند ارث، کسب، معامله، تعلیم و تربیت و دفاع از حقوق و غیره، زن هم مستقل است.
بررسى آیات و روایات در مورد آموزش زنها
تمام آیات و روایاتى که درباره تحصیل علم و دانش وارد شده، همانند «یا ایهاالناس» و «یا ایهاالذین آمنوا» عمومى است و شامل زنها هم مىشود. اسلام علم را نور و بینایی و جهل را ظلمت و کورى مىداند. در قرآن آمده است: «قل هل یستوى الاعمى والبصیر ام هل تستوى الظلمات والنور…» بگو آیا چشم نابیناى جاهل و دیده بیناى عالم یکسان است؟ آیا ظلمات و تاریکى جهالت با نور علم و معرفت مساوى است؟
در آیهای دیگر آمده است: «هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب». آیا آنانی که به سلاح علم مجهزند با آنانی که با جهل و نادانى دست به گریبانند، برابرند؟ فقط اندیشمندان تفاوت این دو گروه را درک مىکنند و امتیاز آنان را باز مىیابند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نیز فرمودهاند: «طلبالعلم فریضة على کل مسلم».
وقتى علم در دیدگاه اسلام نور و بینایى است، دستیابى به آن بر هر مسلمانى فرض است. آیا مىتوان گفت که از نظر اسلام تنها بر مردها لازم شده که از ظلمت خارج شوند و به روشنایى برسند، اما زنان چنین وظیفهاى ندارند و باید همچنان در ظلمت جهل و نادانى باقى بمانند؟
آیهای دیگر درباره پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مىفرماید: «یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة…» به شما پیامبر آمده است که آیات قرآن را بر مردم بخواند و روح آنها را تزکیه کند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد. در آیه «تزکیه» و «تعلیم» باهم ذکر شده و به صیغه مذکر آمده است؛ آیا مىشود یزکیهم و یعلمهم را منحصر به مردان دانست؟ فقها مىگویند که بعضى کلیات از «تخصیص» ابا دارد و لحن و بیان بهگونهاى است که قابل تخصیص نیست و مطلب آن چنان است که براى عقل قابل تبعیض و تفریق نیست. مثلاً درباره علم و تقوا آمده است: آیا کسانى که دانا و عالماند، با کسانىکه نادان و جاهلاند، مساوىاند؟ درباره تقوا هم گفته شده است: «ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فىالارض ام نجعل المتقین کالفجار». آیا آنهایى را که ایمان دارند و عمل صالح انجام دادهاند، مانند فسادانگیزها قرار مىدهیم و آیا پرهیزگاران و فاسقان را مانند هم قرار مىدهیم؟
و باز فرموده است: «ان اکرمکم عندالله اتقاکم». در همه این موارد صیغهها مذکر است. آیا مىتوان ادعا کرد که آنچه درباره تقوا گفته شده، اختصاص به مردها دارد و شامل زنان نیست؟ در این صورت زنها باید از کلیه احکام و فرایض معاف باشند.
همچنین آیا مىتوان گفت که «طلب العلم فریضة على کل مسلم» شامل زنان نمىشود؟ نه، همه اینها زنان و مردان را شامل میشوند.
گفتار رهبران طالب در مورد بازگشای مکاتب و کار زنان
سرپرست پیشین وزارت معارف طالبان به تاریخ ۲۰ سنبله ۱۴۰۱ در ولایت ارزگان در یک نشست خبری، علت باز نشدن مکاتب دختران را محدودیتهای فرهنگی دانست. وی گفت: «در مناطق دورافتاده مردم نمیخواهند که دختران جوان خود را به مکاتب بفرستند.» واقعیت اما این است که در زمان کرزی در هر قریه و ولسوالی مکاتب دخترانه فعال بود و دختران درس میخواندند، ولی پس از تهدید طالبان، بخشی از مکاتب در تعدادی از قریهها مسدود شد.
شیرمحمد عباس ستانکزی، معاون سیاسی وزارت خارجه طالبان، در یک گردهمایی در کابل به تاریخ ۵ میزان ۱۴۰۱ خواستار بازگشایی هرچه زودتر مکاتب دخترانه شد. وی گفت: «تعلیم بر مرد و زن فرض است و در برابر تعلیم دختران هیچ مشکل شرعی وجود ندارد.» در همین گردهمایی سرپرست وزارت امر به معروف این گروه اظهارات وی را رد کرد و تعلیم عصری را مباح خواند. از اظهارات وی چنین برمیآید که مکاتب دخترانه به فرمان امیر طالبان بسته شده است؛ چون او گفت که تطبیق حکم «امیر» در مقابل یک عمل مباح، واجب است.
پیشینه تعلیم دختران در افغانستان
قبل از پادشاهی امانالله خان تدریس زنان محدود بود. صرف در منازل از طرف ملا یا خانم ملا تدریس میشد. تحصیلات عبارت بود از فرا گرفتن الفبا، خواندن قرآن کریم، شعرهای حافظ، بوستان و گلستان. زنان باسواد قدر و منزلت در جامعه داشتند. آنها به زنان دیگر تدریس میکردند. این سلسله تا دولت شاه امانالله خان دوام داشت. در زمان پادشاهی امانالله خان و ظاهر خان مکاتب دخترانه در شهرها ایجاد شد. آن زمان به نام «مکاتب مستورات» یاد میشد که دانشآموزان صنف اول تا نصف دوازدهم با چادری میرفتند. معلمان آنها زنان ترک و بعضاً مولویهای ریشسفید و بعداً زنان افغان بودند. در سال ۱۳۴۰ تنها دختران کابل یونیفورم مکتب را میپوشیدند که با مشکلات زیادی مواجه بودند. عدهای با پاشیدن تیزاب مواجه میشدند؛ حتا برای زنان شفاخانه جدا در پل محمودخان به نام «مستورات» ساخته شد. در آن شفاخانه در مراحل اول خادمان زن از کلیساهای کشورهای مختلف همکاری داشتند، تا آنکه یک تعداد از صنف نهم فارغ شدند و نه ماه کورس نرسنگ خواندن و سپس به صفت نرس ایفای وطیفه کردند.
مکتب عصری برای دختران اولین بار در زمان سلطنت امیر امانالله خان زمینه تعلیم را مهیا کرد. اولین مکتب ابتداییه دختران در سال ۱۲۹۹ در کابل افتتاح شد. تعداد شاگردان در آن زمان به ۴۰ دختر میرسید. امانالله خان در زمان سلطنت خویش نهتنها در داخل افغانستان برای دختران زمینه تعلیم را مساعد کرد، بلکه یک تعداد از دانشآموزان دختر را به خارج نیز جهت کسب علم فرستاد. در سال ۱۳۰۷ حبیبالله کلکانی در زمان حاکمیت نهماهه خویش مکاتب دخترانه را بست، خروج زنان بدون محرم را منع کرد و فرمان برگشت دخترانی را داد که در زمان امیر امانالله خان جهت تحصیل به خارج رفته بودند. مورخان به این باورند که نادر خان با درنظرداشت تجربه دوره امانالله خان، تعلیم و تحصیل دختران را منع کرد تا از به وجود آمدن مشکلات در برابر حاکمیتش جلوگیری کند.
در دوره ۴۰ ساله حکمرانی محمدظاهر شاه یک بار دیگر زمینه تحصیل و پیشرفت زنان مساعد شد و به لحاظ سیاسی نیز برای اولین بار زنان تا مقام وزارت و وکالت رسیدند. باز هم این پیشرفتها تا حد زیادی به شهرهای بزرگ محدود بود. جهت مجسم کردن تصویری از تعلیم زنان در آن زمان، به احصاییه دانشآموزان دختر در سال ۱۳۳۶ اشاره میشود. در مناطق اطرافی شمار دانشآموزان دختر تا ۱۵۳ نفر میرسید، ولی این تعداد در اواخر دوره حکمرانی ظاهر شاه (۱۳۴۸) در تمام افغانستان به ۱۰ هزار و ۴۵۰ تن افزایش یافت که در ۱۷۳ مکتب مصروف تعلیم بودند. این وضعیت در سال ۱۳۵۲ دراثر به میان آمدن اولین نظام جمهوری و بعداً در سال ۱۳۵۷ با به وجود آمدن نظامهای تحت حمایت شوروی سابق، با فرازونشیبهایی روبهرو شد.
در دوران چهارساله مجاهدین که در افغانستان جنگ داخلی بهشدت جریان داشت، نیز تعلیم دختران متوقف نشد؛ ولی براساس فتوای صادرشده، تعلیم و کار مختلط پسران و دختران ممنوع گردید. در آن دوره دراثر مشکلات امنیتی زنان نمیتوانستند با خاطر آرام به تعلیم و کار بپردازند. در سال ۱۳۷۵ با رویکارآمدن نظام طالبان، همه چیز تغییر بنیادی یافت و محدودیتهای فراوانی بر تعلیم و کار زنان وضع شد.
در سال ۲۰۰۱ بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر نظام طالبان از بین رفت و نظام جدیدی روی کار آمد و بار دیگر کشور شاهد دگرگونیهای بزرگی شد. زمینه تعلیم و کار زنان به پیمانه وسیعی فراهم شد که تا آگست ۲۰۲۱ ادامه یافت. باز هم در این دوره افراط و تفریط حاکم بود. شهرهای بزرگ که از جمیعت زیاد برخوردار بودند، بیشترین شاگردان را داشتند. این در حالی بود که در اطراف و مناطق دورافتاده زنان با زندهگی بسیار سخت دست و پنجه نرم میکردند و تعدادی دراثر مشکلات امنیتی که طالبان خلق کرده بودند، از کسب تعلیم بیبهره ماندند.
اگر در بیست سال گذشته به تعلیم دختران نظر اندازیم، معلوم میشود که در این زمینه از نگاه کمیت پیشرفت وجود داشت. مثلاً شمار زنان بیسواد سالبهسال کاهش مییافت. براساس احصاییه سال ۱۳۸۸ در تمام افغانستان به تعداد ۳۱ هزار و ۲۰۰ مرکز سوادآموزی فعال بود که در آنها بیش از ۳۹۵ هزار شاگرد از هشت هزار و ۸۶۰ معلم زن دانش میآموختند. بعد از شش سال، در سال ۱۳۹۴ شمار آنها تقریباً به نصف کاهش یافت و در تمام کشور ۱۷ هزار و ۴۰۰ مرکز سوادآموزی فعال ماندند که به تعداد ۲۱۶ هزار دانشآموز دختر و چهار هزار و ۲۰۰ معلم زن در آنها مشغول تدریس و آموزش بودند. به همین ترتیب در بخشهای تعلیم و تحصیل نیز همهساله پیشرفت به نظر رسید. براساس برخی احصاییهها در سال ۱۳۸۸ در دانشگاههای خصوصی و دولتی به تعداد ۱۲ هزار و ۹۵۰ دختر توسط ۴۵۴ معلم زن آموزش میدیدند. احصاییه در سال ۱۳۹۴ چند برابر افزایش را نشان میدهد که به ۶۳ هزار و ۹۷۴ شاگرد و یک هزار و ۶۱۴ معلم زن رسیده بود.
مشکلات رژیم طالبان در قبال آموزش دختران
یکم: اگر به دو دوره طالبان نظر اندازیم، شکی وجود ندارد که در این دورهها تعلیم و تحصیل دختران به دلیل سیاستهای سختگیرانه این گروه با محدودیتهای بیحدوحصری مواجه بوده است؛ ولی باز هم به شکلی از اشکال این مهم جریان داشته و بهکلی متوقف نشده است. طالبان در اوایل به دختران خردسن پایینتر از صنف ششم اجازه تعلیم را دادند، ولی از آن به بعد که از نظر طالبان دختران جوان میشوند، حق خروج از خانه و آموزش را ندارند. طالبان که از دهات آمدهاند، 100 درصد با آموزش دختران مخالفاند، اما مردم تسلیم خواست آنها نمیشوند.
دوم: عدم مشروعیت رژیم طالبان یک مشکل بزرگ است. این گروه از هر وسیلهای استفاده میکند تا جامعه جهانی را مجبور سازد که رژیم آنها را به رسمت بشناسد.
مآخذ:
۱- رقم دقیق نفوس معلوم گردید، رادیو آزاد
۲- طالبان خواهان تمدن نیستند، رادیو آزادی
۳- علمآموزی زن در اسلام، حوزه
۵- تاریچه روش تدریس در مفاله سیر معارف در افغانستان، نوشته بنده