در سال ۱۸۰۷، هگل (ایدهآلیست آلمانی) در کتاب فنومنولوژی روح (۱۸۰۷) گفتاری تحت عنوان «ارباب و بنده» مطرح کرد؛ روایتی که در آن هم ارباب و هم بنده قبل از اینکه به مرتبه اجتماعی خودشان تن بدهند، مبارزهای طولانی را سپری میکنند و در انتهای مبارزه ارباب پیروز میشود ولی رقیبش را نمیکشد بلکه با تبدیل کردنش به بنده او را وادار میکند که ارباب بودنش را به رسمیت بشناسد. ارباب با این رویکرد خود نیز موجودیت بنده را به رسمیت میشناسد، حتا اگر او از نظرش بندهای بیش نباشد. الکساندر کوژو (فیلسوف فرانسوی) هم بعدها این روایت را به عنوان یک مبارزه طبقاتی در جامعه تفسیر کرد و در نتیجه کارگر بدل به نیرویی انقلابی گشت.
در افغانستان فقر پدیدهای است شوم، ولی غیر قابل انکار. طبق جدیدترین گزارش مرکز آمار افغانستان (۲۰۱۹) نیمی از مردم زیر خط فقر زندهگی میکنند، آمار واقعی اما رقمی به مراتب بیشتر از این است. اگر داستان طبقاتی هگل را بپذیریم، یکی از عمدهترین دلایل بروز این وضع اقتصادی ناگوار، اربابمنشی گروهی آسودهپرور و سودمحور است که با داشتن نقش عمده در فساد دولتی و دستبرد و شبیخون سیاسی بر خزانهی ملی ثروتمند شدهاند. حالا آنها نه تنها حاضر به تغییر طبقهی اجتماعی خودشان نیستند، بلکه در جهانبینیشان بنده نگهداشتن اکثریت، عامل اصلی حفظ جایگاه اقتصادی و سیاسیشان است؛ چنانکه یعقوب لیث (بنیانگذار دودمان صفاریان) گفته بود، من اگر شکست بخورم باز هم همان نان و پیاز را دارم، اما اگر خلیفه شکست بخورد، قصر و بارگاه و ثروتش را از دست میدهد.
تورستین وبلن (اقتصاددان امریکایی) در قالب نظریه طبقه مرفه (۲۰۱۴) با ارایه تحلیلی مفصل از خصوصیات طبقهای خاص از جامعه تحت عنوان «طبقه تنآسا»، نقشآفرینی در قدرت سیاسی، مصرف تظاهری و ضایع کردن نمایان ثروت که از جمله مظاهر مشخص منزلتی و اعتباری این طبقه است را توصیف میکند. وبلن طبقهای را به معرفی میگیرد که نمونهی بارز آن بعد از سرازیر شدن پول بیحساب (۲۰۰۲) در افغانستان به وجود آمد و مملکت را وابسته به اقتصاد «رانت خوار» کرد. این درآمد کاذب نه تنها به بیعدالتی اقتصادی دامن زد بلکه باعث ایجاد و رشد طبقهی تنآسا در افغانستان شد؛ طبقهای که برای اینکه در رقابتهای اقتصادی میزان ارزش و منزلت خود را بالا ببرند، همواره مشغول خودنمایی و نمایش تفاخر خودشان توسط موترهای گرانبها، سفرهای آنچنانی و مصارف گزاف هستند تا دیگران را در میدان مبارزه به زانو درآورند. گروهی، بدون اینکه اذعان کنند، این ثروت بادآورده را چگونه به دست آوردهاند، کارگر و کار جسمی و بدنی را حقیر میشمرند. البته باید حساب دارایانی که در نتیجهی تجارتهای مشروع صاحب ثروت شده و همواره اخلاق اجتماعی خودشان را حفظ نمودهاند را از این قافله جدا کرد.
شاید بزرگترین تناقض در یک نظام مبتنی بر سرمایهداری رسیدن به عدالت اقتصادی باشد. اما تحلیلگران طبقاتی برای غیر متمرکز کردن ثروت در دست طبقهی تنآسا بین دو طبقهی مرفه و نادار گروهی از مردم را تحت عنوان طبقه متوسط معرفی کردند که نه تنها در فعالیتهای معیشتی در حد اعتدال به سر میبرند بلکه از پویندهگی و توان خاص مبارزاتی برخوردار اند. از نقطه نظر گونهی آرمانی ماکس وبر (اندیشمند آلمانی)، طبقهی متوسط بسیار دینامیک و پویا است، چون از اوج محرومیت سر برآورده است، با تلاش و کوشش توانسته خودش را از چنگال فقر، بیسوادی، بیماری و ناتوانی برهانَد و زندهگی آبرومندی را برای خود و خانوادهاش فراهم کند.
ایجاد طبقهی متوسط رویای دیرین دولتداری است. ارسطو (فیلسوف یونانی) میگوید: «ایدهآلترین جامعه سیاسی آن است که فرمان در اختیار طبقه متوسط باشد.» امروز پس از قرنها تحول اجتماعی هنوز هم اندیشمند معاصر فرانسیس فوکویاما در ستایش این طبقه در مقالهای تحت نام «انقلاب طبقه متوسط» در نشریه والاستریت ژورنال (۲۰۱۳)، در پیوند به بهار عربی میگوید: «چون اعضای طبقه متوسط مالیات میپردازند، پس منافع مستقیمشان ایجاب میکند که برای پاسخگویی دولت مبارزه کنند.» وقتی طبقهی فقیر جامعه درگیر امرار معاش است و دغدغهی سیاسی ندارد، انتظارات طبقه متوسط از دولت به اصلاحات اقتصادی و سیاسی میانجامد. به همین دلیل متفکرانی چون ساموئل هانتینگتون باورمند اند که به خاطر شکست جامعه در برآورده کردن انتظارات طبقهی متوسط، «شکاف» بین واقعیت موجود اقتصادی و اجتماعی و انتظارات این طبقه، باعث سرخوردهگیشان میشود و آنها را به عامل تحولات و کنشگران سیاسی بدل میسازد.
افغانستان را طبقهی متوسط متحول خواهد کرد. راهبرد حکمرانی برای ریشه کن کردن فقر در افغانستان باید منعطف به تبیین سیاستهایی باشد که به رشد این طبقه در افغانستان بینجامد؛ طبقهای که دیگر روایت ارباب و بنده را قبول ندارد، بیعدالتی و رشد تنآسایان، که اغلب با فساد سیاسی به اینجا رسیدهاند را برنمیتابد و برای عدالت اجتماعی، پاسخگویی و دسترسی یکسان جامعه به ثروتهای ملی مبارزه میکند.