روز گذشته طبق اعلان یونسکو، روز جهانی کتاب بود تا به این بهانه اهمیت کتابخوانی و کتابنویسی مورد توجه قرار بگیرد. سطح کتابخوانی در افغانستان هیچگاه خوب نبوده است؛ زیرا مصیبت بیسوادی و محرومیت از امکانات تعلیم و تحصیل، هیچ گاه دست از گریبان اکثر مردم این کشور بر نداشته است. حکومتها، جز در مواردی بسیار کوتاه، عزمی قاطع برای همهگانیسازی سواد و تعلیم نداشته و تا اکنون که نزدیک به یک ربع از قرن ۲۱ را پشت سر میگذاریم، در این کشور نه وضعیت کتاب خوب است و نه وضعیت کتابخوان.
در دوران جمهوریت وضع کتاب اندکی بهتر بود، اما هنوز ستاره بخت کتاب در این کشور به درستی طلوع نکرده بود که دوره افول آن فرا رسید. با حاکمیت طالبان و با فضای اختناق و سرکوبی که بر اهل دانش و اندیشه تحمیل شد، اکثر آنان را وادار به کوچ از کشور کرد و کسانی که باقی ماندهاند، نهتنها امکان طرح آزادانه افکارشان را ندارند، بلکه هر لحظه خودشان را با خطر دستگیری، محاکمه و زندان روبهرو میبینند. افزون بر این، سانسور کتاب که از ویژهگیهای بارز نظامهای سرکوبگر و ضد حقوق بشر است، دوباره در افغانستان روی کار شده است، هم برای ناشران و چاپ کنندهگان و هم برای کتابفروشان و دستاندرکاران این صنعت یک فاجعه است. در اثر این وضعیت، نه رونقی برای بازار راکد و رو به سقوط کتاب مانده است و نه به صنعت نویسندهگی که تازه در این خط در حال جوانه زدن بود.
کتابخوانی و کتابنویسی در جایی رونق میگیرد که آزادی اندیشه وجود داشته باشد، نه خطر کشیده شدن به محاکم تفتیش عقاید. همچنان، هنگامی مردم به کتاب روی میآورند که این کار ربطی مستقیم به بهبود زندهگیشان پیدا کند. در جایی که مردم از راه تفنگ نان میخورد نه از راه قلم، چگونه کسی به کتاب اهمیت میدهد؟ در جایی که جایگاه افراد براساس میزان تواناییشان در کشتن و بستن تعیین شود و تفنگداران صحنهگردان اوضاع سیاسی و اجتماعی باشند، قلم جایش را به سلاح و مدرسه جایش را به آموزشگاه جنگجویان میدهد. در چنان فضایی نه برای مکتب و دانشگاه اهمیتی میماند، نه برای روزنامه و مجله، و نه برای کتابخوان و کتابنویس. از سویی دیگر، البته رابطهای دو طرفه میان این دو پدیده وجود دارد، یعنی به هر پیمانه کتابخوانی و کتابنویسی در جامعهای رونق بگیرد، به همان پیمانه از نفوذ مافیا، تفنگسالار، دزد، راهگیر و جنایتکار کاسته میشود، و برعکس، هرچه کتابخوانی و کتابنویسی کاهش یابد به همان پیمانه تبهکار، مجرم جنگی، طالب و داعشی افزایش مییابد. در کشوری که گروهی جنگسالار و خشونتگرا بر سرنوشت مردم سیطره یافتهاند، کتابخوانان عزادارند؛ زیرا بعد از سالها کتاب خواندن و دانش اندوختن، خود را در چنگ یک مشت تفنگدار بیسواد اسیر مییابند که نه حرمتی برایشان قایلاند و نه صلاحیتی. اما هر تحول سازنده و پایدار در این کشور از راه کتاب میگذرد و از اینرو، باید همه نیروهای سیاسی بر محور بیسوادی، حمایت از اصحاب قلم و پیشتیبانی از آزادی اندیشه اجماع کنند. هنگامی افغانستان از این مهلکه خواهد رهید که جایگاه کتاب برتر از جایگاه سلاح باشد و این آرزو هنگامی تحقق میپذیرد که روشنفکران کشور، از هر قوم و هر گروه، ترویج فرهنگ کتابخوانی را وجهه همت خود بگردانند. ما به نهضت کتاب و قلم نیاز حیاتی داریم.