ادبیات پناهگاه ذهن خسته و روح برآشفته بشر است. روح آدمیان در کارزار روزگار سختگیر پریشان میشود و صاحبدلان برای تقویت دوباره روح و روان خویش به سایه ادبیات پناه میبرند تا با مطالعه آثار ادبی روح خود را پرورش دهند و برای ادامه زندگی خویش معنای تازهای دریابند. رسالت ادبیات و اهل ادب نیز همین است که بتوانند برای جامعه خویش پیامآور خوبیها باشند و از این طریق مردم را به زندگی دلگرم نمایند. از اینرو، از همان آغاز تاکنون ادبیات نقش اجتماعی داشته و دارد. ادبیات مثل سکه، دو رو دارد؛ یک رو به آسمان و یکی به زمین. یعنی ادبیات علمی است که زمین و آسمان را به هم میپیوندد. نماد دوبعدی انسان است. عمر و ماندگاری آثار ادبی به میزان پاسخگویی آنها به نیازهای اجتماعی و روحی و معنوی بشر بستگی دارد. وقتی که جامعه بشری در سال 2008میلادی 800 سالگی حضرت مولانا را تجلیل میکند، این بدان معنی است که آثار و افکار این عارف وارسته هنوز پاسخگوی دردها و مسایل و مشکلات جامعه امروز بشری است. همچنین، با نگاهی به آثار گرانبهای دیگر شاعران کلاسیک فارسی- تاجیکی میتوانیم تاثیر افکار و اندیشههای آنان را در زمان معاصر درک کنیم. مسلما ادبیات گذشته ما خالی از اندیشههای سیاسی و اجتماعی زمان خویش نیست. هرچند که روش پرداختن به این مسایل در مقایسه با ادبیات معاصر فرق میکند اما در میراث ادبی گذشتگان به مضامین اجتماعی توجه زیادی شده است. برای مثال، در این مقاله دیدگاه سیاسی- اجتماعی سعدی شاعر خردمند و شیرین گفتار مورد بررسی قرار گرفته است. با مطالعه آثار سعدی روشن میشود که وی در دو اثر ماندگار خویش «گلستان» و «بوستان» نظریات سیاسی و اجتماعی خویش را مطرح میکند. سعدی در این اثر، خود را به عنوان یک مصلح اجتماعی معرفی میکند و در این مقام والا شایستگی و لیاقت خویش را به خوبی به نمایش گذاشته است.
در آثار سعدی همه جنبههای زندگی از دید تربیتی انعکاس مییابد. او در مقام یک خردمند تمام امور را به مخاطب خویش آموزش میدهد. شاعر در آغاز «بوستان» در اینباره میگوید:
چو این کاخ دولت بپرداختم،
بر او ده در تربیت ساختم.
هرچند که اصطلاحات سیاسی با توجه به تفاوتهای ساختار نظام سیاسی حاکم در دوران سعدی با نظامهای سیاسی معاصر تفاوت دارد، اما از نظر محتوای اندیشههای سعدی برای استفاده در سیستم سیاسی جدید نیز قابل استفاده است.
چنانکه همگان میدانند بیت مشهور شیخ سعدی «بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند» رواق سازمان ملل متحد را زینت داده است. همچنین با مطالعه آثار این پیر خرد میتوان ابیات مناسب برای دیگر زیرمجموعهها و کمیسیونهای سازمان ملل به دست آورد. برای مثال در بوستان سعدی ابیات بسیار خوب و مناسبی در موضوع استرداد مهاجران و رعایت حقوق پناهندگان وجود دارد که میتواند زیب سر در کمیسیون امور پناهندگان سازمان ملل متحد باشد. آن ابیات چنین است:
غریبی که پرفتنه باشد سرش
میازار و بیرون کن از کشورش
بزرگان مسافر به جان پرورند
که نام نکویی به عالم برند
تبه گردد آن مملکت عن قریب
کز او خاطر آزرده آید غریب
یعنی سعدی میگوید که غریبان و مهاجران غیرقانونی که حتا خلافکار باشند نباید مورد آزار و اذیت در دیگر کشورها قرار بگیرند بلکه در صورت مشاهده خلاف به کشورهای خویش بازگردانده شوند.
سعدی در سراسر آثار خویش ظلم را نکوهش و عدل و داد را ستایش نموده است. وی معتقد است که هر حکومتی در نتیجه ظلم حاکمان آن فرو میپاشد. شاعر در «گلستان» در این باره چنین میفرماید:
نکند جور پیشه سلطانی
که نیاید ز گرگ چوپانی
پادشاهی که طرح ظلم فکند
پای دیوار ملک خویش بکند
سعدی نیز مانند نظریهپردازان نظام دموکراتیک حکومتداران را خدمتگزاران مردم میداند نه اینکه مردم خدمتکار آنان باشند.
پادشه پاسبان درویش است
گرچه نعمت به عز دولت اوست.
گوسفند از برای چوپان نیست
بلکه چوپان برای خدمت اوست.
علت توجه زیاد سعدی به موضوع ظلم این است که در هر کشوری که حاکمان آن بر مردم ستم روا دارند، آسایش و برکت از میان میرود و در وحدت و یکدلی مردم که شرط بقای هر کشوری است خلل وارد میگردد. در نتیجه ظلم، مردم ناامید و پریشان میشوند و زمینه فتنه و آشوب برای فتنهگران فراهم خواهد شد. از اینرو، سعدی در «بوستان» خویش در اینباره میگوید:
شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
برو پاس درویش محتاج دار
که شاه از رعیت بود تاجدار
رعیت چو بیخاند و سلطان درخت
درختای پسر باشد از بیخ سخت
مکن تا توانی دل خلق ریش
وگر میکنی میکنی بیخ خویش
فراخی در آن مرز و کشور مخواه
که دلتنگ بینی رعیت ز شاه
دیگر کشور آباد بیند به خواب
که دارد دل اهل کشور خراب…
موضوع بعدی که پس از محکومیت ظلم و ستایش عدل و داد، سعدی به آن توجه کرده است احترام به حق بازرگانان و تجار و رعایت حقوق آنان است. شاعر این گروه را مایه برکت و فراوانی مال و ثروت در هر کشوری میداند. به قول شاعر تنگ کردن میدان فعالیت تجار به معنی به تنگدستی و فقر کشاندن مردم کشور است. از اینرو، سعدی به حاکمان هشدار میدهد که حقوق این گروه را ضایع نکنند بلکه برای سهل و آسان کردن فعالیت بازرگانان چارهاندیشی نمایند.
شهنشه که بازارگان را بخست
در خیر بر شهر و لشکر ببست.
پسندیده کاران جاوید نام
تطاول نکردند بر مال عام
بر آفاق اگر سر به سر پادشاست
چو مال از توانگر ستاند گداست.
در ادامه سعدی میفرماید که در کشوری که امنیت و عدالت قانون وجود نداشته باشد هیچ بازرگان و سرمایهگزار خارجی در آنجا سرمایهگزاری نمیکند بلکه سرمایهداران داخلی نیز از آن مملکت فرار خواهند کرد.
کی آنجا دیگر هوشمندان روند
چو آوازه رسم بد بشنوند.
شنیدند بازارگانان خبر
که ظلم است در بوم آن بیهنر
بریدند از آنجا خرید و فروش
زراعت نیامد، رعیت بسوخت
ستیز فلک بیخ و بارش بکند
سم اسب دشمن دیارش بکند
سعدی معتقد است در مملکتی که امنیت و عدل و داد حاکم باشد سیاحان و گردشگران زیادی نیز به آنجا سفر میکنند که منبع درآمد هنگفت بسیاری از کشورهای معاصر محسوب میشود. البته در زمان معاصر ساخت تاسیسات مجهز برای جلب سیاحان مانند راه، مهمانخانه، مرکزهای تفریحی و بهداشتی و غیره… نیز لازم است.
غریب آشنا باش و سیاحدوست
که سیاح جلاب نام نکوست.
سعدی نیز مانند امروزیان بر این باور بود که در امور دولتداری کارها باید به افراد متخصص واگزار شود که رعایت این اصل باعث رشد و ترقی کشورها خواهد بود.
ندهد هوشمند روشنرای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگرچه بافنده است
نبرندش به کارگاه حریر
یا خود:
خداترس را بر رعیت گمار
که معمار ملک است و پرهیزگار
یعنی، کسانی که بوریا و حریر میبافند هر دو بافنده هستند اما بافتن حریر نزاکت و ظرافت خاص خود را دارد که باید به افراد مستعد واگزار شود.
شاعر در ادامه مطرح کردن اندیشههای خویش در امور دولتداری به امور مالی و پولی نیز توجه کرده پیشنهاداتی نیز ارایه کرده است. سعدی توصیه میکند که امور مالی مملکت باید به دست افراد امانتدار و پاکوجدان واگزار و برای آنان ناظر تعیین شود.
چو مشرف دو دست از امانت بداشت
بباید بر او ناظری برگماشت
ور او نیز در ساخت با خاطرش
ز مشرف عمل برکن و ناظرش
یعنی، اگر ناظر هم با مسوول مالی در غارت اموال دولت هم دست شد، در آن صورت هر دو باید برکنار شوند.
سعدی یکی از شرطهای حکومت عادل و مردمی را در این نکته میداند که مسوولان آن حکومت از خدا بترسند و تابع امر قانون باشند، نه مطیع کسی که آنان را بر کرسی مسوولیت نشانده است.
امین باید از داور اندیشناک
نه از رفع دیوان و زجر هلاک
خداترس باید امانتگزار
امین کز تو ترسد امینش مدار
در بیت دوم سعدی به نکته مهمی اشاره کرده است که اگر مسوول از زبردست خود بیم و هراس داشته باشد، در اجرای وظایف اصلی خود که رسیدگی به مشکلات مردم است، سهلانگاری و پیوسته برای جلب رضایت زبردستان تلاش خواهد کرد.
در ادامه سعدی برای پیشگیری از گسترش فساد اداری و مالی به دولتمردان توصیه میکند که هرگز دو خویشاوند یا دوست نزدیک را در یک نهاد دولتی به کار نگیرند، زیرا روابط خویشاوندی و دوستی نزدیک باعث میشود آنها خطاها و خلافهای یکدیگر را روپوش نمایند.
دو همجنس دیرینه همقلم
نباید فرستاد یکجا به هم
چه دانی که همدست گردند و یار؟
یکی دزد باشد، یکی پردهدار
شاعر علت سر زدن و گسترش فساد مالی در یک مملکت را در دست داشتن مسوولان آن در این کار زشت میداند.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غلامان او درخت از بیخ
به نیم بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
در ادامه سعدی به موضوع رسیدگی به احوال لشکر و لشکریان میپردازد، که یکی از ارکان مهم بقای دولت و کشور محسوب میشود. شاعر تامین امنیت داخلی و خارجی مملکت را بستگی به آسودگی خاطر لشکریان میداند و رسیدگی به مشکلات آنان را امری واجب میداند.
سپاهی که خوشدل نباشد ز شاه
ندارد حدود ولایت نگاه
مرا هم ز صد گونه آز و هواست
ولیکن خزینه نه تنها مراست
خزاین پر از بهر لشکر بود
نه از بهر آذین و زیور بود
شاعر زیرک در این میان از حال بازنشستهها (نفقهگیران) نیز غافل نمانده، رسیدگی به حال آنان را از وظایف دولتها و دولتمردان میداند. سعدی توصیه میکند به افرادی که سالها برای دولت کار کردهاند نفقه تعیین شود، تا در پیرانسالی خوار و ذلیل نگردند.
ندیمان خود را بیفزای قدر
که هرگز نیاید ز پرورده غدر
چو خدمتگزاریت گردد کهن
حق سالیانش فراموش مکن
سعدی به مسایل قضاوت در دادگاهها نیز که شاخص تعیینکننده میزان عدل و ظلم در یک کشور محسوب میشوند، توجه نموده است. شاعر قضاوتهای مغرضانه و سلیقهای در دادگاهها را برای ثبات و آرامش دولتها خطرناک میداند که موجبات فتنه و آشوب میگردند.
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
همین طور سعدی در بوستان و گلستان خویش اندیشه و نظریات سیاسی خویش را در مورد شیوه حکومت کردن به روشنی بیان کرده است. او با زیرکی و هدفمندانه «بوستان» را به ابوبکر سعد زنگی هدیه میکند. در آن روزگار انتشارات و امکانات کنونی چاپ وجود نداشت که از این طریق سعدی بتواند اندیشههای خود را گسترش دهد. بنابراین او «بوستان» را مستقیم به دست دولتمردان زمان خویش تقدیم میکند تا که از آن در امور اداره و رهبری جامعه کار گیرند.
مرا طبع از این نوع خواهان نبود
سر مدحت پادشاهان نبود
از توصیفات بعدی شاعر درباره خاندان زنگی به نظر میرسد که آنان از توصیههای سعدی در اداره امور دولت استفادههای زیادی نمودهاند، زیرا سعدی از روش فرمانروایی آنان راضی به نظر میرسد. در آثار سعدی موضوعات اجتماعی به طور فراگیر مطرح شدهاند و شاعر به مسایلی مانند تربیت فرزند، سخا و جوانمردی، ضرورت آموزش علم، حقیقت عبادت، رعایت عدل و داد، استقلال قضا، اعتدال در سیاست شاه، علت ناپایداری دولتها، حراست از امانت مردم و غیره… پرداخته است که همه از ضروریات بقای وجودی دولت و ترقی کشورها محسوب میشوند.