فلمهای افغانی بعد از تولید و افتتاح، مستقیما روی دیویدیها تکثیر میشوند، بدون آنکه مرحله نمایش از طریق سینماها را که بزرگترین منبع مالی فلم است، پشت سر بگذرانند.
در تمامی کشورهای جهان بعد از اینکه فلمی آماده نمایش میگردد، اولین نمایش آن در سینماهای بزرگ کشورهای مختلف و در سطح کوچکتر، کشور خود فلمساز، به نمایش گذاشته میشود و از رجوع مردم به سینماها است که فلمساز دوباره مصرف فلم و عاید آن را بهدست میآورد.
اما در افغانستان چنین نیست و بعد از افتتاح هر فلمی، فلمسازان، فلمشان را به تکثیرکنندگان مارکیتهای مانند صدیق عمر به فروش میرسانند که آنان، آنرا تکثیر کنند و به فروش برسانند.
مشکل دیگر را سازندگان سریال دارند، زیرا اگر فلمسازان سریال میسازند، با تلویزیونها قرارداد میکنند و از طریق تلویزیونهای خصوصی تولیدشان را به نمایش میگذارند، آنهم در صورتی که مسوولان تلویزیونهای خصوصی داخلی، به نمایش این سریال از طریق تلویزیونشان موافقت کنند و حداقل مصرف فلمساز را بپردازند، در غیر آن سازندگان سریال مدتی را در سرگردانی و یافتن تمویلکننده سپری میکنند که در مواردی از این کار خسته میشوند و فلمنامههای سریالیشان را در تاقهای نسیان میگذارند تا گرد و خاک فراموشی آنها را به کتاب روزگار بسپارد.
و اما در این میان دسته سوم فلمسازان مسلکی و توانمند هستند که این گروه فلمهایشان را در بیرون از کشور به جشنوارههای معتبر میفرستند و بعد از اینکه بخت و طالع، نیم نگاهش را به این دسته از فلمسازان افگند و فلمشان در یک یا چند جشنواره نمایش یافت و در بهترین حالت حایز جایزه شد آنرا به شرکتهای بزرگ که فلمهای خوب را خریداری میکنند و بعد به تجارت میپردازند، به فروش میرسانند.
اما دسته اول و سریالسازان در بدترین شرایط بهسر میبرند و بازاری برای متاعشان نمییابند و این نوع بیبازاری برای فلمسازان باعث گردیده که با وجود تلاشهای فراوانی که کردهاند، نتوانند به این مامول که تضمینکننده ادامه حیات فلمسازیشان است، برسند.
حتا این موضوع باعث گردیده که از میان بیش از 150موسسهای که به نامه موسسه فلمسازی در افغانفلم ثبت نام کردهاند، فقط چند موسسه، که اندک سرمایهای داشتهاند و یا به نحوی از مراجع مختلف، هزینه تمویل فلمهایشان را بهدست آوردهاند، فعال باقی بمانند و متباقی با ساختن یکی دو فلم و یا حتا بدون ساختن کدام فلمی از صحنه کنار بروند.
عمدهترین دلیل در این بیبازاری بر علاوه دلایل متعدد دیگر، همان، نبود یک سینمای حداقل جامعه پسند برای نمایش فلمهای فلمسازان افغان است.
در شهر کابل، زمانی حدود 18سینما فعالیت داشت و در بسیاری از ولایتها نیز سینماهای برای نمایش تولید داخلی و یا خارجی فعالیت میکرد، اما اکنون فقط چهار سینما تنها در شهر کابل، آنهم در یک محدود مرکزی فعالیت میکنند.
سینماهایی که در ولایتها فعال بودند، در زمان رژیم طالبانی به حمام و دیگر مکانها تبدیل شدهاند و یا تخریب شدهاند.
در کابل، همین چند سینمای محدود که فعال است، خیلی وضعیت بدی دارند.
این سینماها بهترین مکان برای معتادین مواد مخدر و یا بیبندوبارهایی است که بهترین تفریح را در رفتن به این سینماها، شنیدن چند لهو و لعب در این مکانها که تعفن و کثافات آن را موترهای موجود شهرداری، در یکبار نمیتوانند انتقال دهد، مییابند.
حال این سینماها با چوکیهای شکسته و دیوارهای رنگورو رفته هم یا خصوصیاند و به اشخاص و افراد متعلق میباشند و یا اگر سینماهای دولتیاند، به اجاره داده شدهاند. هیچ مرجعی حاضر نیست سالونهای سینما را برای فلمسازان به قیمت ارزان اجاره دهد.
فلمسازان افغان بارها از مالکین سینماها و یا کسانیکه همین چند سینمای محدود را به اجاره گرفتهاند، شکایت کرده و گفتهاند که در هر نمایشی باید دهها هزار افغانی برای مالکین این سینماها پرداخت کنند که از توانشان بالا است.
اما در این بخش عمدهترین مسوولیت را دولت دارد، زیرا دولت میتواند با در اختیارگذاشتن حداقل یک سینما به فلمسازان کمکی به آنها نماید، هرچند هیچگاهی دولت در دهسال گذشته کوچکترین توجهی را برای بازاریابی فلمهای افغانی و رشد صنعت فلمسازی در افغانستان نداشته است.
مسوولان در ریاست افغان فلم و یا وزارت اطلاعات و فرهنگ همیشه گفتهاند که مطابق سیاست اقتصادی دولت دیگر برای فلمسازی، آنهم فلمهای بلند داستانی و یا سریال پولی نخواهند داد و آنها اگر پولی داشته باشند که ندارند، آنرا در ساختن فلمهای مستند هزینه خواهند کرد.
اما این در حالی است که مقامهای دولتی افغانستان در وزارت اطلاعات و فرهنگ و یا دیگر نهادها بارها از هجوم سریالها و فلمهای خارجی در تلویزیونهای خصوصی، سیدی فروشیهای شهر و سینماهای کشور شکایت کردهاند، اما در این زمینه گام عملی برای کمک به بازاریابی به فلمسازان نبرداشتهاند.
سال گذشته یک سیمینار بزرگ برای شناسایی مشکلهای سینمای افغانستان و جستجوی راهحلها برای این مشکلها از جانب وزارت اطلاعات و فرهنگ، بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی و به همکاری مالی چند دفتر خارجی در کابل برگزار شد و در آن دهها سینماگر از مرکز و ولایات اشتراک داشتند.
دراین سیمینار روی بازاریابی برای فلمسازان افغان و از جمله در اختیار قرار دادن یک سینمای دولتی به آنها و دهها مشکل عمده سینماگران افغان بحثهای گسترده انجام شد و یک قطعنامه بلند بالا نیز صادر گردید، اما این قدمهای لرزان نیز به منزل نرسید و سینماگران افغان به چشمهای منتظر دیدند که هیچ گرهی از کارشان گشوده نشد.
حالا این انتظار میرود که با گذشته چند سال دیگر ما شاهد رکود صنعت سینما و تسخیر فضای فرهنگی کشور بهوسیله تولیدات بیرونی بیشتر از پیش باشیم.
سریالهای خارجی در تلویزیونها بهصورت سرسامآور بهنشر میرسند و تنها برخی سریالهای هندی جایشان را به سریالهای ترکی و یا امریکایی و دیگر کشورها گذاشتهاند.
فروشندگان سیدیها و دیویدیها نیز به وفرت تولیدات کشورهای بیرونی را وارد میکنند و رغبتی به تولید داخلی ندارند، چنانچه کمتر میتوان در میان انبوه از متاعشان تولید افغانی را دریافت کرد.
سینماها هم که دریافتهاند، دیگر فلمهای جدید هندی خریداری ندارد و یا تلویزیونها در این میدان از آنها پیشی گرفتهاند، به ندرت به نشر تولیدات کهن هندی میپردازند اما بیشتر فلمهای مبتذل پاکستانی را که مملو از صحنههای سکسی و رقصهای زنان فربه پاکستانی است به نمایش میگذارند.
در چنین وضعی مسوولان بخشهای فرهنگی و نشراتی کشور فقط به توقیف کردن چند سیدی و یا دیویدی اکتفا میکنند و یا به یک یا چند تلویزیون سفارشنامه میفرستند، اما هیچگاهی در فکر این نیستند که چند سینمای محدود شهر کابل را هم تفتیش کنند و به هر نحو ممکن زمینه نمایش تولید افغانی را در این سینماها و در تلویزیونهای خصوصی و دولتی مساعد سازند.