در ویکی پدیا «دانشنامهی آزاد مجازی» آمده است که «در افغانستان جشن نوروز طبق سنتها برای مدت دو هفته برگزار میشود و مردم از چند روز قبل (حداقل قبل از چهارشنبه سوری) برای آغاز این جشن آماده میشوند.» در ادامه نیز به آیینها و رسومات مرتبط با نوروز پرداخته شده است. مراسمهایی چون میلهی گل سرخ، جشن دهقان، سمنک چهارشنبه اول سال، بزکشی سیزدهبدر، هفت میوه و…
در ادامه، پیوندهای دیگر شمارا به جستجوی نوروز و چگونگی آن در تاجکستان و ایران راهنمایی میکند. در تاجکستان بخشهای دیگری از این مناسبت (نوروز) را درمییابیم. مراسمهایی همچون مراسم حوت، مراسم گلگردانی، بلبلخوانی، مراسم جفتبراران و مراسم سومنکپزی.
و به همین ترتیب در ایران همین مراسمها را با عناوینی کمی متفاوتتر پیدا میکنیم: «نوروزی خوانی، میرنوروزی، هفت سین و…»
آنچنانکه از تاریخ دانسته میشود، این گوناگونی نامهای مراسمهای وابسته به نوروز پدیدهای نسبتا تازه است و در درازنای تاریخ، مراسم نوروز در این سه جغرافیا (افغانستان، تاجکستان و ایران) به طور یکسان برگزار میشده است. تفاوتهای موجود در برگزاری مراسم نوروز محصول تقسیمات جغرافیایی جدید است که به تناسب سابقهی 3 هزار ساله تجلیل از نوروز، بسیار جدید به نظر میرسد. بیش از 300 میلیون نفر در حال حاضر در سراسر جهان نوروز را با آیینهای مختلف جشن میگیرند. اصطلاح نوروز که از دو کلمه «نو» و «روز» ساخته شده است نیز در گذشتهها به گونههای دیگر نگاشته میشده است. در دوره باستان از نوروز به عنوان «ناوا سرِدا» یعنی سال نو یاد میکردند. مردمان آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را «نوسارد» و «نوسارجی» به معنای سال نو مینامیدند.
درمورد منشا و زمان پیدایش نوروز، روایتهای تاریخی زیادی وجود دارد. در شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، «جمشید» و در برخی دیگر از متنها، کیومرث بهعنوان پایهگذار نوروز معرفی شده است. نوروز در شاهنامه، بدینگونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را «روز نو» نامیدند.
برخی از روایتهای تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهد. بر طبق این روایتها، رواج نوروز به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش به بابل بازمیگردد. همچنین در برخی از روایتها، از زرتشت بهعنوان بنیانگذار نوروز نام برده شده است. اما جالب است که در اوستا (دستکم در گاتها) نامی از نوروز برده نشده است.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه حوت سال 1388 در یک نشست عمومی روز 21 ماه مارچ را به عنوان روز جهانی نوروز اعلام کرد. قبل از این در ماه میزان 1388 نیز سازمان یونسکوی ملل متحد نوروز را با نام میراث غیرملموس جهانی به ثبت رسانده بود.
حالا آیینی با این همه سابقه تاریخی، با این همه اهمیت جهانی، با این همه مصداقهای طبیعی و انسانی، چرا در افغانستان سال به سال کمرنگتر میشود؟ چرا همهی ما با شنیدن کلمهی نوروز فقط و فقط به یاد میلهی گل سرخ و «جندهی سخی» میافتیم؟
آنچه که بیشتر از همه برای پاسخ دادن به این پرسش اهمیت دارد بررسی عملکرد و برنامهی فرهنگی دولت افغانستان برای پاسداشت و نگهداشت بخشهای خردمدار و انسانی فرهنگ بومی است. بنا به گواه تاریخ، نوروز فقط آیین و مراسم نیست، بخش عمدهی آیینهای مربوط به نوروز در حقیقت اعمالی سمبولیک هستند برای یادآوری از تازه شدن و نو شدن.
طی 9 سال گذشته دولت افغانستان با سهلانگاریهای پی در پی به اثبات رساند که هیچ برنامهی مدونی در امر فرهنگ ندارد. بخشی از توان، انرژی و امکانات وزارت اطلاعات و فرهنگ به عنوان متصدی امور فرهنگی کشور طی چندین سال گذشته یا صرف تعصبهای کور قومی شده است که به حذف بیشمار برنامههای فرهنگی از دستور کار این وزارت شده و یا به حذف فکرهای جوان و ستایش از کلانسالاری صوفیمآبانه شده است که به ناکارآمدی این اداره انجامیده است. و به همین دلیل مراسم نوروز در افغانستان به عنوان یک امر رسمی به نهالشانی و اتن ملی در روز اول سال تقلیل یافته است. و این تنها نوروز نیست، شمار زیادی از آیینها و مراسمهای کهن که جدای از اهمیت تاریخی، برای امروز نیز حرفهای زیادی دارند، در هزارتوی تعصب و بیبرنامگی و کاهلی به باد فراموشی سپرده شدهاند. شاید مقامات دولت با آسودگی این کاهلی را توجیه نمایند، آنان خواهند گفت که ما در وضعیت جنگ و بحران هستیم و تازمان برقراری ثبات و امنیت، طبیعی است که آنچنان که باید امکان پرداختن به فرهنگ نیست. اما همهی ما میدانیم که مساله این نیست. بخش عمدهی این کاهلی به فقدان ظرفیت در این وزارت برمیگردد و بخش دیگر نیز به سیاستهای قومپرستانهی حکومت. تصوری غلط که در دورهی یکی از وزیران این وزارتخانه پیرامون نوروز بهوجود آمده، تا هنوز همچنان ادامه دارد و همین سبب میشود تا آنچنانکه شایسته است از نوروز تجلیل صورت نگیرد.