پرسش: در مورد مساله تاثیرپذیری چه؟ آیا از گروههای قبلی الهام گرفتهاید؟
بله، هرچند از گروههای قبلی زیاد هم اطلاع نداشتیم. اکثر کسانی که همراه ما مصاحبه میکنند یکی از سوالاتشان این است که شما اولین گروه راک هستید؟ ما هم میگفتیم نه! ما میگوییم کسانی که در سالهای 70 در افغانستان موسیقی کار میکردند میشود آنها را هم راک گفت. چون راک یک ژانر کلان است.
ما فقط در سبک خودمان اولین هستیم.
پرسش: اما واقعا معلومات کافی در مورد آن سالها و موسیقیهایی که مد شده بود وجود ندارد.
و تاثیر چندانی بر کار شما نداشته است؟
اگر از این نگاه سوال میکنید که آیا ما از آن کارها الهام گرفته باشیم، نه! آن گونه نبوده است.
من میتوانم بگویم که تاثیری نداشته است، به این دلیل که ما اصلا در آن مورد معلومات نداریم. اگر معلومات میداشتیم شاید تاثیر میداشت.
پرسش: سلیمان! در مورد شعرهایی که میسازی ومحتوایی را که در کارهایت است بگو. مثل ترانههای «میتوانی پرواز کنی»، «میخواهم بگریزم» که در آلبوم اول شما است، آهنگها بیشتر چه محتوایی دارند؟ عاشقانه هستند، راجع به مسایل اجتماعی و آیا به مسایل سیاسی هم میپردازید؟ چه حال و هوایی دارند تصنیفها؟
سلیمان:
خوب، معمولا تصنیفهایی که ساخته میشود برگرفته شده از اتفاقهایی است که برایم بهوقوع پیوسته است. هر چیزی را که میبینم از آن من میتوانم الهام بگیرم. بعضی چیزهایی هست که مستقیم گفته نمیشود یا شاید مستقیم گفتنش خوب نباشد. یا شاید با گفتن مستقیم بعضی حرفها مشکلاتی ایجاد شود.
پرسش: منظورم این بود که مثلا وقتی یک تلویزیون آهنگی از فرهاد دریا را پخش میکند آهنگی که میتوانیم بگوییم این آهنگ عاشقانه است یا مثلا این آهنگ یک آهنگ وطنی است. یا آهنگی بود که مسایل اجتماعی را انعکاس میدهد. در کابل دریمز چی هست؟
سلیمان:
اگر امروز عاشق باشم میگویم که امروز آهنگ عاشقانه میسازم. یا اگر حس دیگری داشته باشم مثلا اگر حادثه ناگواری را بشنوم کوشش میکنم که درباره آن آهنگ بسازم. یا حداقل کوشش میکنم در موسیقی خود مقداری به آن بپردازم.
پرسش: البوم اول بیشتر از این نظر به چه موضوعاتی پرداخته است؟
البوم اول یک خوبی دارد که همه چیز در آن هست. بعد از مهاجرت وبازگشت به وطن تجربه شرایط و وضعیت تازه تا حد زیادی بر ما تاثیرگذار بود. دیدن چیزهای خوب و چیزهای بد. یا شنیدن قصههای خوب و قصههای بد، شدیدا بر ما تاثیر گذاشت. فقط کوشش کردیم که آنها را عاجل در موسیقی پیاده کنیم.
پرسش: مجتبا! شما در جامعه با دو گروه مخاطبین طرف هستید، یک گروه مخاطبین یا شنوندههایی هستند فقط شما را میشنوند و نمیخواهند تفکیک کنند که آیا کارتان خوب است یا بد ولی گروه دیگر اهالی موسیقی هستند. برخورد اینها با کابل دریمز چگونه بوده است؟
مجتبا:
به هر حال شنوندههای عام را کنار میگذاریم و بر روی موزیسینهای داخل بحث میکنیم. بحث اساسی این است که متاسفانه اینجا بر مبنای احساس تصمیمگیری میکنند. مثلا اینکه نوازنده «کابل دریمز» با فلان خوانند رابطهاش چه طور است؟ اگر خوب باشد طبیعتا سبک ما را هم پسندیدهاند. اگه خوب نباشد نمیپسندند. از روی روابط عاطفی و احساسی تصمیم میگیرند و قضاوت میکنند. یعنی خود موسیقی معیار نیست. ولی اگر گوشهگیری کنیم طبیعتا شروع به نقد میکنند آن هم از نوع منفیاش. البته ما رابطه خوبی داریم با هنرمندان و همهشان برای ما قابل احترام هستند. ولی متاسفانه در این مورد موسیقی معیار نیست.
پرسش: اگر بخواهی چند جملهای را که از این طرف و آن طرف شنیدهای برای ما بگویی، چه میگویی؟ مثلا کسانی که اهل موسیقی سنتی هستند چگونه حرف میزنند درباره کابل دریمز؟
مجتبا:
معمولا آنها از دیدگاه خودشان نقد میکنند و به خاطر این که حیات موسیقی خودشان به خطر نیافتد، از دید خود کار ما را تعریف میکنند. مثلا این که: «ما نباید موسیقی بیگانه را رشد دهیم.» این تعریف عمده کسانی است که با موسیقی سنتی آشنا هستند و یا کار میکنند.
پرسش: و جواب شما چیست؟
مجتبا:
من جوابی برای این مساله ندارم، سعی میکنم خاموش باشم چون اگر بخواهیم وقت بگذاریم برای این گونه حرفها یا در برابر نقدهایی که میکنند، حالا این چیزی که هستیم، نمیشدیم. حالا شما با کابل دریمز صحبت نمیکردید. با یک گروه دیگر صحبت میکردید. ما برای این طور کارها کمتر وقت میگذاریم و اگر بخواهیم بگذاریم هم وقتش را نداریم.
پرسش: سهراب! کابل دریمز کجاها تمرین کرد، کجا آهنگها ساخته شدند، کجا ثبت شدند و کجا بیشتر اجرا کردید؟ میخواهم فضاهایی را پیدا کنم که بیشتر کابل دریمز در آنها حضور دارد چون در تلویزیونها نیستید. در محافلی که معمولا گروههای موسیقی شرکت میکنند شما نیستید؛ کجا میشود شما را پیدا کرد؟
ما چند مرحله را سپری کردیم، مرحله اول ما اصلا اجرایی نداشتیم. فقط تمرین بین خود ما بود. بسیار جالب است کسانی که این مصاحبه را میخوانند بفهمند ما در کجاها تمرین میکنیم؟ خب، نمیشود آدرس داد، زمانی بود که در یک استدیو تمرین میکردیم و در همانجا برای بار اول اقدام به ثبت کردیم. معمولا چون استدیو بسیار مصروف بود ما صبح بسیار وقت میآمدیم. و تا ساعت ده یا یازده تمرین میکردیم. اتاق بسیار خرد بود. بعدا تغییرات آمد، به جایی دیگر نقل مکان کردیم.
درمورد اجرا هم در اوایل در بعضی از برنامههای خصوصی اجرا میکردیم. در بعضی از دفاتر در بعضی از خانهها و بیشتر مخاطبین خارجیها بودند چون آنها بیشتر آشنایی داشتند و برای آنها جالبتر بود. بعد از آن چند برنامه در خارج از کشور بود. ابتدا در یک فستیوال در سال 2009 در کشور هند شرکت کردیم. آن فستیوال هر ساله است که سالهای بعدی گروههای دیگر از اینجا رفتند.
بعد از آن تصمیم گرفتیم که خود ما یک برنامه را برای بار اول برای شمار زیاد مخاطبین داخلی برگذار کنیم. برای ما عکسالعمل مردم در برابر موسیقی ما بسیار مهم بود. برنامه به همان شکل به زبان انگلیسی و سبک راک اجرا شد. و این اولین برنامه ما در یکی از پوهنتونهای شخصی بود که خود ما آن را برنامهریزی کرده بودیم. یادم میآید که قبل از این که روی استیج برویم همه مشوش بودیم و فکر میکردیم که شاید 5 دقیقه بیشتر ادامه داده نتوانیم. یا این که اصلا با اجرای اولین نوت مردم خوششان نیاید و… اما خوشبختانه که با استقبال خوب روبرو شدیم و بعد از شنیدن کنسرت ما مردم علاقهمند این سبک شدند. و بعد از آن همین طور برنامههای ما ادامه پیدا کرد.
پرسش: اما شما هنوز آنچنان که باید در تلویزیونها دیده نمیشوید.
سهراب:
در اوایل ما زیادتر از طریق انترنت کارهایمان را پخش میکردیم که تا حال هم هست. ما مثل هر گروه زیرزمینی دیگر برنامههای خود را از طریق انترنت پخش میکردیم. افغانهایی که در خارج از کشور هستند علاقهمندی خود را نشان دادند. این که در تلویزیونها نبودیم بیشتر به دلیل استراتژی ما بود که معتقد بودیم نیازی نیست از همان ابتدا در تلویزیونها ظاهر شویم. خیلی زود بهوسیلهی رسانههای بینالمللی تحت پوشش قرار گرفتیم و مطرح شدیم. به جای این که ما به تلویزیونها مراجعه کنیم بگذارید که تلویزیونها به ما مراجعه کنند. اما اولین اجرای تلویزیونی ما در تلویزیون آریانا بود. البته بعد از این برنامه ما این است که بعضی کلیپهای تصویری راکه درست کردهایم، در دسترس رسانهها قراردهیم.
پرسش: مجتبا! سهراب از کلمه گروه زیرزمینی استفاده کرد. این کلمه بیشتر در ایران معمول است. اما چرا در افغانستان و چگونه میشود این اصطلاح را در مورد افغانستان استفاده کرد؟
یک زیبایی دارد نهفته شدنش در قلب زمین. البته من نمیدانم که چه تعریفی از آن در دنیا شده است. چون در ایران یکسری محدودیتهای قانونی میباشد، مثلا اینکه چون سروصدای این موسیقی مردم را آزار میدهد به خاطر همین دلیل در زیرزمین کار میکردند. و موسیقی زیرزمینی به این شکل در ایران رشد کرد. موسیقی که ما هم کار میکنیم واقعا از زیرزمینی شروع شد.
پرسش: یعنی با کدام محدودیتی روبرو شدهاید؟
مجتبا:
خیلی جدی نیست اما محدودیت داشتیم، در اوایل میگفتند که اینها خارجی میخوانند. و طبعا شاید حق هم داشتند. موسیقی راک، گیتار، صدای گرانج، یا دستوریشن برای آنها یک چیز نو بود.
پرسش: معمولا سبکهای موسیقی برگرفته از طرز زندگی هستند، کابل دریمز برگرفته از کدام طرز زندگی است؟ مثلا کسی رباب مینوازد. این رباب برگرفته از طرز زندگیاش است نسبت کابل دریمز با سبک زندگی مردم چیست؟
مجتبا:
گفتن این برای رسانههای خارجی هم در اوایل اکثرا جالب بود مثلا وقتی میگفتند یک گروه راک در افغانستان بهوجود آمده است، برایشان بسیار هیجانانگیز بود، و میپرسیدند شما در افغانستان راک کار میکنید؟
منظور آنها این بود که شما که موسیقی راک میخوانید پس سبک زندگی راک را هم پیش میبرید، چیزی که در افغانستان امکان ندارد، چون جامعه ما اصلا هیچ نوع شباهت و نزدیکی با آن طرز زندگی ندارد، اصلا آن طرز زندگی در این جا وجود ندارد. دوم این که طرز زندگی ما مثل هر جوان افغان دیگر است. ما از سبک راک فقط موسیقی آن را کار میکنیم. این تفکیک را بسیاری نمیکنند. ما اگر موسیقی راک را کار میکنیم، فقط موزیک را کار میکنیم نه زندگی آن را. فکر میکنم هر شخص برای خودش یک لایف استایل دارد.
پرسش: این را به این دلیل پرسیدم که در مورد اعضای گروههای موزیک راک حرف و حدیثهای عجیب و غریبی گفته میشود. می گویند افراطی اهل مواد مخدر هستند، مسایل پورنوگرافی در اطرافشان وجود دارد، شخصیتهای بسیار عجیب و غریبی دارند.
مجتبا:
به نظر من این مساله ارتباطی به راک و پاپ ندارد چون ممکن است همین چیزهایی که شما گفتید در موسیقی پاپ هم وجود داشته باشد، در جوامع غربی این را ارتباط میدهند به مواد مخدر و انحرافات جنسی «راکر»، باید بسیار زیاد عجیب و غریب باشد، شخصیت بسیار جالب داشته باشند و یکی از چیزهای دیگر هم که بسیار زیاد مهم است باید برخلاف نورمهای عادی جامعه برخورد کنند. و درآخر هم باید خودکشی نمایند.
اما بسیار زیاد گروههایی هستند که نه مواد مخدر استفاده میکنند و به سبک خود کار میکنند.
سوال شما من را بسیار غافلگیر کرد، هدف ما یک نوع فرهنگسازی است. چیزی که در عمق کار ما وجود دارد یک نوع فرهنگسازی است. مثلا راک بدون دخانیات و یا مشروبات الکلی هم اجرا میشود. چون در همین سبک خودمان به گفته دوستان عزیز ما، طبیعتا ما میشویم یک نوع الگو برای آینده. پس طبیعتا میخواهیم شخصیتهای خوبی باشیم.
پرسش: سهراب! وقتی در انترنت و رسانه خبرهایی که مربوط به موزیک راک است را دنبال میکنیم به استثنای خبرهایی که مربوط به شما است، فقط یک خبر وجود دارد. سایت بیبیسی 5 یا 6 ماه قبل خبر داد که نیروهای ناتو و امریکایی در هلمند، به خاطر عذاب دادن زندانیان و مخالفین خود از موزیک راک استفاده می کنند. بهوسیلهی اسپیکرهایی که تا 40 کیلومتر صدا را میرساند، موزیک راک و «هیویمتال» نشر میکنند. خودت وقتی این خبر را میشنوی احساس خطر نمیکنی، چون موزیک راک تبدیل میشود به یک نماد جنگ؟
سهراب! طبعا تاثیر میکند. چون مردم ما هیچ نوع آشنایی با این سبک ندارند. وقتی که میشنوند اولین چیزی را که در مورد موسیقی راک میشوند این است که از آن به حیث یک سلاح استفاده شده است به خاطر مغشوش ساختن ذهن مردم. و باز مثلا چند وقت بعد از آن میشنوندکه اولین گروه راک در افغانستان شروع به کارکرد.
پرسش: برنامههای بعدی کابل دریمز چی است؟یعنی ادامه همان استراتژی معرفی از بیرون به داخل کشور، آیا این استراتژی ادامه دارد همچنان؟
مجتبا:
خوب طبیعتا آن هدفی که ما داشتیم شکل خودش را یافته است. حالا یک پلان کاری یک ساله داریم. روی یک آلبوم به زبان دری کار میکنیم و دیگر کنسرتهای متعدد در شهر کابل و ولایات. گذاشتن یکسری معلومات کامل و جامع در اختیار مردم در مورد گروه. برنامه آموزش موسیقی برای نونهالان و نوجوانان که خودم آن بخشها را به کمک دوستان پیش میبرم. و به کسانی که به موسیقی راک علاقه دارند کمک میکنم زودتر به خواستههایشان برسند. و خیلی برنامههای دیگر که تا هنوز در حال طراحی آن هستیم.
پرسش: سلیمان! از گوشه و کنار در کابل شنیده میشود که گروههای دیگری هم هستند که راک کار میکنند؟ هرچند که ما هنوز از آنها چیزی نشنیدهایم. چه اطلاعاتی در این مورد داری؟
یک گروهی که ما میشناسیم به نام «دستریک سندروین» است که متال میزنند و یک گروه دیگر در لیسه موزیک به وجود آمده است به نام «وایت پیج» و اعضای گروهشان شاگردان مجتباجان هستند و یک گروه دیگر که نباید از آن با این گروهها یکجا نام گرفت گروه مورچهها است. گروهی که از همان اول با یک آلبوم معرفی شد. ولی گروه مورچهها بسیار سبک و شیوهی خاصی دارد.
پرسش: چه فکر میکنید در آینده چانس زیادی برای راک وجود دارد در افغانستان؟
صددرصد امکانش هست. پیشتر گفتیم که ما نخواستیم اولین باشیم. ما ریسک و یا ترس را به عهده گرفتیم که برای آنها زمینه آماده شود. فکر میکنیم که کابل دریمز راه را برای کسان دیگر هموار کرده است. من مطمین هستم که آینده موسیقی مدرن افغانستان کاملا در یک انقلاب قرار دارد.
پرسش: اما مجتبا! نواختن و کار کردن موسیقی راک نیاز به نوازنده دارد، نمیشود موزیک را با کامپیوتر ساخت. نیاز به نوازنده است. آیا اینقدر نوازنده در افغانستان وجود دارد و آیا در این سبک نواخته میتوانند؟
مجتبا:
به گمان من در حال حاضر نوازندههای زیادی داریم. نوازندههایی بودند که تا دیروز مثلا درام کار میکردهاند ولی وقتی که وارد افغانستان شدهاند و دیدند که «درامی» که اینجا کار میکنند به درد نمیخورد، سراغ وسایل الکترونیکی رفتهاند. فعلا ما از لحاظ خواننده هم کمبود نداریم چیزی که ما کمبود داریم یک مدیریت درست است. مدیریتی که بتواند به وضعیت نظم بدهد. یک نفر یا ارگان باید اینها را منسجم کند و یک هدف واحد داشته باشد. اگر مدیریت درست صورت بگیرد شاهد ایجاد گروههای بیشتر خواهیم بود.
خوشبختانه نظام آموزشی در قسمت موسیقی در این چند سال اخیر بسیار تغییر کرده است، استادانی از خارج کشور آمدهاند. ولی این محدود به مرکز است.
پرسش: سهراب! جدا از گروههایی که سلیمان نام برد، کسانی دیگر هم تلاش کردند که راک بخوانند، منظورم آنچه که از بعضی افراد در رسانهها به نام راک نشر شد. البته من نمیخواهم در مورد کار دیگران قضاوت بکنم، شاید یک مقدارش طبیعی باشد که کسی که قضاوت میکند مورد قضاوت قرار میگیرد. در مورد چیزهایی که به نام راک توسط رسانهها دامن زده شده است، اینها چه قدر راک هستند و به چه راهی میروند؟
سهراب:
اول این که یکی از کارهایی که بسیار زیاد در اول در رسانههابه نام موزیک راک مطرح شد، آهنگ فرهاد دریا بود که فقط یک آهنگ بود و آن آهنگ همراه یک خواننده و نوازنده و شاعر و کمپوزیتر مشهور آلمانی اجرا شده بود. میشود گفت که یک آهنگ راک بود با تلفیقی از موسیقی افغانی است. این آهنگ براساس یک سیکل سادهی راک ساخته شده است. یعنی یک کار تلفیقی بود. در مورد کارهای دیگر اصلا به نظر من ارزش این را ندارد که آدم در موردش حرف بزند.
پرسش: معمول است خوانندهها در افغانستان صرف نظر از سبکشان یک آهنگ میهنی میخوانند، یک آهنگ برای مادر میخوانند، یک آهنگ برای جنگ. در دستور کار شما چنین چیزی وجود دارد؟ آیا زمانی کابل دریمز هم وطنی خواهد خواند؟
سلیمان:
صددرصد، اگر حسش بیاید میخوانیم
پرسش: و گپ آخر؟
گرچه کابل دریمز از نصیحت کردن خوشش نمیآید. اما انتظار دارم که مردم دیدشان نسبت به موسیقی راک منحیث یک موسیقی شیطانی نباشد چون واقعا با هم متفاوت هستند، ابتدا معلومات خود را درباره موسیقی راک زیاد کنند و بعد انتقاد کنند.