کاخ دارالامان در زمان شاه امانالله به عنوان هستهی مرکزی شهر جدید کابل به سرپرستی والترهارتن آلمانی، که به عنوان سرمهندس سلطنتی افغانستان استخدام شده بود، ساخته شد. با آنکه این کاخ کمتر از ۱۰۰ سال عمر دارد، از نظر تاریخی ارزش و اهمیت آن بسیار است. کاخ دارالامان فرود و فرازهای زیادی را پشت سر گذاشت و در دورههای مختلف تخریب و بازسازی شد. این کاخ آخرین بار در جنگهای داخلی میان گروههای مجاهدین در کابل میان سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵ خورشیدی صدمهی جدی دید. دارالامان که نمادی از شکوه دورهی پسااستقلال و رویاهای ترقیخواهانهی شاه امانالله بود، به چهرهی نمایانِ، از زشتی و وحشت جنگ بدل گشت و برای سالها دیوارهای به جا مانده و آوارهای فرو ریختهی آن با چهرهی افسرده، عاملان جنگ و تباهی را نفرین میکرد.
در دورهی شهرداری محمدیونس نواندیش، در سال ۱۳۸۸ خورشیدی، تصمیم برای بازسازی کاخ دارالامان گرفته شد و به این منظور حساب بانکی مشخص ساخته شد تا منابع کمککننده و شهروندان به شکل اعانه به آن، کمکهای خودشان را واریز کنند. بازسازی کاخ در آن دوران شروع نشد و سرنوشت آن حساب بانکی و پول آن تا کنون برای شهروندان نا معلوم است.
محمداشرف غنی رییس جمهور در دورهی حکومت وحدت ملی بازسازی قصر دارالامان را در اولویت کاریاش قرار داد و تصمیم بر آن شد تا کار بازسازی کاخ تا زمان برگزاری مراسم صدمین سالگرد استرداد استقلال کشور تکمیل گردد. کار پروژه به ادارهی عملیاتی ریاست جمهوری سپرده شد. تیم کاری پروژه بازسازی کاخ دارالامان متشکل از انجنیرها و مهندسین جوان و با پشتکار بود که کارشان را به خوبی به پیش بردند و پروژه را تکمیل کردند.
اما، آیا کاخ دارالامان به گونهی درست و معیاری باز سازی شد؟ پاسخ به این پرسش پیچیده است. اگر کاخ دارالامان را یک ساختمان معمولی دولتی، که در جنگ آسیب دیده بود، در نظر بگیریم؛ تیم بازسازی کار خود را موفقانه انجام داد و کاخ را باز سازی کرد. اما اگر به کاخ دارالامان به عنوان یک ساختمان با ارزش و اهمیت تاریخی بنگریم، کار بازسازی آن را نه تنها نمیشود دستآورد شمرد، بلکه یک فرو گذاشت و ناکامی به حساب میآید. این ناکامی به تیم اجرا کنندهی طرح بازسازی کاخ مربوط نمیشود، بلکه مربوط به طراحان و تصمیمگیرندهگان طرح در سطوح بالا میشود. دلایل آن را در زیر بیان میکنم:
بازسازی و نگهداشت ساختمانهای تاریخی یک رشتهی تخصصی ویژه و نیازمند کارشناسان با دانش و تجربهی کافی است. این رشته که بیشتر به شکل تکمیلی بخشهای مهندسی ساختمان در مقطعهای ماستری و دکترا فراگرفته میشود، هنوز در دانشگاههای افغانستان وجود ندارد. تعداد انگشتشمار کارشناسان این بخش در افغانستان وجود دارند که آموزشهایشان را در خارج از افغانستان فراگرفتهاند. بنیاد فرهنگی آغاخان به گونهی وسیع و مؤسسه فیروزکوه به گونه محدود تا کنون کارهای بازسازی ساختمانهای تاریخی افغانستان را به شکل معیاری به پیش بردهاند. این مؤسسات تجربه و ظرفیت بالا در این بخش دارند، که چنین توانایی نه در نهادهای دولتی موجود است و نه هم در بخش خصوصی.
از نظر کارشناسی، ساختمانهای مانند کاخ دارالامان پیش از بازسازی باید از نگاه ارزش تاریخی بررسی شوند. از لحاظ ارزش و اهمیت تاریخی، ساختمانها در سه سطح دستهبندی میشوند: سطح جهانی، ملی، و محلی. برخی ساختمانها و آبدات ارزش جهانی دارند و به عنوان میراث تمدن بشری شناخته میشوند. سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونیسکو) برای چنان آبدات فهرستی دارد و معیارهای خاص را برای ثبت و نگهداشت آن در نظر دارد. در میان آبدات تاریخی افغانستان، منار جام در غور و مجسمههای بامیان در فهرست میراث جهانی ملل متحد شاملاند. در سطح ملی و محلی، صدها ساختمان و آبده در افغانستان وجود دارند که از نظر ارزش تاریخی و هویتی اهمیت بسیار بالا دارند. قصر دارالامان در این میان از ارزش ویژه برخوردار است.
در بازسازی و نگهداشت ساختمانهای تاریخی دو روش وجود دارند که با در نظر داشت نوع ساختمان، کارکرد و ارزش تاریخی آن به کار گرفته میشوند. روش اول برای ساختمانهایی به کار میرود که از نظر تاریخی ارزش بالا دارند، اما ظرفیت بازسازی و به کارگیری برای کارکرد نو را ندارند. این گونه ساختمانها فقط باید به عنوان یک نماد تاریخی حفظ شوند و از تخریب بیشترشان جلوگیری شود. در این نوع ساختمانها تمام تلاش برای نگهداشت ساختمان و جلوگیری از آسیبهای بیشتر صورت میگیرد، اما در خود ساختمان هیچ گونه دستکاری مجاز نیست. اگر قرار باشد بخشهایی برای تقویت ساختمان در برابر زلزله، باد و باران اضافه گردند، این بخشها باید مشخص و مجزا بوده و در صورت نیاز، در آینده بدون آسیب زدن به ساختمان اصلی قابل برداشتن و تغییر باشند. به گونهی نمونه، این روش را میتوان در ساختمان مسجد نه گنبد بلخ، خانقاه و خانهی پدری مولانا در بلخ، و منار جام در غور به کار برد. نمونهی جهانی این روش در ساختمان اتاقهای بازرگانی شهر هیروشیما که در اثر حملهی اتمی تخریب شده بود، به کار رفته، که تا کنون ویرانههای ساختمان به شکل دست نخورده حفظ شده است تا نماد باشد برای نسلهای آینده در مورد آنچه بالای آن شهر گذشته بود.
در روش دوم، بازسازی ساختمانهای تاریخی به گونهی اجرا میشود که ساختمان دوباره بتواند کاربرد تازهی داشته باشد. اما بازسازی ساختمان باید به گونهی باشد که روند تاریخی و آنچه بر ساختمان گذشته، باید مشهود باشد. بیننده با دیدن ساختمان باید از سرگذشت آن آگاه شود. در این گونهی بازسازی نیز هر بخشی که در ساختمان اضافه میشود، باید واضح، مشخص، و از عناصر قدیمی قابل تفکیک باشد. به عنوان نمونه، مواد ساختمانی که در جاهای بازسازی شده به کار میروند، از نظر رنگ و ترکیب باید از مواد اصلی به کار رفته در ساختمان متفاوت انتخاب شوند و در صورت نیاز در آینده قابل برداشتن و تغییر باشند. هر گونه بازسازی ساختمانهای تاریخی باید به گونهای اجرا شود که امکان تغییر بخشهای اضافه شده را در آینده فراهم سازد و به آیندهگان این امکان را بدهد تا ساختمان را دوباره با معیارهای جدید عصر خود، بدون صدمه زدن به ارزش تاریخی آن، بازسازی کنند. این معیارها در بازسازی قصر ۴۰ ستون در کابل، که توسط بنیاد فرهنگی آغا خان اجرا شده، به خوبی مشاهده میشود. یکی از نمونههای خوب این روش در سطح جهانی، بازسازی ساختمان کلیسای جامع شهر درسدن آلمان که به کلیسای زنان هم مشهور است، میباشد. این کلیسای تاریخی در جریان بمباران متفقین در جنگ جهانی دوم کاملا فروریخت. آوارهای این ساختمان تا سال ۲۰۰۵ میلادی، که تصمیم به بازسازی آن گرفته شد، دست نخورده باقی ماند. بازسازی این بنا با هزینهی هنگفت و با دقت فوقالعاده، به گونهی انجام یافت که هر سنگ باقی مانده از آن دوباره در جای خودش قرار گرفت. رنگ سنگهای تازه به کار رفته کاملاً متفاوت انتخاب شدند تا با سنگهای اصلی قابل تمیز باشند. سرگذشت دردناک شهر درسدن و کلیسای جامع آن را میتوان در ساختمان این کلیسا مشاهده کرد.
با در نظر داشت معیارها و نمونههای یاد شده در بالا، هیچ یک از این روشها در بازسازی کاخ دارالامان به کار نرفته است. زخمها و داغها با پلستر و رنگ پوشانیده شدهاند و هیچ تفاوتی میان جاهای ویران شده و تازه افزوده شده دیده نمیشود. کاخ بازسازی شده به یک ساختمان تر و تمیز تازه آباد شده شباهت دارد، نه به یک ساختمان تاریخی حفاظت شده. باز سازی کاخ دارالامان به شکل کنونی آن ممکن است، به گونهای، یادآور فصل ناتمام روند مدرنسازی افغانستان توسط شاه امانالله باشد. اما این روش بازسازی فرصت این را که این کاخ، روایتگر و قصهگوی دورههای درد و رنج کابلیان از وحشت و بربریت جنگ برای آیندهگان باشد، برای همیشه از میان برداشته شده است. عجله در تکمیل پروژه بازسازی کاخ دارالامان باید صورت نمیگرفت. طراحی کلی و تصمیمگیری دربارهی چگونهگی بازسازی آن باید به کارشناسان مرمت بناهای تاریخی سپرده میشد و یا اصلاً به مؤسسات با تجربه مانند بنیاد فرهنگی آغاخان واگذار میشد. چنین پروژههایی، ارزش وقتگذاری و هزینههای هنگفت را دارند. تلاش برای کاستن از هزینهی بازسازی کاخ دارالامان که جناب رییس جمهور همیشه از آن به عنوان دستآورد یاد میکند، شاید یکی از عجولانهترین تصامیم ایشان بوده باشد. در روزهای اخیر خبر واگذاری بازسازی چندین آبده تاریخی دیگر به شرکت انکشاف (توسعه) ملی به نشر رسید. امید میرود با دیگر بناهای تاریخی این سرزمین کارشناسانه برخورد شود.