[box type=”note” align=”aligncenter” class=”” width=””]پس از سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان و رویکارآمدن اداره متحجر و زنستیز طالبان، وضعیت زنان در افغانستان به یکباره دچار تحول شده و زنان به عقب بازگشتانده شدهاند. یکی از اولین فرمانهای رهبری طالبان، بستن مکاتب به روی دختران، از صنوف ششم تا دوازدهم بود. پس از آن پارکها، درهای دانشگاه، ادارات دولتی و موسسات خصوصی نیز تا اطلاع ثانوی به روی زنان بسته شد. واگذاری مسالهای به اطلاع ثانوی در اداره طالبان، طوری است که پس از آن تصمیم جدیدی گرفته نخواهد شد. پس از وضع فرامین اجباری از سوی طالبان علیه زنان، زنان در نخستین روزهای حاکمیت طالبان، بر ضد این گروه برخاسته و اعتراض کردند. اعتراضاتی که از سوی طالبان به خشونت کشانده شد و زبان زنان را نیز تا اطلاع ثانوی به زنجیر بستند. زنان افغانستان اکنون عقب چهاردیواریها، به دور از ابتداییترین امکانات و حقوق بشری به سر میبرند. در آستانه فرارسیدن 8 مارچ، کارزار جهانی «به سوی برابری» و یکونیم سال پس از شرایط دشوار برای زنان در افغانستان، جهان، سازمانهای بینالمللی و مدافعان حقوق زنان، هیچ اقدام جدیای در برابر رفتارهای متحجرانه طالبان و به هدف رهایی زنان از بند نداشتهاند. برای بحث بیشتر در مورد چالشهای فراراه زنان و راهحلها در «به سوی برابری»، روزنامه 8صبح مصاحبهای با خانم فوزیه کوفی، عضو پیشین مجلس نمایندهگان و فعال سیاسی، انجام داده است.[/box]
8صبح: با بازگشت مجدد طالبان به قدرت، زنان افغانستان تقریباً از تمامی حقوق اساسی و بنیادین خود محروم شدهاند. در چنین شرایطی، آیا میتوانیم از برابری سخن بگوییم؟
کوفی: طبیعتا نه.متاسفانه برابری در افغانستان تبدیل به یک رویا شده است. افغانستان کشوری است که همواره بحث عدالت اجتماعی و عدالت جنسیتی در آن در عمل با مشکل مواجه بوده و این دو مولفه در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور، هیچگاه جایگاه خود را نیافتهاند. اما از آنجایی که در بیست سال گذشته، فرصتهای مدنی – اجتماعی و رسانهای وجود داشت و مردم میتوانستند نارضایتی و نقطه نظر خود را بیان کنند، پس از آمدن طالبان، هر نوع بحث در مورد عدالت و برابری منتفی شده و قدرتی را که طالبان تمثیل میکنند، از طالبان و برای طالبان است. در کنار زنان، البته مردان هم از حق مشارکت سیاسی محروماند.
8صبح: برابری زن و مرد، حتا در کشورهای غربی اتفاق نیفتاده است. بهعنوان نمونه زنان شاغل نسبت به مردان، حقوق و مزایای کمتری دریافت میکنند و یا مسوولیتهایی چون بچهداری و کار در خانه، فرصتهای زیادی را از زنان میگیرد که آنها نمیتوانند با همتایان مرد خود رقابت کنند. چرا چنین است؟
کوفی: با شما موافقم. بحث مشکلات زنان منحصر به افغانستان نیست. نگاهی به رهبریت زنان در طول تاریخ، مصداق این حرف است. درصدی کمی از زنان نسبت به مردها در رأس نهادهایی که وجود دارند، در بخشهای مختلف امنیت، اقتصاد و سیاست تصامیم اساسی را میگیرند. طبیعتاً با دنیای نابرابری مواجهایم که تأمین عدالت جنسیتی هنوز یک چالش است. در تمام کشورها حتا در کشورهای پیشرفته، ساختارهای اجتماعی بهنحوی اگر تبعیضمدار نیست، اما در اجتماع این نوع برخوردها وجود دارد. در ممالک دیگر تبعیض جنسیتی مانند مزد نابرابر زنان و مردان همتای آنها،خشونتهای خانوادهگی در برابر زنان، عملکردهای اجتماعی در برابر آنها و… ممکن است هنوز پابرجا باشد. ولی آنچه در افغانستان میگذرد، بهطور سیستماتیک جزو پالیسی حاکمان افغانستان است. در افغانستان زمانی که تبعیض جنسیتی جزو سیاست رسمی و عمدهترین مساله تصمیمگیری یک قدرت باشد، در آن صورت دنیا باید علیه حاکمان افغانستان ایستاد شود و ضرورت است که برای ایجاد تغییر در وضعیت واکنش نشان داده شود.
8صبح: به نظر میرسد که نابرابری جنسیتی چه در ادیان، چه در ادبیات و تاریخ و حتا فرهنگهای کشورها ریشه دراز دارد. چنانچه طالبان در افغانستان، حذف زنان از حوزه عمومی و محیط آموزش را به آموزههای دینی و حتا فرهنگی مردم پیوند میزنند. کشورهایی که در آن زنان وضعیت بهتری دارند، مسیرهای پرخموپیچی را طی کردهاند تا بهصورت نسبی وضعیت زنان بهتر شده است. آنها از طریق تغییر قوانین و تغییر فرهنگ مردم، به چنین وضعیتی رسیدهاند. وضعیت را در افغانستان برای زنان چگونه میبینید؟
کوفی: در تمام دنیا برای یک مبارزه طولانی وقت نیاز داشت تا تغییرات در ساختار، قوانین و فرهنگ مردم برای اینکه زنان بهعنوان شهروندان مساوی با مردان پنداشته شوند، به وجود آید. حتا 8 مارچ، روز همبستهگی زنان جهان، به مبارزاتی که زنان برای عدالت و برابری مخصوصاً در مورد مزد برابر داشتند، پیوند دارد.
افغانستان در مقایسه با کشورهای دیگر که یک مسیر طولانی را پیمودهاند، به دلیل عدم فرصتها، موجودیت جنگها و داشتن فرهنگ سرکوبگرایانه، به معنای واقعی جنبشی که بتواند پدیدههای منفی را در اجتماع تغییر دهد و نهتنها در ساختن قوانین کمک کند، بلکه در ساختن فرهنگ نیز کمک نماید، واقعاً شکل نگرفت. در بیست سال گذشته حرکتهایی بود و امروز در برابر طالبان همچنان هست. امروز مشکلاتی را که زنان افغان از آن رنج میبرند و توسط گروه حاکم بر آنها تحمیل میگردد، در عین حال میتوانیم آن را بهعنوان یک فرصت تعبیر کنیم؛ برای اینکه زنان متوجه شوند که برای شکلدهی به جنبش زنان در افغانستان و تغییر روایتها و فرهنگها، چگونه میتوانند میان نیروهای خویش را انسجام بخشند.
بسیاری از مواردی که طالبان فعلا مدعیاند و تحت نام دین بر زنهای افغانستان تحمیل میکنند، ریشه در دین ندارد. در بسیاری موارد، ریشه در فرهنگ حتا ندارد، بلکه ریشه در قدرت دارد. ما باید در به چالش کشیدن هژمونی قدرت، این نحوه عملکرد را از میان ببریم. زنان میتوانند از عهده این چالش موفق بیرون آیند؛ زیرا زنان از این مشکل اساسی رنج میبرند. ما به انتخابهای مشکلتر و سختتر نیاز داریم و این یک فرصت است که زنان انسجام پیدا کنند و البته که به تنهایی قادر به انجام [آن] نخواهیم بود.
انتظار داشتیم بیشتر پدرانی که دخترانشان اجازه رفتن به مکتب ندارند، شوهری که خانمش وظیفه خود را از دست داده یا حتا مادری که برای دخترش زمینه رفتن به دانشگاه مساعد نیست، یک حرکت را شکل دهند. بارها تأکید کردهام که اگر چهار میلیون دختر امروز به مکتب نمیروند، فرض کنید فقط پدران 10 هزار از آنها میتوانستند برای دختران اعتراض کنند. بهطور مثال، فقط کافی بود که پسرانشان به مکتب نروند یا دروازههای دفاتر دولتی را میبستند. آیا منجر به تغییر نمیگردید؟
یعنی انتظار یک حرکت دینامیک مدنی به معنای واقعی را داریم که متأسفانه تا حال صورتپذیر نبوده است؛ اما در این اواخر فکر میکنم واکنشها بیشتر است؛ برای اینکه مساله به نقطه اوج رسیده است. ولی در عین حال در کنارش مشکلاتی داریم. حتا آنهایی که مبارزه بهشکل مدنی نمودهاند که این نوع مبارزه عاری از تهدید بود، میدانیم که همانها امروز زندانیاند؛ ولی من به این باورم که هیچ مبارزهای بدون قربانی به دست نمیآید. اگر واقعاً مطمین هستیم که مشکل زنان، مشکل همه افغانستان است و اگر امروز دختران افغانستان به مکتب، دانشگاه و یا کار رفته نمیتوانند، به فردای اقتصاد، امنیت، نوعیت حکومتداری، اساسات اجتماعی، بافتهای اجتماعی و حقوق اجتماعی افغانستان آسیب میرساند، اگر همه ما به این نتیجه رسیدهایم، باید زن و مرد مبارزه کنیم. ولی من فکر میکنم که مردم هنوز به این نتیجه نرسیدهاند. درست است که این وضعیت موقتی است، ولی در صورتی که مردم فعال نشوند و مسوولیت خود را ادا ننمایند و در صورت اعتقاد به موقت بودن وضعیت از سوی آنها، ممکن نظام بعدی که روی کار میآید، مبتنی بر دخالت مردم نباشد. به این دلیل باید مردم خود تعیینکننده سرنوشت و رهبر خویش بوده، جنبشی شکل دهند که اگر فردا طالب نمیتواند حکومت کند، بدیلی در برابرش داشته باشند.
8صبح: شما تاثیر فرهنگ، دین و مناسبات اجتماعی مردم در افغانستان بر وضعیت فعلی زنان را چگونه میبینید؟ فکر نمیکنید بخشی از جامعه به دلایل مذهبی و سنتی از این وضعیت حمایت میکند؟
کوفی: بخشی از جامعه از طالبان حمایت نمیکند، بلکه بخشی از آن بیتفاوت است؛ زیرا فکر میکند که این وضعیت گذرا بوده و عامل تغییر وضعیت مردم شخص دیگری است. مردم هنوز به قدرت خودشان باور پیدا نکردهاند؛ زیرا متاسفانه در سالهای پسین حداقل در مسیر ما تحولات در بیرون از افغانستان شکل گرفته و به مردم افغانستان عرضه شده است. تحولاتی که از بطن مردم شکل گرفته، کمتر بوده است. این تحولات نظامی بوده و از طرف حکومتها سرکوب شده و یا هم از بیرون توسط فشار و حمایت بیرونی شکل گرفتهاند. به همین دلیل من فکر میکنم که شاید تا چند سال قبل تحریمها ریشه در عنعنات و عرف ناپسند ما داشته و بسیاری مردم برخوردهای طالبانی داشتند. طور مثال، 35 سال قبل مردم فکر میکردند که دخترانشان باید به مکتب نروند یا خانمشان یا خواهرشان کار نکند؛ اما حداقل من در مورد منطقه دورافتادهای که خودم از آن نمایندهگی میکنم، میتوانم بگویم که در 20 سال اخیر تغییری که آمده، تحول فکری است، طوری که مردم معتقد شدهاند که دخترانشان باید به مکتب بروند.
پدرها حتا بارها برای تعمیر مکاتب پیشنهاد دادهاند. از من کمک خواستهاند تا دختران آنها صاحب وظیفه شود. بنابراین من فکر میکنم که یک تغییر ذهنیت در حال شکلگیری بود؛ البته این تشویش وجود دارد که با آمدن طالبان دوباره از لحاظ تغییر اجتماعی و تحول فکری که در سراسر افغانستان در شکلگیری بود، ما به نقطه صفری برگردیم و مردم طوری فکر کنند که طالبان واقعیت افغانستان هستند و مکتب و تحصیل کدام آیندهای ندارد. این از عواملی است که باید مبارزه مدنی خود را همچنان دوباره زنده نگه داریم، در غیر آن مردم فکر میکنند که فقط طالب بدیل است و گزینهای دیگر وجود ندارد. ما باید به مبارزه خود ادامه بدهیم.
8صبح: در رابطه به مساله آموزش زنان در افغانستان، اولویتهای ما چیست؟ چه کارهایی باید بکنیم که زن افغانستان دوباره فرصت آموزش و مشارکت در جامعه را دارا شود؟ آیا گذار افغانستان به یک وضعیت بهتر، تنها با برداشتن موانع آموزشی فراراه زنان، ممکن است؟
کوفی: اگر وضعیت سیاسی و جو سیاسی افغانستان تغییر نکند، تاکید روی مسایلی که مربوط به زنها است، مانند حق کار، حق آموزش و اینها، بسیار مسایل را تغییر نمیدهد. من فکر میکنم که باید در مجموع جو سیاسی افغانستان تغییر کند و آن در صورتی رخ میدهد که فشاری بر طالبان وارد شود و اپوزیسیون سیاسی انسجام یابد. گروههای زنان منسجم شوند و به یک بدیل قابل اعتماد برای طالبها مبدل شوند. در حال حاضر طالبان در گفتوگوی خود به خارجیان میگویند که تنها بدیل آنها هستند. دنیا به این نتیجه رسیده که جایگزینی برای طالبان نیست یا لااقل تا چند ماه پیش به همین نتیجه بود. اما این ذهنیت در حال تغییر است و به این خاطر ما باید بیشتر به فکر تغییر جو سیاسی باشیم. تاکید بر رفتن دختران به مکتب و دانشگاه مهم است. اصلاً تحریم زنان نه اساس دینی دارد و یک مساله قدرت و نمایش آن توسط طالبان است. از اول باید این کار انجام نمیپذیرفت، ولی حالا اگر تاکید ما روی باز شدن دروازههای مکاتب و دانشگاهها باشد، بدون اینکه جو مملکت ما تغییر کند، به یک وجود درمند میماند که فقط یک بخش آن را میخواهیم تداوی کنیم. اگر تمام وجود درد دارد، باید تمام عوامل درد را از بین ببریم.
دانشگاه دختران، یک بخش مهم است، ولی تا زمانی که فضا تغییر نکند، این هم تغییر نخواهد کرد.
8صبح: شما نماینده مردم در مجلس نمایندهگان دولت جمهوری اسلامی افغانستان بودید و در یک مرحله به معاونت آن مجلس نیز رسیدید. احیای یک نظام پارلمانی در افغانستان چهقدر میتواند برای بهبود زنان در افغانستان کمک کند؟ آیا به حقوق زنان در نظام جمهوری راضی بودید؟
کوفی: قسمی که قبلاً اشاره کردم، دنیا در مجموع یک دنیای نابرابر است و افغانستان هم از آن مستثنا نیست. چنانچه در روزنامه 8صبح ذکر کردم که مبارزه ما در دوران جمهوریت آسان نبود و در برابر ما به اندازهای مخالفتها صورت میگرفت. عین دیدگاههایی که طالبان فعلا دارند، بر افکار اعضای پارلمان آن زمان اثرگذار بود. وقتی قانون منع خشونت را میخواستیم تصویب کنیم، یک تعداد دیدگاههای طالبانی داشتند. در بیرون یک سیستم محافظتی برای زنان وجود نداشت، اما وضعیت در حال تغییر بود. در قصبات مردم باور بیشتر به حضور زنها پیدا میکردند. در انتخاباتی که صورت گرفت، مردم صرف نظر از اینکه در قانون تبعیض مثبت بود، به نماینده زنها بیشتر اعتماد کردند و رای دادند. مراجعه به نمایندههای زن بیشتر صورت میگرفت. مردم فکر میکردند که هر چند کار کوچک هم باشد، ولی نمایندههای زن انجام میدهند، قدرت بیان و قدرت ارایه کمک را دارند. با وجود آن هم فکر میکنم فاصلهای میان زنان شهرنشین و دهنشین وجود داشت. با وجود آن، سیستم حمایتی از طرف دولت نبود. از حضور زنان در بسیاری مسایل نمایشی استفاده صورت میگرفت و قدرت واقعی زنان یا حمایت نمیشد یا رشد داده نمیشد؛ اما یک فضای باز بود که میشد روی همه موارد صحبت کرد. پارلمانی وجود داشت که ما میخواستیم قوانینی تصویب کنیم و قوانین متعددی تصویب کردیم. حال اگر به طرف پیش ببینیم، محصول تمام تلاشهایی را که در 20 سال صورت گرفت، بذر آزادی که کاشته شد، امروز ما ثمره آن را میبینیم. نظام پارلمانی یا یک نظام غیرمتمرکز یک بحث کاملا مدنی و یک بحث انسانی باید باشد. واکنش در برابر نوع نظام سیاسی، یک واکنش غیرعقلانی است. یک تعداد دوستان سراپا قرص دوست دارند در مورد نظام سیاسی بحثی صورت نگیرد و نظام سیاسی ریاستی بسته و نظامی که یک نفر دستگاههای قدرت را در کنترل گیرد، باید موجود باشد؛ ولی در عین زمان یک تعداد تمام اصول و اساسات را نقض میکنند؛ یعنی میان دو افراط و تفریط قرار داریم. فکر میکنم به مساله نظام سیاسی افغانستان به یک دید عقلانی باید ببینیم. نظرم این است که غیرمتمرکز شدن قدرت و نظام، قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی و ادارات حکومتی یک اصل اجتنابناپذیر است و واقعیتی است که در عمل وجود دارد. فقط از لحاظ ساختاری باید قانونمند شود. با یک بحث مدنی در این قضیه باید نظر اندازیم. احساساتی برخورد کردن یا واکنشی برخورد کردن با نظام آینده، راه حل مشکل نیست. ما اگر واقعا در سال ۲۰۰۳ روی قانون اساسی بحث مینمودیم و در این مورد توافق عقلانی با درنظرداشت واقعیتهای افغانستان صورت میگرفت، شاید امروز اردوی ما حس مالکیت میکرد، پولیس ما حس مالکیت بیشتر میکرد و نهادهای ما خود را مکلف میدانستند تا در برابر طالبان از وطن دفاع کنند؛ اما چون همه موضوعات از طریق اداره یک فرد صورت میگرفت، مردم حس تعلق و مالکیت نداشتند و وضعیت هم قسمی شد که ما نتیجه آن را میدانیم. بنابراین بحث نظام سیاسی آینده افغانستان یک بحث مهم است و باید با حوصلهمندی و حس همدیگرپذیری با این مساله برخورد کنیم.
8صبح: در یکونیم سال اخیر جدیترین کار شما در «به سوی برابری» چه بوده و در مبارزه در برابر طالبان چه بوده است؟ مردم میپرسند که گرفتن اینهمه مدال از طرف نهادهای حقوق بشری توسط نمایندهگان زن، بابت چیست، در حالی که در وضعیت داخلی تغییری نیامده است.
کوفی: تلاش ما این بوده که جنبش زنهای افغانستان در داخل و بیرون شکل بگیرد و حمایت شود. با توجه به اینکه زنان بیشترین فشار را در میان مردم افغانستان از سوی طالبان بر شانههای خود حمل میکنند، ضرورت است که ما حرکتی را شکل دهیم و حالا در قالبهای کوچک به نامهای مختلف ولی در یک مسیر باشند. ما میتوانیم تشکیلات متعدد داشته باشیم، ساختارهای متعدد برای زنها داشته باشیم، جنبشهای کوچک داشته باشیم، عناوین مختلف داشته باشیم، ولی مسیر مبارزه و اهداف مبارزه باید یکی باشد. بیشترین تلاش ما این بوده که این انسجام در بیرون و داخل شکل گیرد، مخصوصا از کسانی که در بیرون از افغانستان هستند، مانند رهبران سیاسی، رهبران مدنی، متخصصان، اهل رسانه و جوانهای ما از همه بخشها جلسات و نشستها داشتهایم. پلتفورم یا ایتلاف و فورم مختلفی را توانستهایم شکل دهیم که این وظیفه عمده، رسانیدن صدا و درد و مشکلات زنهای افغانستان به گوش جهانیان است. گاهی طرح مساله و طرح راه حل برای افغانستان. همچنان حمایت زنها در داخل افغانستان را مطرح ساختهایم. علاوه بر آن، از لحاظ شخصی معلومدار است کارهای زیادی را در این خصوص انجام دادهام. مثلا مکاتبی که دارم، از کارها و برنامههای زیادی که انجام میدهم، شاید از حوصله برنامه شما نباشد. چون مشکلی ایجاد نشود، ضرورت به یادآوری نمیدانم.
8صبح: در پایان، پیام شما برای جهان چیست؟
کوفی: در پایان دو پیام دارم؛ یک پیام به زنان افغانستان. پیام من این است که ما میتوانیم اختلاف نظر داشته باشیم. جامعهای که اختلاف نظر نداشته باشد، به این معنا است که افکار بین خوب و خوبتر و بین بد و بدتر نمیتوانند انتخاب کنند. اختلاف نظر باعث میگردد که ساحه انتخاب ما وسیع شود و از میان چندین انتخاب بهترین انتخاب را داشته باشیم؛ اما باید صف مبارزه ما و سنگر ما که به طرف مقابل میخواهیم شلیک کنیم و میخواهیم با آنها مبارزه کنیم، معلوم باشد. ما دروازههای نزاع متعدد را نمیتوانیم باز کنیم و جنبش زنهای افغانستان به هیچ وجه اجازه ندهد که دروازه نزاع یا جنگ میان خود زنان باز شود. به هیچ وجه ما نباید این اجازه را بدهیم. هدف ما باید هدف واحد و استراتژیک باشد. در شرایط فعلی زنان افغانستان بیشتر از گذشته به انسجام نیرو، انسجام وحدت، انسجام پیام و انسجام صدا ضرورت دارند. زنان افغانستان بیشتر اوقات به مردان اعتماد کردند و من نمیگویم ما به تنهایی میتوانیم همه کار را انجام دهیم، ما توانایی انجام کار را داریم و مردان سیاسی و دنیا باید این بار، به ما اعتماد کنند که زنان افغانستان و آنهایی که هر روز با مشکلات زیاد در داخل افغانستان زندهگی میکنند، برای ساختن تاریخ و هر نوع تحول سیاسی در صف اول قرار بگیرند.
8صبح: ممنونم از شما!