اگر از عینک ضمیر کابلوف، نماینده ویژه روسیه برای افغانستان، به مسایل نگاه کنیم، امید چندانی برای نیروهای مخالف طالبان باقی نمیماند. جهان با گذشت هر روز سطح تعامل با این گروه را بیشتر میکند و نشست سوم دوحه که مطابق با خواست طالبان تنظیم شده، آخرین تلاش در این راستاست. تمکین بیش از حد سازمان ملل به خواستهای طالبان در پیوند به نشست دوحه، جنبشهای اعتراضی زنان و جریانهای سیاسیای را که در بیرون از کشور فعالند، ناامید و مضطرب کرده است. آنان سعی زیادی به خرچ دادند تا سازمان ملل به نمایندهگان زنان و نهادهای مدنی نیز در این نشست سهمی در نظر بگیرد؛ اما سودی نداشت. آیا این اقدام سازمان ملل گامی است در جهت مشروعیتدهی تدریجی به رژیم طالبان؟ سازمان ملل در ظاهر به این پرسش پاسخ منفی داده و تاکید کرده که اشتراک طالبان در نشست سوم دوحه به معنای بهرسمیت شناختن رژیم مستقر در کابل نیست. با این حال، افراط در تعامل با طالبان و برخورد دولتگونه با این گروه به تنهایی کافی است تا این نگرانی را با گذشت زمان تقویت کند که سازمان ملل سعی دارد در نهایت به رژیم طالبان مشروعیت سیاسی دهد.
بر همهگان آشکار است که هیچ کشوری انرژی و توان سروکلهزدن با بحران مزمن افغانستان را ندارد و به این دلیل میخواهند به آنچه گروه طالبان در این کشور روی کار آورده است، بسنده کنند. این خستهگی مدتها پیش از امضای توافقنامه دوحه که زمینه را برای سقوط دولت پیشین مساعد کرد، خودش را بهوضوح نشان میداد. وقتی امریکا در 2014 عملاً خروج نیروهایش را کلید زد، این نشانهها آشکارتر شدند. گرچه کسی باور نمیکرد که امریکاییها سرانجام خواهند رفت؛ اما وقتی آخرین سربازان امریکایی پس از سقوط دولت در ماه آگست 2021، از افغانستان بیرون شدند، حتا متوهمترین سیاستبازان نیز باور کردند که امریکاییها قصد رفتن داشتهاند. سیاستمداران و حکومتهایی که بدون کمک خارجی نمیتوانند نفس بکشند، تا آخرین لحظات سقوطشان تصور نمیکنند که دیگر از چشم اربابان افتادهاند و قرار نیست کسی به دادشان برسد. احتمالاً اشرف غنی نیز در آخرین هفتهها و یا روزهای سقوط حکومتش پی برد که ارباب امریکایی به او پشت کرده است.
غربیها بیست سال به حکومت کرزی و غنی کمک کردند تا «ملت»شان را بسازند؛ اما این دو سیاستباز، مدیران خوبی برای اجرای پروژه «ملتسازی» به سبکوسیاق امریکایی نبودند؛ چون آنان با پهن کردن بساط فساد، بیقانونی، تقلب انتخاباتی و نفاق قومی – که زمینه را برای تشدید بیثباتی و جنگ بیشتر فراهم کرد – به موانع جدی در برابر آن پروژه بدل شدند. هر قدر بیشتر به میزان کمکهای مالی و توجه جهانی به افغانستان افزوده میشد، طبل فساد، بیثباتی و جنگ زیادتر به صدا درمیآمد. غربیها به رهبری امریکا سرانجام به این نتیجه رسیدند که دولت افغانستان اصلاحپذیر نیست و رهبران سیاسی مورد حمایت آنان نیز بهحدی در فساد، ثروتاندوزی و بیکفایتی غرقند که دیگر از آنان چیزی ساخته نمیشود.
تنها نیرویی که حاضر نبود با کسی سازش کند و میخواست تا آخر برای تصرف کامل افغانستان بجنگد، طالبان بود. این شد که امریکاییها در نهایت کشور را به این گروه تحویل دادند و رفتند. از آن زمان تا کنون که نزدیک به سه سال میشود، افغانستان در چنگ طالبان است و هیچ نیروی نظامی – سیاسی دیگری متاسفانه نتوانسته سلطه این گروه را با چالش جدی روبهرو کند. مقاومت نظامی شکلگرفته در پنجشیر، بغلان و تخار به مرور زمان فروکش کرد و حالا کمتر خبری از آن در رسانهها نشر میشود. طالبان در حال حاضر بهحدی سرمست پیروزی هستند که در مدت نزدیک به سه سال از حاکمیتشان هرچه خواستهاند بیمحابا بر سر مردم افغانستان آوردهاند و هیچ اهمیتی هم به خواست کشورهای جهان برای رفع محدودیتهای روزافزون علیه زنان ندادهاند. با این حال، جهان دست از صدور بیانیه و درخواست مکرر از طالبان برای رعایت حقوق بشر و مبارزه با گروههای تروریستی برنداشته و همچنان سعی دارد وارد تعامل بیشتری با این گروه شود.
تعامل بیشتر با طالبان در نهایت به واقعی شدن کابوسی میانجامد که نشانههایش از حالا دیده میشود. اما پیامدهای این کابوس به افغانستان محدود نمیماند و جهان بهزودی مزه تعامل با تروریسم طالبانی و یا در بدترین حالت بهرسمیتشناسی این گروه را خواهد چشید. خطرناکترین پیامد این تعامل، تبدیل تروریسم دیفاکتو و غیررسمی به تروریسم رسمی و «مشروع» است؛ اقدامی که به شیوع هرچه بیشتر خشونت و جنگ به کشورهای منطقه و سپس جهان منجر میشود. گویا جهان دوباره به عقب بازگشته و همچنان با چالشی روبهرو است که در سال 2001 سعی داشت با سرنگونی رژیم طالبان به آن نقطه پایان بگذارد. به بیان دیگر، با گذشت این همه سال، خطر تروریسم نه تنها کاهش نیافته بلکه پیچیدهتر و جهانگیرتر نیز شده است. جهان در حال حاضر با یک گروه تروریستی بهنام القاعده روبهرو نیست. امروز دهها گروه دهشتافگن در کشورهای مختلف عرض اندام کردهاند که در خشونت و وحشتآفرینی از شبکه القاعده پیشی میگیرند.
باری، افغانستان در حال حاضر به بهشت امن تروریسم بینالمللی بدل شده و گروههای هراسافگن در آینده نهچندان دور شاید بار دیگر فاجعه تازهای را کلید بزنند. بهرسمیتشناسی طالبان بهعنوان گروه تروریستیای که یک کشور را در اختیار دارد و به هیچ یک از تعهداتش در گذشته عمل نکرده و با پررویی و لجاجت تمام خواستهای معقول کشورهای جهان را نادیده میگیرد، ریسک بزرگی دارد که هیچ دولت و دولتدار مسوول و عاقلی نباید به آن تن دهد. در حالی که با گذشت هر روز ترس بهرسمیت شناختن رژیم مستقر در کابل از سوی سازمان ملل و بقیه کشورهای جهان جدیتر میشود، باید از تمام فرصتها و زمینهها برای جلوگیری از این اشتباه استراتژیک بهره ببریم و نگذاریم یک گروه تروریستی به جایگاه دولت رسمی و قانونی افغانستان ارتقا کند.