پس از به قدرت رسیدن طالبان همه چیز قصه از مهاجرت و فرار از افغانستان است. با گذشت نزدیک به سه سال از حاکمیت طالبان این گروه با تحکیم نظام سرکوبگرانه و به شدت زنستیز نتوانسته است جلو فرار مردم از افغانستان را بگیرد. در این مدت، مردم همواره در صدد راهی برای مهاجرت بودهاند و حاضرند به قیمت جانشان کشوری که امیدی برای ادامه زندهگی در آن نمیبینند را ترک کند. اما مسالهای که به عنوان بحران اصلی و عمده مهاجرت محسوب میشود، فرار مغزهاست. از ابتدای حاکمیت طالبان تا کنون بسیاری از دانشآموختهگان، کادرها و متخصصان بخشهای مختلف از افغانستان مهاجرت کرده و یا در حال مهاجرتند. در این گزارش با بیش از دوازده دانشآموخته زن و دختر در داخل افغانستان و آنانی که موفق به فرار شدهاند، صحبت شده است. آنان میگویند که با وجود سالها تلاش خستهگیناپذیر جهت رشد و پیشرفت خود و افغانستان در بیست سال گذشته اکنون مجبورند ترک دیار کنند.
شماری از این دانشآموختهگان با وجود سالها تجربه کاری و فعالیت در بخشهای مختلف بیکار شده و همه فعالیتهای اجتماعی آنان از سوی طالبان متوقف شده است. آنها میگویند که زندهگی زیر پرچم طالبان که آزادی بیان، کار، تحصیل و حق فعالیت اجتماعی را از جوانان به خصوص زنان گرفته، دشوار است. آنها با وجود موانعی که گروه طالبان بر سفر زنان بدون همراه مرد وضع کرده، در حال جستوجوی راه بدیل برای فرار از افغانستان هستند.
فرشته اکبری، دانشآموخته فلسفه و جامعهشناسی است. او پس از فراغت از دانشگاه در سازمانهای مختلف کار کرده و فعالیتهای گسترده اجتماعی داشته است. سقوط دولت به دست گروه طالبان نه تنها او را از وظیفهاش برکنار کرده بلکه سد راه همه فعالیتهای او نیز شده است. میگوید: «سقوط دولت سقوط آرزوها و فعالیتهای همه جوانان به خصوص زنان شد. با این که سالها مطابق به رشتهام فعالیتهای مفید اجتماعی داشتم و در کنارش کار میکردم، اکنون همه را از دست دادهام.»
او میافزاید که اکنون چارهای جز مهاجرت ندارد و از هر راهی تلاش میکند تا افغانستان را ترک کند: «هیچگاهی فکر نمیکردم که این قدر از زادگاهم خسته شوم و مهاجرت کنم. همیشه به این فکرم که چگونه راه فرار پیدا کنم، چون زندهگی در افغانستان خیلی دشوار شده است. زنان حق تحصیل، کار و حتا گشتوگذار آزاد را ندارند. آینده جوانان سیاه است.»
حسینا(اسم مستعار) دانشآموخته دیگری است که در رشته خبرنگاری درس خوانده است. او در سازمانهای مختلف رسانهای به عنوان گزارشگر و ویرایشگر کار کرده و در کنارش در دانشگاههای خصوصی خبرنگاری تدریس کرده است. جو خفقانآوری که گروه طالبان بر زنان خبرنگار در رسانهها وضع کرده، او را مجبور میکند تا ترک شغل کند. میگوید: «شرایط چنان برای جوانان در افغانستان دشوار شده که هر راهی را برای گریز از ظلم طالبان امتحان میکنند. نصف جوانان تحصیلکرده افغانستان را ترک کرده و خودم نیز به دنبال پاسپورت هستم تا فرار کنم.»
به گفته حسینا، او نه تنها شغل خبرنگاریاش را از دست داده، بلکه به دلیل کاهش دانشجویان دختر و پسر در دانشگاههای خصوصی و بسته شدن بسیاری از دانشگاهها اکنون هر دو شغلش را از دست داده است و هیچ دلیلی برای ماندن در افغانستان نمیبیند. او میگوید: «در کشوری که آزادی بیان، کار، تحصیل و حتا آزادی انتخاب رنگ لباس از دخترها گرفته شده، کی میخواهد در آن جا زندهگی کند؟ هیچ امیدی به آینده خوب در افغانستان نیست، به خصوص برای دختران.»
رعنا، یکی دیگر از دانشآموختهگان حقوق و علوم سیاسی که پیش از حاکمیت طالبان در سازمانهای حقوق بشری کار میکرد، میگوید که با تلاشهای فراوان توانسته بود در یکی از سازمانها کار بیابد، اما به قدرت رسیدن طالبان نقطه پایان بر فعالیتهای اجتماعی و کاری وی گذاشت: «آسان نیست یک جوان آن هم دختر در افغانستان کار خوب با درآمد بالا پیدا کند، اما من با تلاشهای فراوان و سپری نمودن چندین امتحان توانستم. طالب آمد و همه چیز به نقطه صفر تقرب کرد.»
وی نیز که اکنون در یکی از مرکزهای آموزشی زبان انگلیسی تدریس میکند، در جستوجوی فرار از افغانستان است: «زندهگی در افغانستان که حتا نمیدانیم بهخاطر چه جرمی شکنجه و زندانی میشویم، طاقتفرساست. هیچ کس نیست که فکر مهاجرت از افغانستان را نداشته باشد. من هم تلاش میکنم برای نجات جان و آینده خود افغانستان را ترک کنم.»
شماری از زنان و دختران دانشآموخته که موفق به فرار از افغانستان شدهاند، در صحبت با روزنامه 8صبح میگویند که زندهگی در دیار غربت را با همه مشقتهای آن بهتر از ادامه زندهگی در افغانستان زیر پرچم طالبان میدانند. آنان میگویند که حاکمیت مستبد و زنستیز طالبان سبب متواری شدن هزارها جوان دانشآموخته از افغانستان شده است.
تمنا، دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی که بیشتر از یک سال میشود در کشور کانادا ساکن شده است، میگوید که مهاجرت چالشهای خود را دارد؛ اما بهتر از تحمل ظلم طالبان و زندهگی زیر پرچم این گروه است: «با اینکه تا حال نتوانستم با مکان جدید زندهگیام خو بگیرم و راحت باشم، اما بهتر از زندهگی در مکانی است که همه حقوق از ما سلب شده است. جایی که حتا نفس کشیدن برای زنان جرم است.»
عزیزه، یکی دیگر از دانشآموختهگانی است که مشقتهای زندهگی زیر پرچم طالبان و وضعیت رقتانگیز اقتصادی سبب مهاجرت غیرقانونی وی به کشور ایران شده است.
او میگوید که زندهگی در این کشور برای مردم افغانستان خیلی دشوار است، اما میتوانند در آن جا کار کنند و از گرسنهگی نجات یابند: «آنقدر بیچاره شدهایم که برای یک لقمه نان و ظلم طالبان از زادگاه خود غیرقانونی فرار کردیم. سرنوشت هزاران جوان در افغانستان به نابودی کشیده شد. طالبان نه تنها تحصیلکردههای دختر را از کار برکنار کردند، بلکه پسرها را نیز بیکار کردند و به جایش ملاهای خود را در پستهای مهم و غیرمهم مقرر کردند. مردم حتا نمیتوانستند نان خشک بیابند، اما این جا حداقل کار است تا نان بخورونمیر خود را پیدا کنیم.»
او نیز میافزاید که تعدادی از دوستانش به دلیل نداشتن محرم بهگونه قاچاقی وارد خاک ایران شده و به دلیل مهاجرستیزی آن کشور از آن جا نیز قصد دارند غیرقانونی به کشور ترکیه بروند.
این جوانان دانشآموخته در حالی مجبور به فرار از افغانستان هستند که در کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی به خصوص در کشورهای ایران و پاکستان در حال انجام شاقهترین کارها هستند و بسیاری آنها بهخاطر رسیدن به کشورهای اروپایی به قیمت از دست دادن جان خود راه مهاجرت غیرقانونی را در پیش میگیرند.
این در حالی است که پس از تسلط طالبان بر افغانستان بسیاری از جوانان به کشور ایران و پاکستان فرار کرده و بیشتر از سه سال است که با بیسرنوشتی کامل در آن کشورها بهسر میبرند.