17 نوامبر (26 عقرب) روز جهانی دانشجو نامگذاری شده است. به این مناسبت در سراسر جهان در مورد وضع دانشجویان و راههای دفاع از حقوق آنان سخن گفته میشود و همچنین به کاوش در مورد راههای بهبود شرایط آنها پرداخته میشود. وقتی از وضعیت دانشجویان در افغانستان حرف به میان میآید، همه ما میدانیم که به علت اوضاع نابسامان این کشور، مشکلات و چالشهای فراراه دانشجویان نیز در این کشور دوچندان است. عقبماندهگی مضاعفی که این کشور با آن مواجه است و نیز حاکمیتهای سیاسی بیکفایت و ناکارآمد، شرایط را به گونهای رقم زده که قشر دانشجو که تصور میشود قشر پیشرو و روشنگر و رهگشا باشد، به قشر حاشیهای و کماهمیت و ناموثر و بار دوش تبدیل شود و مسایل و دغدغههای آن، پژواکی در سطح جامعه نداشته باشد. اکنون حالتی پیش آمده که سخن زدن از دانشجو در اولویت کارگزاران رژیم حاکم نیست.
با همه این احوال، به مناسبت روز جهانی دانشجو، ضرور است به چند مسأله درباره وضعیت دانشجویان در افغانستان اشاره شود. اگر روزی قرار بر این باشد که اوضاع کشور رو به بهبود برود و در نتیجه دانشجویان از اقشار تأثیرگذار جامعه شوند، توجه به این نکات حایز اهمیت است.
بازگشت طالبان
در بیست سال نظام جمهوریت، به تدریج دانشگاهها رونق گرفته بودند و آهسته آهسته تحولات مثبت در فضای دانشگاهها در حال رخ دادن بود. حضور استادان باتجربه و فرهیخته در دانشگاهها در حال افزایش بود و کریکولم درسی نیز به تدریج رو به نو شدن و بهبود یافتن بود. با وجود ناامنیها و انفجارها و حملات خونین طالبان در کابل و دیگر شهرها، وقتی شما وارد فضای دانشگاه میشدید و آن شور و اشتیاق دانشجویان پسر و دختر را میدیدید واقعاً حظر میبردید و امید در دلتان زنده میشد و به آینده کشور خوشبین میشدید. هیچ کس توقع نداشت آثار جنگهای متمادی یکشبه از سر و روی دانشگاهها زدوده شود و اوضاع کاملاً بر وفق مراد پیش برود، اما همین که همه چیز رو به بهبود نسبی بود، آشکارا نوید روزهای بهتر را میداد.
بازگشت ناگهانی طالبان، همه چیز را متأثر کرد. هزاران دانشجوی دختر از حضور در کلاسهای درس محروم ساخته شدند و محدودیتهای دستوپاگیر، دانشجویان پسر و استادان را از درس و دانشگاه دلزده کرد و اوضاع بد اقتصادی بسیاری از دانشجویان را مجبور به ترک تحصیل کرد. دانشجو بدون دانشگاه امکان حضور و فعالیت ندارد. زمانی که اوضاع دانشگاه نابسامان و بههمریخته باشد، مسلم است که دانشجویان نیز حال خوشی نخواهند داشت و با یأس و افسردهگی دست و پنجه نرم خواهند کرد. دانشجویی که با انواع محدودیتها، از محدودیت در طرز لباس پوشیدن و مو و ریش گرفته تا محدودیت در زمینه ابراز عقاید و باورهای خود گرفتار باشد، چهطور امکان دارد که نقش واقعیاش را در جامعه ایفا کند و مسوولیتهای خود را به عنوان قشر پیشرو و مترقی ادا کند. شما وقتی پای درد دل آن شمار دانشجویانی که از سهمیه طالبان در دانشگاهها حضور نیافتهاند و به راستی در پی دستیابی به دانش و کمال و مهارتند بنشینید، درمییابید که مشکلات دانشجویان بیش از حد است و اگر تغییری در شرایط به وجود نیاید قشری به نام دانشجو به تدریج دچار زوال و فروپاشی خواهد شد. طالبان در صمیم دل اعتقاد و احترامی به جایگاه برتر دانشگاه ندارند.
تقابل مدرسه و دانشگاه
طالبان از مدارس دینی برخاستهاند و به همین علت نسبت به نهاد مکتب و دانشگاه بدبینی دارند. تضاد و تقابل میان مدرسه و دانشگاه پیشینه دراز دارد و منحصر به سالهای اخیر نیست. از وقتی که مکتب و دانشگاه به جامعه ما وارد شدهاند، اقشار سنتیتر جامعه در برابر این دو نهاد، موضع منفی داشتهاند. طالبان نمایندگان قشر سنتی جامعه هستند و اگرچه جرأت ندارند یا مصلحت نمیبینند به صراحت دانشگاه و مکتب را نفی کنند، اما در عمل کوشش میکنند این دو نهاد را کماثر کنند و از اهمیت بیندازند. اظهارات برخی از مقامهای طالبان در مورد این که طلب علم دینی فرض و کسب علم دنیوی مباح است، موید این ادعاست.
طالبان سعی میکنند دانشگاهها و مکاتب عصری را به حاشیه ببرند چون به این باورند که این نهادها نمیتوانند به درستی اهداف ایدئولوژیک و استبدادی آنان را برآورده کنند و از همین جهت، در طی بیش از دو سال، هزاران مدرسه دینی (مدرسه مرکزی جهادی در هر ولایت، یک یا دو مدرسه دینی در هر ولسوالی، مدرسه دینی دهاتی) تأسیس کردهاند. طالبان به تجربه دریافتهاند که مدرسه دینی بهترین تریبون برای ترویج و تبلیغ به نفع حاکمیت استبدادی طالبان است. مقصود آن است که ضعف و فتوری که اکنون در دانشگاهها روی داده از روی تعمد و بخشی از استراتژی طالبان است و بسیار بعید است که در آینده نزدیک تغییری در وضعیت به وجود آید.
فقدان تفکر انتقادی
دانشگاه یک نهاد مدرن است و بالتبع دانشجو نیز فرزند زمانهای است که آن را مفاهیم مدرن از هر سو احاطه کرده است. در دنیای مدرن، تفکر انتقادی سنگبنای زندگی و ملاک پیشرفت به شمار میرود. به نظر شما دانشجویان افغانستان تا چه حدی مجهز به تفکر انتقادی هستند و میتوانند بدون اتکا به دیگران بیندیشند و نیز به تعبیر کانت، جرأت اندیشیدن دارند؟ در گذشته هم از این لحاظ، اوضاع دانشگاهها قابل قبول نبود، ولی با آمدن طالبان، با اوضاعی به مراتب بدتر مواجهیم.
فرض اولیه این است که دانشگاه جایی است که در آن میتوان عقاید و نظریات مختلف را مطرح کرد و با رویکردی علمی به آنها پرداخت و هر یک از آنها را سبک سنگین کرد. در بیشتر کشورهای جهان، کوشش صورت میگیرد که ممنوعیتها و محدودیتها در برابر استادان دانشگاهها و نیز دانشجویان به حد اقل برسد تا فضایی پویا شکل گیرد و استادان و دانشجویان قادر باشند آزادانه و بدون ترس از عواقب کار خود، به نقد عقاید و کلیشهها دست بزنند و به نتیجهگیریهای متفاوت برسند. اگر نتوان در دانشگاه به نقد عقاید و نظریات گذشتگان دست زد، در هیچ فضای دیگری چنین کاری ممکن نیست.
دانشگاه در افغانستانِ کنونی جای نقد و بررسی نظریات مختلف نیست بلکه مکانی است برای ترویج افکار ایدئولوژیک حاکمیت موجود. اگر استاد یا دانشجویی جرأت کند و خلاف پالیسی حکومت طالبان حرفی بزند، کمترین مجازاتی که با آن مواجه خواهد شد اخراج از دانشگاه است. مقامهای طالبان که در مدارس مذهبی درس خواندهاند همه چیز را با معیار برداشتهای خود از دین و مذهب میسنجند و اجازه نمیدهند در دانشگاهها عقاید و نظرات متفاوت مورد بحث و بررسی قرار گیرد. طالبان در کنار آنکه ملاهای مورد پسند خود را برای تدریس در دانشگاهها گماشتهاند، شمار زیادی از دانشجویان را «به صورت سهمیهای» وارد دانشگاه ساختهاند و به این صورت، محیط دانشگاه را در اختیار خود گرفتهاند و به برداشتهای دینی یا غیردینی مخالف، اجازه بروز و ظهور نمیدهند.
در محیطی که امکان همسنجی نظرات و باورهای متعدد و متفاوت وجود نداشته باشد، هیچ وقت تفکر انتقادی شکل نمیگیرد و دانشجویان مهارتهای اندیشیدن را یاد نمیگیرند و قدرت تشخیص سره را از ناسره نمییابند. چنین دانشجویانی به جعبه اطلاعات تبدیل میشوند و همان عقاید و تصوراتی را به دیگران منتقل میکنند که از سوی استادان و بزرگترها به آنها تلقین شده است. در چنین حالتی از نهادی به نام دانشگاه فقط نامش باقی میماند.
تحصیلکردههای بیکار
در این روزها که روزهای پایانی سال تحصیلی است، در شبکههای اجتماعی خبرها و تصاویری از جریان مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان پسر دانشگاههای مختلف افغانستان منتشر میشود. اینکه شماری از جوانان با تحمل دشواریها و با مبارزه با یأس و دلمردگی موفق میشوند از مقاطع مختلف تحصیلی فارغ شوند اتفاقی نیکو و امیدوارکننده است، اما این سوال به وجود میآید که آیا افغانستان ظرفیت پذیرش اینهمه محصل را که حالا قرار است مصدر خدمت به جامعه شوند دارد؟ در چند سال اخیر، هزاران نفر از دانشگاهها فارغ شدهاند، ولی بیشتر آنها هنوز موفق به پیدا کردن کار مورد نظر خود نشدهاند و بعضی از آنها ناگزیر گشتهاند به کارهایی مشغول شوند که خلاف رشته تحصیلی آنهاست. آیا اگر این افراد به جای صرف وقت و انرژی به درس خواندن در رشتهای که در بازار کار خریدار ندارد، بهتر نبود از همان اول به کسب و کار و تجارت میپرداختند و سالهایی از عمر خود را هدر نمیدادند؟
مدرکگرایی یکی از آفتهایی است که جامعه ما به آن گرفتار شده است. جوانان دوست دارند مدارک دانشگاهی را یکی پس از دیگری به دست آورند و «هنر و افتخار» کمایی کنند بدون آنکه به این مسأله توجه داشته باشند که این مدرکها آیا با نیازهای بازار کار سازگار است یا خیر و آیا سندهای دانشگاهی میتواند کمکشان کند کار مورد علاقه خود را پیدا کنند. تا جایی که اطلاع دارم، در کشورهای پیشرفته، عمده کار کارخانهها و کمپنیها بر دوش کسانی است که با شامل شدن در کورسهای یکساله و دو ساله مهارت حاصل کردهاند و آماده شدهاند تا تخنیکیترین کارها را بر عهده گیرند. ما هم باید از تجارب این کشورها استفاده و همان الگوها را در کشور خود اجرا کنیم.
در هر حال، در وضعیت کنونی مشکلاتی که دانشجویان در افغانستان با آن دچارند متعدد و متنوع است. عمدهترین آنها طالبانی شدن فضای دانشگاهها در سراسر کشور است. باید آنانی که سرنوشت و آینده کشور برایشان اهمیت دارد به منظور حل این مشکلات به راهحلها فکر کنند. هر کس به سهم خود میتواند در این زمینه کاری کند و دانشجویان را از آسیبهای ایدئولوژی طالبان مصون نگه دارد. راهاندازی کورسهای آنلاین که در دو سال اخیر رواج یافته از جمله راههای مقابله با طالبانی شدن دانشگاه است. البته میدانیم کورسها و کلاسهای آنلاین نمیتواند جایگزین دانشگاه واقعی شود، ولی در قلمرو طالبان هر کاری که جهل و ظلمت را کاهش دهد قابل ستایش است.