عربستان، یکی از قدرتهای اصلی در مجموعه امنیتی خاور میانه، کشوری با اقتصاد متکی به نفت، نظام شاهی و قدرت نرم ناشی از ایدیولوژی، متحد استراتژیک ایالات متحده امریکا در منطقه خاورمیانه؛ مؤلفههایی که از یک طرف این کشور را معرفی میکنند و در گام بعدی جایگاه این کشور را در منطقه تعریف و مشخص مینماید.
خاور میانه با داشتن اهمیت ژیواکونومیک و ژیو استراتژیک (اهمیت انرژی و ترانزیت آن و چگونهگی تعریف منافع قدرتهای جهانی و منطقهای)، کانون بحران و منازعاتی بوده که تاریخ طولانی دارد و این منازعات بعد از دوره استعمارزدایی تشدید گردید و با شکلگیری پویشهای امنیتی ناشی از الگوهای دوستی و دشمنی حاکم بر این منطقه، ادامه یافت.
عوامل اجتماعی-انسانی چون قوم، عشیره، قبیله، مذهب در کنار عوامل دیگری چون اختلافات مرزی و سرزمینی، رقابت برای رهبری منطقه و در این اواخر اختلافات ناشی از آب و چگونهگی مداخله قدرتهای بزرگ جهانی، باعث ادامه منازعات و بحران در خاورمیانه گردیده است؛ منطقهای که “بوزان” از آن به عنوان منطقهای با دولتهای مدرن و ساختار اجتماعی-انسانی پیشامدرن یاد میکند.
در تنور داغ منازعات، رقابت و تقابل عربستان و ایران، برجسته بوده و جنگهای نیابتی این دو قدرت منطقهای از مرزهای مجموعه امنیتی خاور میانه فراتر میرود؛ تقابلی که ایدیولوژی و مذهب به آن رنگ دیگری میبخشد. نمونه خوبی از این تقابل را میتوان در یمن، سوریه، عراق و بحرین مشاهده نمود، تقابل ناشی از ایدیولوژی و قدرت که افغانستان نیز از آن متأثر میشود.
افزون بر ایران که در تقابل و دشمنی با عربستان قرار دارد، دیگر همسایه افغانستان(پاکستان)؛ دوستی دیرینهای با دولت آل سعود دارد؛ روابط همهجانبه از روابط اقتصادی و کمکهای مالی تا روابط استخباراتی و نظامی. این روابط با آغاز جهاد افغانستان، نزدیکتر شد و در دوره امارت اسلامی طالبان نیز این دو دولت از امارت یادشده حمایت نموده و آن را به رسمیت شناخت.
در دوره نوین از تاریخ کشور(پس از سال ۲۰۰۱م)؛ پاکستان به دلیل داشتن نفوذ بر طالبان از یک طرف و هراس از گسترش نفوذ هند در افغانستان از طرف دیگر؛ همواره بازی دوگانهای را در کشور هدایت کرده است. به عنوان متحد امریکا، صدای دوستی با دولت مرکزی افغانستان را سر داده و به عنوان حامی طالب، باعث تشدید جنگ در افغانستان گردید و این با نقشی که در پروسه صلح افغانستان ایفا کرد، بهتر عریان و نمایان گردید؛ موضوعی که دولت افغانستان همواره بر آن تأکید میکند.
عربستان به تحولات جدید در افغانستان به دیده تردید مینگریست. کشوری که حامی طالبان بود و به دلیل گرایش ایدیولوژیک، پایداری امارت اسلامی میتوانست برای رقیب سنتی عربستان(ایران)، تبدیل به یک چالش شود؛ این آخر ماجرا نبود، شیوخ مذهبی عربستانی هنوز به طالبان دید مناسبتری نسبت به حکومت جدید کابل داشتند.
عربستان بعد از تحولات جدید در افغانستان باید در سناریویی نقش بازی میکرد که به دلخواه خودش نبود و به دلیل نفوذ و جایگاه ایالات متحده امریکا در سیاست خارجی دولت عربستان؛ این کشور از ساختار جدید سیاسی در کابل پس از ۲۰۰۱ میلادی حمایت کرد و در کنفرانس توکیو وعده همکاری مالی داد.
در ادامه در دوره ریاست جمهوری حامد کرزی، روابط افغانستان با ایران گستردهتر گردید و این موضوع مورد قبول عربستان نبود. دستگاه دیپلماسی کشور در آن وقت نتوانست، چنین حساسیتی را درک کند و این برای کشوری که نیاز به نوعی توازن در روابطاش با این دو قدرت منطقهای داشت، زیانبار بود.
حکومت وحدت ملی به رهبری محمداشرف غنی، برای عربستان در خط دوم استراتژی سیاست خارجی دولت افغانستان، جایگاهی تعریف کرد و عکس آنچه در دوره قبل جریان داشت، شکل گرفت، تمایل بیشتر به طرف عربستان، گسترش روابط با کشورهای منطقهای و استفاده از امکانات این کشورها برای پیشرفت و تعالی کشور، امر خوب و پسندیدهای است ولی این مورد بدون در نظر داشتن حساسیتهایی که در منطقه وجود دارد، میتواند برای کشور عواقب بدی در پی داشته باشد.
در نخستین گام این موضوع میتواند باعث شود تا ایران با توجه به نفوذی که در افغانستان دارد، چالشی را برای دولت خلق کند و این موضوع وقتی جدیتر میشود که ایران حضور ایالات متحده امریکا در افغانستان را به عنوان یک تهدید جدی میبیند.
این رویکرد توسط حکومت وحدت ملی همچنان ادامه یافت و با سفر رییس جمهور غنی و رییس اجرایی حکومت وحدت ملی به عربستان و تأکید بر گسترش همکاری میان دو کشور، روابط میان افغانستان و عربستان در وضعیت خوبی قرار گرفت و با توجه به بیانات رییس جمهور، حکومت افغانستان از یک طرف میخواست برای پیشرفت افغانستان، کمک و همکاری عربستان را با خود داشته باشد و از طرف دیگر با توجه به اهمیت صلح، رییس جمهور غنی در صدد آن بود تا از نفوذ و تأثیرگذاری عربستان در برقراری صلح در کشور استفاده نماید.
عربستان در امر برقراری صلح در کشور از چند جهت میتوانست افغانستان را کمک کند. در گام نخست این کشور دارای روابط و دوستی دیرینه با پاکستان است و از طرف دیگر به لحاظ مذهبی عربستان در جایگاهی قرار دارد که میتواند بر بسیاری از گروههای مخالف نظام، تأثیرگذار باشد و حکومت وحدت ملی به رهبری رییس جمهور غنی نیم نگاهی به این موضوع داشت.
مطابق اصول پذیرفته شده جهانی هر کشور مستقلی حق برقراری روابط و چگونهگی تنظیم آن را دارد، ولی چگونهگی تنظیم این روابط نیاز به درک حساسیتهایی دارد که از نفوذ قدرتهای تأثیرگذار ناشی میشود. کشوری در امر تحقق اهدافش موفق است که بتواند با درک حساسیتهای موجود و منافع متضاد، سیاست خارجیای طرح کند که باعث شود کشورها در راه اجرای آن نقش ایجابی ایفا نمایند نه اینکه با استفاده از نفوذ و تأثیرگذاری که دارند باعث ایجاد بحران در آن کشور شوند.
نسخهای که در روابط خارجی افغانستان با هند و پاکستان تجویز میشود(رعایت نوعی از توازن) در روابط افغانستان با عربستان و ایران نیز باید در نظر گرفته شود چون روابط میان این دو قدرت منطقهای از الگوی هابزی(دشمنی)، تبعیت میکند و نفوذ هر دو قدرت به این پیمانه است که بتواند برای دولت افغانستان چالش جدیدی خلق کنند.