احمد ظاهر در ۲۴ جوزای ۱۳۲۵ خورشیدی در کابل چشم به جهان گشود. زمانی که برای اولین بار گروه موسیقی آماتوران توسط دانشآموزان لیسه حبیبیه ایجاد گردید، احمد ظاهر به عنوان آوازخوان و اکاردیوننواز مورد استقبال جوانان قرار گرفت. و زمانی زیاد نگذشته بود که به نام بلبل حبیبیه شهرت پیدا کرد. احمد ظاهر مکتب را در لیسه حبیبیه به پایان رسانید و در دارالمعلمین کابل به ادامه تحصیل پرداخت، پس از مدتی توسط یک بورس تحصیلی رهسپار هندوستان شد و تحصیلاتش را در رشتهی تعلیم و تربیه برای مدتی کمتر از دو سال در هند ادامه داد.
ویژهگیهای احمد ظاهر
احمد ظاهر پسر داکتر عبدالظاهر که در زمان سلطنت ظاهرشاه به عنوان نخستوزیر ایفای وظیفه مینمود، میتوانست سالها به عنوان پسر نخستوزیر زندهگی آرام داشته باشد. اما موصوف راه دیگری را برگزید که آوازخوانی بود، و با این پیشه در دل تکتک مردم مرزوبومش جا باز کرد.
احمد ظاهر با انتخاب آوازخوانی به عنوان یک پیشه، سد مقابل جوانانی که به موسیقی علاقه داشتند را شکست. در آن زمان آوازخوانی مخصوص به طبقه فرودست جامعه بود. برای فرادستان آوازخوانی یک شرم تلقی میشد؛ اما احمد ظاهر که خانواده وی از جایگاه بلند حکومتی برخوردار بود، با انتخاب این پیشه، راه را برای دیگر جوانان علاقهمند موسیقی و آوازخوانی گشود.
وی با انتخاب شعرهایی که دردهای اجتماعی در آن نهفته بود فریاد، میکرد و صدایش را در مقابل بیعدالتی و نابرابری همراه با موسیقی به مردم ارائه میکرد.
احمد ظاهر دارای سبک به خصوص خود بود: یکجا کردن سازهای غربی با شرقی، اجرای آهنگها به شکل بینظیر، تصنیفهای متفاوت نسبت به دیگر هنرمندان و اجرای کنسرتهای بیمانند که شور و غلغلهای خاص خود را داشت. کنسرتهای احمد ظاهر به سه بخش تقسیم میشد. بخش نخست احمد ظاهر آهنگهای میهنی را به مانند «تنیده یاد تو در تار و پودم میهن ای میهن/ بوَد لبریز از عشقت وجودم میهن ای میهن».
بخش دوم بهترین غزلیات از مولانا، حافظ، سعدی، استاد خلیلی و دیگر بزرگان را اجرا میکرد، مانند: من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو، حاشا که من به موسم گل ترک مَی کنم، یار با ما بیوفایی میکند، ناله به دل شد گره …
بخش سوم و نهایی کنسرت و آهنگهای تشکیل میداد که با رقص و پایکوبی جوانان زمین را به لرزه در میآورد. در بخش نخست و دوم کنسرت احمد ظاهر با دریشی که یخنها، نکتایی و پاچههای کلان داشت، به گونهای منظم ظاهر میشد، اما در بخش پایانی کنسرت کُرتیاش را میکشید، نکتاییاش را بازتر میکرد، خودش کیبورد کاسیو مینواخت و گاهگاهی دایره را به دست میگرفت، و با آهنگهایش یکجا سر میشورانید و میخندید.
آوازخوان بزرگ مشرق زمین
احمد ظاهر نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج از کشور نیز از محبوبیت خاصی برخوردار بوده و هست. وی هرگز به تاجیکستان نرفته بود، اما مردم تاجیکستان با شنیدن نوارهای صوتی احمد ظاهر شیفته وی شده بودند، تا جایی که نسلهایی که بعد از احمد ظاهر رو به موسیقی آوردند، خود را از جملهی شاگردان احمد ظاهر میدانند.
احمد ظاهر در ایران نیز از جایگاهی بلند برخوردار است؛ چنانکه هنرمندان ایرانی وی را یکی از پدیدههای تکرار نشدنی موسیقی شرق به شمار میآورند و بخشی از آهنگهای موصوف را بازخوانی کردهاند.
وداع تلخ
وی پس از دیدن ۳۳ بهار زندهگی به روز ۲۳ جوزای سال ۱۳۵۸ خورشیدی، در حادثهای که او را یک رویداد ترافیکی میگویند، دار فانی را پدرود گفت و به ابدیت پیوست اما آنچنان که خودش میخواند: «مرد نمیرد به مرگ، مرگ از او نام جست / نام چو جاوید شد، مردنش آسان کجاست»، در دل تمام علاقهمندان امروز و فردایش جاویدان گشت و تا امروز که از مرگ وی ۴۱ سال میگذرد آهنگهای وی تازه و نو است. هزاران بار میتوان این آهنگها را شنید اما خسته نشد. چنانکه شاعر شیرینکلام تاجیک شهریه اهتمزاد در شعر رامشگر، آرزو کرده است که بعد از مرگ وی صدای احمد ظاهر بالای مرقدش باشد.
روزی روم به نمنم باران و سر نهیم
بر خاک سرد، تا رهم از رنج خویشتن
خواهم، ولی صدای تو، کاشا چو آیتی
افشان شود چو باد به روی مزار من
روح این هنرمند جاویدان افغانستان شاد و یادش گرامی.