بعد از عید، آتشبس اعلام نشدهای از سوی حکومت و طالبان شکل گرفت. هر چند این آتشبس به صورت رسمی، رسانهای نشد اما دو طرف به شکل ضمنی پذیرفتند که طی یک هفته آینده علیه مواضع یکدیگر حمله نکنند. با این وصف، دیروز در پی حملهی طالبان به پاسگاه نیروهای سرحدی در ولسوالی دندپتان ولایت پکتیا ۱۴ تن از این نیروها کشته شدند. روز سهشنبه نیز آنان یک سرباز دولتی را در ولایت بدخشان کشتند. حتا مواردی از کشته شدن افراد ملکی و نظامی در روزهای عید نیز به 8صبح رسیده است. مثلا در روز نخست عید، طالبان یک سرباز دولتی را در مسیر هرات – فراه از موتر پیاده ساخته و او را کشتند. در حالی که شورای امنیت ملی کشور میگوید آتشبس روزهای عید با طالبان همچنان ادامه دارد، مرگ دستکم شانزده سرباز دولتی در دوران آتشبس نشان میدهد که طالبان احتمالا کنترل کافی بر افراد تحت امر خود ندارند.
اتفاقاتی از این دست، نگران کننده است. مردم افغانستان منتظر صلحاند. طالبان و حکومت بیش از هر زمان دیگری به گفتوگو نزدیک شدهاند. این نگرانی مردم بهجا است. آنها از این میترسند که پس از رسیدن به یک توافق، ممکن است که ناامنی در افغانستان با عناوین و اشکال دیگری دوام یابد. این سوال در ذهن مردم خلق میشود که با چرا در زمان برقراری آتشبس، بازهم طالبان به مواضع دولتی حمله میکنند و سربازان را میکشند. چنین اتفاقاتی، مردم را به صلح در آینده نیز بیباور میسازد. مردمی که طی نیم قرن گذشته، از صلح تنها شعارش را شنیدهاند، حق دارند که به دولتمردان و سیاستمداران کشور بیباور باشند. واقعیت این است که در تمامی پنجاه سال گذشته، همیشه فریاد صلح بلند بوده است. از داکتر نجیب الله و طرح مصالحه ملیاش شروع تا اشرفغنی و عبدالله و ایجاد شورای عالی مصالحه …
اما در همه این مدت امیدواری برای رسیدن به صلح در کمترین حد ممکن قرار داشته است. حالا که این امیدواری اندکی افزایش یافته است، باید طرفهای درگیر به مردم تضمین بدهند. آنها همچنان باید به مردم توضیح بدهند که چرا با وصف برقراری آتشبس، سربازان ما کشته میشوند. در این میان، طالبان بیش از حکومت باید به مردم وضاحت بدهند. آنان باید ثابت بسازند که گروهی یکدست و متحد هستند. آنها باید به مردم افغانستان تعهد بدهند که در صورت رسیدن به صلح، خشونت از آدرس این گروه به صفر میرسد. آنها باید تضمین کنند که با رسیدن به صلح، بخشهایی از این گروه به جنگ با نامها و عناوین متعدد دیگر دوام نخواهند داد.
واقعیت امر این است که نقض آتش بس در روزهای گذشته نشان داده که طالبان تسلط کاملی بر افراد تحت امر خود ندارند در غیر آن، چه توجیهی دارد که در روزهای آتش بس 16 تن کشته شوند. کجای چنین کاری به آتش بس شباهت دارد؟ طالبان همیشه فاقد هرگونه برنامه سیاسی و حکومتی برای افغانستان بودهاند. آنها در دوره حاکمیتشان نیز فاقد هرگونه برنامه حکومتی، سیاسی و اقتصادی برای افغانستان بودند و به صورت آشکار در این خصوص به شکست مواجه بودند. ظاهرا آتش بس طالبان نیز از سوی آنان به درستی مدیریت نمیشود. ظاهرا طالبان در مدیریت افراد تحت امر خود نیز مانند دوران حکومتداری خود عمل میکنند.
همه مردم افغانستان میدانند که چرا طالبان در هفته کاهش خشونتها، حاضر به آتشبس تمامعیار نشدند. مثل آفتاب روشن بود که طالبان توان برقراری آتشبس نداشتند و ترس از حملات متعدد افراد سرکش این گروه، رهبران طالبان را دچار تردید کرده بود. آنها میترسیدند که جهان و حکومت افغانستان ناتوانی طالبان را مستندسازی کند و به رخ شان بکشد.
حقیقتا طرح مصالحه و تلاشهای صلح به شکلی از اشکال به نفع طالبان تمام شده است چون گفتمان مصالحه، آنها را از شکل یک گروه تروریستی تقبیح شده در اذهان مردم به یک گروه قابل معامله تحول داده و از آنها قباحتزدایی کرده است. این کار به خلق سیاسی مجدد طالبان کمک زیادی نموده است. طالبان باید از این فرصت پیش آمده، بهره ببرند. آنها باید تسلط خود بر افراد تحت امر خود را بیشتر بسازند. آنها باید بدانند که شیوههای مدیریتی در این 20 سال تغییر یافته است. آنها باید ثابت کنند که طی این 20 سال پایاپای تغییرات محیطی، دچار تحول شدهاند و تنها چریکهای بیبرنامه و نامنظم دهه 70 نیستند.