مقامها و سخنگویان طالبان همواره در سخنانشان میگویند که داعش در افغانستان حضور فعال ندارد و تهدیدی از جانب این گروه متوجه طالبان نیست. با این حال، براساس گزارشات معتدد از شروع ماه مارچ بدین سو حملات داعش افزایش چشمگیر داشته است. در روزهای گذشته چندین درگیری در نقاط مختلف افغانستان گزارش شده است. آخرین مورد روز یکشنبه از نیمروز گزارش شد که طالبان با افراد وابسته به گروه داعش درگیر شدند. پیش از آن نیز درگیری شدیدی میان طالبان و داعش در هرات اتفاق افتاده بود که برای ساعتها ادامه داشت. طالبان در هر دو حادثه مدعی شدند که آنها بر پناهگاههای داعش حمله کرده و افراد این گروه را کشتهاند. این سخنان طالبان، نفیکننده سخنان قبلی این گروه است که ادعا میکردند آنها ریشه داعش در افغانستان را خشکانیدهاند.
از سویی، این گمانه و فرضیه از همان ابتدا وجود داشت که نیروهای سرخورده طالبان به درون داعش ریزش کردهاند. اگر این فرضیه درست باشد، نیروهای طالبان که با جنگ خوی گرفتهاند و دیگر میدان جنگ برای آنها فراهم نیست و یا هم از عملکرد و تجملگرایی رهبران خود سرخورده و ناامید شدهاند، به گروه داعش پیوسته و حالا برای خود طالبان مبدل به یک تهدید شدهاند. شماری زیادی از نیروهای طالبان از وضعیت فعلی راضی نیستند. خیلی از آنها که در میدانهای نبرد حضور داشتند، حالا از حکومت به دور ماندهاند و مقام و منصبی به آنها نرسیده است. این دسته از نیروهای طالبان، خیلی سریع توسط داعش جذب میشوند. شماری دیگر از پیکارجویان طالبان احساس میکنند که رهبران این گروه در تطبیق شریعت سهلانگاری میکنند و یا هم شریعت را بهصورت باید و شاید آن پیاده نمیکنند. داعش نیز مدعی است که طالبان تفسیر و برداشت درست از شریعت ندارند و به همین دلیل آنها میخواهند شریعت «ناب محمدی» را پیاده کنند.
خیلی از کارشناسان باور دارند که در کنار حضور داعش، چنددستهگی شدید و درونگروهی در میان طالبان بر سر تقسیم قدرت وجود دارد و هر کدام از جناحها تلاش میکند که قدرت بیشتر را کسب کند. جدال بر کسب قدرت، یکی دیگر از مواردی است که طالبان هرگز به آن اشاره نمیکنند و همواره منکر این موضوع هستند و ادعای برادری دارند. اما وضعیت آنطور که طالبان جلوه میدهند، نیست. زدوخوردهای درونگروهی طالبان یک واقعیت است و گاهی هم قربانی گرفته است. بسیاری به این عقیدهاند که والی پیشین ولایت بلخ (مولوی داوود مزمل) قربانی بازی تاج و تخت شده است. در موردی دیگر، وزیر تحصیلات عالی گروه طالبان با رییس کمیسیون امتحانان درگیر شد که این درگیری منتج به کسر دست شیخ ندامحمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی این گروه، گردید. از این دست حوادث در میان طالبان زیاد وجود دارد، اما به دلیل سانسور شدید رسانهها و اجازه ندادن به نشر و پخش اخبار، رسانهای نمیشود. به هر روی این دو مورد هر دو تناقض آشکار در عمل و سخنان طالبان را نشان میدهند. از یک طرف آنها ادعای برادری و اخوت در میان خود دارند و از طرفی برای کسب قدرت بیشتر تشنه به خون یکدیگرند و برای دست یافتن به ثروت و قدرت بیشتر دست به هر کاری میزنند. طالبان مدعیاند که امنیت سراسری را تامین کردهاند، در حالی که داعش توانایی حملات پیچیده علیه این گروه و مردم افغانستان را دارد. بنابراین، «امنیت سراسری» بیشتر یک افسانه است که از سوی طالبان تبلیغ میشود. درگیریهای هرات و نیمروز، کشته شدن والی طالبان در بلخ و رییس آبرسانی این گروه در هرات همه و همه دال بر این موضوع است که طالبان در تامین امنیت شهروندان و خودشان ناکاماند.
با این حال گزارشهایی وجود دارد که طالبان، نظامیان پیشین را به بهانههای مختلف از جمله رابطه با جبهه مقاومت ملی و یا هم گروه داعش بازداشت میکنند و در بعضی موارد آنها را به قتل میرسانند. این موضوع بهخوبی نشان میدهد که طالبان به عفو عمومی که اعلام کردهاند، ارزش نمیگذارند و همه افراد بیگناه با برچسبهای گوناگون بازداشت و شکنجه میکنند.
با گذشت زمان این موضوع بیشتر از پیش در حال نمایان شدن است که طالبان تغییر نکردهاند و به هیچ قاعده و قانونی پایبند نیستند و حتا به حرفهای خودشان نیز عمل نمیکنند. عدم تغییر طالبان در آینده میتواند مشکلات فراوانی برای شهروندان به وجود بیاورد. ناامنی در شهرها در حال افزایش است و گرسنهگی و فقر بیداد میکند. اگر شهروندان به سمت مطالبهگری حرکت نکنند، وضعیت از این بدتر خواهد شد.