در طول تاریخ، دیکتاتورها اغلب نفوذ مؤثر و قدرتمند ادبیات را تشخیص دادهاند و از تأثیر خواندن و نوشتن در بازنگری و الهامبخشی ترسیدهاند؛ کتابها و رسانهها را سانسور کرده و نویسندهگان را برای جلوگیری از گسترش افکار و ایدههایی که اقتدار آنها را به چالش میکشد، به حبس و شکنجه و مرگ محکوم کردهاند.
هراس رژیمها از قدرت ادبیات و بیان نظرات -اصلاحی و انتقادی – به دلیل توانایی خواندن و نوشتن در آگاهیبخشی، به چالش کشاندن وضعیت فعلی، وادار ساختن مردم به تفکر، بسیج و حتا مقاومت است.
دیکتاتورها و رژیمهای استبدادی، در دورههای مختلف تاریخی و نقاط مختلف جغرافیایی به روشهای متفاوت، ادبیات را سرکوب کردهاند که میتوان به چند نمونه بارز آن اشارهای داشت:
دوران نازیها در آلمان: هیتلر و نازیها با سانسور و سرکوب شدید، کتابهایی را که مخالف ایدیولوژی نازی بودند ممنوع کردند. آثار نویسندهگان مشهوری مانند توماس مان، برتولت برشت و هانس فالادا به دلیل مخالفت با نازیها ممنوع قرار داده شدند.
روسیه شوروی: در دوران استالین، هر نوع ادبیات و هنری که با ایدیولوژی کمونیستی مخالفت کرد، ممنوع شد. نویسندهگان معروفی مانند بوریس پاسترناک و آنا آخماتووا به دلیل آثارشان که با ایدیولوژی کمونیستی در تضاد بود، به مشکلات بسیاری برخورد کردند.
مائو تسهتونگ: در طول انقلاب فرهنگی در چین، میلیونها کتاب و روزنامه سوزانده شد و نویسندهگان تحت تعقیب قرار گرفتند یا به اردوگاههای بازآموزی فرستاده شدند. دینگ لینگ نویسنده به دلیل انتقاد از حزب کمونیست به زندان افتاد.
فرانسیسکو فرانکو: در اسپانیای فرانکو، بسیاری از نویسندهگان و روشنفکران تبعید، زندانی یا سانسور شدند. فدریکو گارسیا لورکا، شاعر، در سال 1936 توسط نیروهای فرانکو ترور شد و آثار او تا پس از مرگ فرانکو ممنوع بود.
آیتالله خمینی: رهبر ایران بسیاری از کتابها را توقیف و رسانهها را سانسور کرد تا از انتشار افکاری که با تفسیر او از اسلام در تضاد بود، جلوگیری کند.
با ادامه روند تأثیر ادبیات بر جامعه و دیدگاه اجتماعی، هنوز هم حکومتهای مستبد سعی در سرکوب کردن نویسندهگان دارند. تاریخ نشان داده است که دیکتاتورها و رژیمهای استبدادی با سانسور، ممنوعیتها، زندانی کردن، شکنجه و حتا اعدام نویسندهگان و اندیشمندان، سعی در خاموش کردن صدای انتقادی و جلوگیری از پرورش دیدگاههای مخالف داشتهاند. اما همین تلاش مداوم برای سرکوب قلم، جایگاه اهل قلم را در تضعیف اقتدار استبدادی نشان میدهد.
ادبیات همواره زبان انتقادی بوده که با روشهای گوناگون صدایی شده است از گلوی جامعه غرق در خفقان. اهل قلم، از شعر و داستان و نمایش و روایت، حربهای ساختهاند برای نقد، مخالفت، تحریم، تضعیف، بازنگری و بازسازی حکومتها. این عمل در کشورهای جهان سومی که هیچگاهی فارغ از بازیهای سیاسی و جنگ نبودهاند، حیثیت جنبش سیاسی را دارد. چنانکه در افغانستان، خواندن و نوشتن راه حرف زدن از زبان مردمی است که طالب ستمگر تیغ ظلم را بر گلویشان میفشارد. در شرایط کنونی ایران نیز هر نوع نقد حکومت، اقدام سیاسی علیه حاکم خوانده میشود.
سارتر در «ادبیات چیست؟» میگوید: نوشتن مبارزه برای آزادی است. در زمان دیکتاتور، هر حرفی که نوشته و خوانده میشود گامی است در راستای تحقق آزادی. هراس مداوم دیکتاتور از نوشتن و خواندن، اهمیت و تأثیر راستین ادبیات را ثابت کرده است. این هراس و اهمیت توأم، گاهی در «نقطه»ای نمایانده میشود.
حسین شنبهزاده، ویراستار ادبی اهل ایران، که در حال حاضر در زندان بهسر میبرد، بار نخست به دلیل فعالیت در شبکههای اجتماعی با اسم مستعار «اسب شاخدار ویراستار» در سال ۱۳۹۸ توسط مأموران امنیتی تهران بازداشت شد و به اتهام توهین به مقدسات اسلامی و رهبر جمهوری اسلامی ایران به شش سال حبس محکوم شد. وی در سال ۱۴۰۱ زندانی و در بهار ۱۴۰۲ آزاد گردید.
شنبهزاده پس از آزادی از زندان، با هویت اصلی خود در شبکههای اجتماعی فعالیت کرد. تا اینکه در ۱۵ جوزای ۱۴۰۳ برگ جدیدی را از اهمیت نوشتن در به چالش کشیدن استبداد رو کرد. شنبهزاده با اصلاح توییت علی خامنهای که در انتهای جملهاش نقطه نگذاشته بود، ظرافت و قدرت ادبیات را در نقد و نگرش درست نشان داد. اثر این نقطه که سه برابر توییت خامنهای لایک گرفت و بازخورد دریافت کرد، به اندازه کتاب چند صد صفحهای است. استعارهای است از انتقاد، ایستادهگی در برابر اشتباه و زور، سمت درست را گرفتن، ارایه اصلاح و بیان رأی و نظر.
شنبهزاده یک مبارزه جدید را با ویراستاری و اصلاحسازی انجام داده است که دیکتاتور از اقتدار یک نقطه که کوچکترین واحد یک خط است، نقطهای که فقط علامه نگارشی است، به هراس افتاده است.
مبارزه با در دسترسترین امکانات موجود، با سادهترین روشهای ممکنه، با زبان اصلاحی و آرام و بیخشم و هیاهو، مبارزه امروز مردم عامی در برابر دیکتاتور است. وقتی دیکتاتور گلوی آزادی را میفشارد تا آوایی از آن درنیاید، نقطهای میتواند مبارزه را بر دوش گیرد.
در جهان آزاد و کشور آزاد، صرف بیان این موضوع که نقطهای باعث دستگیری یک ویراستار شده، ممکن است موجب خنده، تحیر و ناباوری بشود؛ اما جغرافیا باعث تحول مفاهیم میشود و عظمت این نقطه به وضوح در بهکارگیری آن در زمان و مکان درست، آشکار است.
میتوان چنین تفسیر کرد که با نگذاشتن نقطه در پایان جمله، علی خامنهای، ادامهدار بودن اقتدارش را نمایش داده و شنبهزاده با گذاشتن نقطه در پای توییت او، نشان داده است که پایان داستان استبداد فرا رسیده و دیکتاتور هر قدر که بالا باشد و قوی، روزی با نقطهای به پایان خواهد رسید و این پایان بهدست مردم رقم خواهد خورد. اما حسین شنبهزاده نیز مانند صدها اهل قلم دیگر، مانند محمود درویش و ناظم حکمت، مانند شاملو و لورکا، از سوی دیکتاتور مورد سرکوب قرار گرفته است.
در حقیقت، جریان حسین شنبهزاده، یک داستان شخصی و منحصربهفرد نیست؛ بلکه بخشی است از الگوی ثابت دیکتاتورها در مواجهه با خطر و امکان سقوط.
در نتیجه، با بررسی موارد تاریخی درمییابیم که ادبیات بهعنوان یک نیروی قدرتمند به مبارزه و مقاومت ادامه داده و شاعران و نویسندهگان با روند اصلاحی و انتقادی، بازسازی و بازنگری، به ترویج آگاهی و آزادی افکار کمک کردهاند و موجب تغییر و تحول در جامعه شدهاند.
در تمام ادوار تاریخی، ادبیات، نقطه پایانی گذاشته است بر اقتدار و تسلط دیکتاتورهایی که در پی سرکوب آن قد علم کرده بودهاند.
«نقطه» حسین شنبهزاده، ویراستار ایرانی، یک نمونه جدید از این مبارزه است که با اصلاح و تغییر، به جامعه پاسخ داده است.