دولت دست راستی اسراییل شهر رفح را آخرین طعمه خود میداند که بایستی قورت داده شود. این که رفح در رفاه نسبی بماند، برای دولت نتانیاهو پیروزی کامل به حساب نمیرود. دولتهای غربی بهویژه ایالات متحده نیز از مدتی به اینسو به ظاهر سعی میورزند که ارتش اسراییل را از حمله گسترده زمینی بر رفح باز دارند، ولی کارگر نیفتاده است. نتانیاهو که حیات سیاسی خود را به ممات حماس گره زده تا نیل به هدف تعیینشده از دوام جنگ کوتاه نخواهد آمد، حتا به بهای حمله بر رفح و مواجهه با خواست جهان.
حمله بر رفح از دو منظر برای دنیا جای نگرانی دارد: اول اینکه رفح میزبان بیش از یک میلیون آواره فلسطینی از سایر شهرهای شمالی، مرکزی و جنوبی غزه است. این منطقه که خود 280 هزار ساکن دارد، حالا میزبان بیش از یک میلیون و 400 هزار آواره دیگر نیز شده که همه در پناهگاههای موقتی در وضع رقتبار بهسر میبرند. ازاینرو، حمله زمینی وسیع بر شهر کوچک با جمعیت وسیع تبعات وسیع هم دارد. دوم، رابطه غزه با جهان بیرون فقط از طریق همین شهر تامین میشود که اختیار ورود و خروج از آن در اختیار مصر است. ارسال کمکهای بشردوستانه به غزه فقط از طریق گذرگاه رفح ممکن است. همینطور بخشی از بیماران، زخمیها، گروگانها و دوتابعیتهها پس از شروع جنگ غزه نیز از طریق این گذرگاه به سایر کشورها انتقال یافتند.
مصر در جهان عرب در مقایسه با دیگران بیشتر نگران حمله زمینی ارتش اسراییل بر شهر رفح است، به این دلیل که مبادا جمعیت عظیم آن به صحرای سینا سرریز شود؛ جایی که از 2013 به اینسو بهگونه پراکنده شاهد فعالیت هراسافگنانه نیز بوده است. لذا به درخواست اسراییل و متحدان غربی خود بهویژه امریکا مبنی بر بازگشایی گذرگاه رفح و میزبانی از فلسطینیها تا این دم قاطعانه پاسخ رد داده است. مصر از ناحیه اختلال در مسیر کشتیرانی در دریای سرخ توسط حوثیهای یمن نیز آسیب دیده که برپایه برخی گزارشها درآمدش از کانال سویز به نصف کاهش یافته است؛ چرا که شماری از شرکتهای کشتیرانی مسیر خود را به سمت شاخ افریقا تغییر دادهاند. جالب است که دولت فتاح السیسی از این ناحیه کمتر شکایت بر زبان رانده که این میتواند تعبیر به حمایت از فلسطینیها شود. در حالی که بحرین بهمثابه کشور عربی که به پیمانه مصر وابستهگی به دریای سرخ ندارد، به ایتلاف نظامی به رهبری ایالات متحده پیوست و در حمله بر مواضع حوثیها سهم گرفت، ولی قاهره نه.
1- چرا قاهره به مرگ فلسطینیها رضایت میدهد، ولی به میزبانی از آنها نه؟
یکم، مصر میداند که اسراییل قصد دارد باریکه غزه را به منطقه غیرقابل سکونت تبدیل کند تا فلسطینیها هوس برگشت به آن جا را از سر بیرون کنند. در این صورت اگر ساکنان غزه به سمت جزیره سینا راه باز کنند، در آن جا خواهند ماند و اجازه برگشت نخواهند یافت. چنانی که فلسطینیهایی که در سالهای 1948 و 1967 به سایر کشورهای عرب بهویژه اردن پناه بردند هنوز اجازه بازگشت نیافتهاند؛ چون که اسراییل نمیخواهد جمعیت فلسطینی بر اسراییلی پیشی گیرد. دولت السیسی استدلال میکند که اگر اسراییل قصد ویرانی کامل غزه را ندارد، آوارهگان پناه گرفته در رفح را به صحرای نقب که در اختیار آن است، یا هم به شمال غزه که جنگ را در آن جا پایانیافته میخواند، انتقال دهد. قاهره که خود با چالشهای عدیده اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، میزبانی دایم از بیش از یک میلیون پناهنده دشواریهای خاص خود را دارد که در درازمدت نمیشود با کمک بشردوستانه سایر کشورها نیازمندی آنها را تامین کرد.
مزید بر آن، مصر همواره در لفظ از طرح ایجاد دولت مستقل فلسطینی حمایت کرده که انتقال ساکنان غزه به جزیره سینا این طرح را عملاً از دور خارج میسازد. وقتی جغرافیا و جمعیت نباشد، دولت هم نمیتواند شکل گیرد. غزه اگر خالی از سکنه شود، اداره آن پس از جنگ بهگونه انحصاری در اختیار تلآویو قرار خواهد گرفت؛ چنانی که بین سالهای 1967 تا 2005 در اختیار داشت. در این صورت مساله ایجاد دولت مستقل فلسطینی تا مدتها باز هم از آجندای جهان خارج خواهد شد. مصر اگر به این نیت از ساکنان غزه میزبانی نمیکند، کار خوب میکند. البته فلسطینیها نیز به فلسفه تاکید بر انتقال بهجای امن بهویژه صحرای سینا پی بردهاند. به همین خاطر بخشی از جمعیت مناطق شمالی خطر را به جان خریده و ترک مکان نکردهاند.
دوم، اسکان احتمالی فلسطینیها در جزیره سینا در عین حال که بر وفق مراد و مرام اسراییل است، ولی در آینده به رابطه آن با قاهره آسیب خواهد زد. اسکان بیش از یک میلیون فلسطینی جنگزده، آواره و زخمخورده در صحرای سینا هم برای مصر زیانبار است و هم برای اسراییل. قاهره هراس دارد که این جمعیت عظیم مبادا علیه اسراییل برآشوبند و مرز دو کشور را ناامن سازند که پیامد آن بالا گرفتن تنش میان طرفین خواهد بود. هجوم نظامی اسراییل به جنوب لبنان در سال 1982 شاید مثال روشن در این خصوص باشد. شبهنظامیان فلسطینی پس از اخراج از اردن به لبنان پناه بردند و از آن جا علیه اسراییل دست به فعالیت مسلحانه زدند که واکنش آن را در پی داشت: اشغال جنوب لبنان و ماندن در آن تا سال 2000 میلادی. حزبالله لبنان نیز در آن گیرودار پا به صحنه گذاشت و روز تا روز در تضاد با اسراییل قویتر شد. بعید نیست که مصر نیز روزی شاهد چنان بحرانی شود، اگر میزبانی از فلسطینیها را بپذیرد.
سوم، دولت فتاح السیسی با جنبش اخوانالمسلمین میانه خوب ندارد و آن را سرکوب و فعالیتش را ممنوع کرده است. حماس که تقریباً شاخه فلسطینی اخوان است، خوشایند قاهره نیست. اگر قرار بر اسکان ساکنان غزه در سینا باشد، در میان آنها لشکریان حماس نیز خواهند بود. اگر هم نباشند، مردمانی خواهند بود که از 2007 به اینسو در سایه حکومت حماس زندهگی کردهاند و به حمله آن بر خاک اسراییل نیز اعتراض نداشتهاند. هرچه باشد بازهم مصر وضعیت را به زیان خود میداند؛ چون گمان میکند که گرایشات اخوانی قویتر میشود، مساله حمایت از فلسطین در مقایسه با گذشته بیشتر بالا میگیرد و همینطور بر حجم چالشهای داخلی افزوده میشود. قاهره میداند که آوارهگان فلسطینی به هر کشوری که رفتهاند، خلاف اراده میزبان عمل کردهاند: ایجاد تشکلات سیاسی و نظامی. حوادثی که در اردن میان دولت این کشور و شبهنظامیان فلسطینی در اوایل دهه 70 میلادی اتفاق افتاد که بعداً «سپتامبر سیاه» نام گرفت، مثال گویا در زمینه فوق است. در حالی که همین حالا هم بخش عظیمی از جمعیت اردن را فلسطینیهای آواره تشکیل میدهند. مصر نیز هراس دارد که با احیای مجدد نیروهای اخوان و سربازگیری آنها از میان مردم، اتفاقات ناگواری رخ دهد.
2- حمله بر رفح میتواند منجر به تعلیق یا فسخ پیمان صلح میان مصر و اسراییل شود؟
آسوشیتدپرس چندی قبل به نقل از دو مقام مصری و یک مقام غربی گزارش داد که حمله اسراییل بر رفح میتواند منجر به تعلیق پیمان صلح این کشور با مصر شود. البته دولتمردان مصری بهگونه آشکار این گونه نگفتهاند، ولی تذکر دادهاند که پابندی به مفاد آن پیمان بستهگی به وفای اسراییل نیز دارد. قاهره و تلآویو در اواخر دهه 70 با پادرمیانی ایالات متحده تن به صلح دادند. انور سادات، رییس جمهور پیشین مصر، و مناخم بگین، نخستوزیر قبلی اسراییل، با میانجیگری جیمی کارتر، رییس جمهور اسبق دموکرات امریکا، در ایالت مریلند ایالات متحده در منطقه ساحلی کمپ دیوید توافقنامهای را امضا کردند که «صلح کمپ دیوید» نام گرفت. برپایه مفاد آن پیمان، صحرای سینا به مصر پس داده شد، موجودیت اسراییل در دیدگاه قاهره رسمیت یافت و به کشتیهای آن نیز اجازه عبور از کانال سویز داده شد. حفظ مفاد پیمان کمپ دیوید به این دلیل برای اسراییل اهمیت دارد که راه را برای عادیسازی رابطه دولتهای عرب با آن گشود. در آن زمان هیچ دولتی در جهان عرب جسارت نمیکرد با تلآویو رابطه قایم کند، ولی انور سادات در آن مسیر پرخطر پیشگام شد و تقاص آن را هم پس داد.
هشدار مصر مبنی بر تعلیق پیمان صلح با اسراییل در حد لفظ است و جامه عمل نخواهد پوشید؛ زیرا پای امریکا در میان است و نمیتواند در برابر آن بایستد. قاهره از صلح با اسراییل سود برده و از این ناحیه سالانه میلیاردها دالر از ایالات متحده دریافت میکند. اگرچه پس از روی کار آمدن السیسی بخشی از کمکهای امریکا از سوی دولتهای باراک اوباما و جو بایدن تعلیق شده، ولی بهگونه کامل نه. دلیل تعلیق نیز روشن است: عدم پابندی دولت السیسی به حقوق بشر آنگونه که واشنگتن انتظار دارد. مصر که شدیداً به کمک و وام خارجی نیاز دارد، کاری نخواهد کرد که حمایت مالی امریکا را از دست دهد. دولت السیسی حتا به حمایت مالی عربستان و امارات متحده عرب نیز وابسته است. همینطور به حمایت مالی اتحادیه اروپا و وامگیری از بانکهای خارجی.
چالشهای اقتصادی قاهره سبب شده که اسراییل در بدل اسکان ساکنان غزه در سینا به آن پیشنهاد پول ارایه کند؛ چیزی که پذیرش آن برای کشوری چون مصر شاید مناسب نباشد. چندی قبل برخی رسانهها خبر دادند که تلآویو به قاهره پیشنهاد داده که بدهیهای میلیاردیاش در بانک جهانی را میپردازد، ولی در عوض به آوارهگان فلسطینی اجازه اسکان در سینا را دهد. گفته میشود که واشنگتن نیز گزینههایی برای تطمیع مصر روی میز دارد که به نظر میرسد هنوز به کار نبسته است. البته پذیرش آوارهگان و پناهجویان از سوی مصر در بدل دریافت پول امر تازهای نیست و بارها تجربه شده است. گفته میشود که قاهره میزبان نُه میلیون پناهجو است. بهتازهگی از نزدیک به 400 هزار سودانی که در پی بحران پسین آواره شدهاند، نیز میزبانی میکند. اما در ازای آن از دولتهای غربی پول دریافت میکند. برای نمونه، همین چند هفته قبل اتحادیه اروپا اعلام کرد که بهزودی یک کمک هشت میلیارد دالری به مصر ارایه میکند که توافقنامهای نیز در این زمینه میان این اتحادیه و دولت السیسی در قاهره امضا شد. هدف آن توافقنامه این است که مصر در بدل دریافت پول از اتحادیه اروپا از آوارهگان افریقایی میزبانی کند تا به سمت اروپا راه نیفتند. اسراییل نیز به همین هدف میخواهد که دولت السیسی را تطمیع کند که موفق نشده است.
البته تعلیق توافقنامه صلح برای اسراییل نیز زیانبار است. از دستدادن متحدی چون مصر برای آن نمیتواند بدون پیام و پیامد باشد. اینکه اسراییل از ناحیه مرزهای جنوبیاش احساس امنیت میکند، محصول پیمان صلح با مصر است. اگر آن پیمان تعلیق شود، تلآویو ناگزیر به حضور سنگین در مرز جنوبی به بهای کمتوجهی به دیگر نقاط مهم مستعد درگیری خواهد بود. مصر حتا در جاهایی خواسته یا هم ناخواسته از اسراییل در برابر فلسطینیها حمایت کرده است. قاهره در محاصره غزه و وضع محدودیتهای سنگین بر گذرگاه رفح از 2007 به اینسو در کنار تلآویو نقش اساسی داشته است؛ چیزی که از تقویت بیشتر حماس جلوگیری کرده است.