جنگ غزه وارد بیستویکمین روز شد. با آنکه حمله زمینی ارتش اسراییل به غزه آغاز نشده، ولی رقم تلفات فلسطینیها در اثر بمباردمان انتقامجویانه طرف اسراییلی از مرز پنج هزار تن تجاوز کرده است. موضع بسیاری از کشورها در قبال جنگ غزه مشخص است. برخی کشورها راه میانه را برگزیدهاند که چین، روسیه، مصر، عربستان و… را شامل میشود. چند کشور نتوانستند بیطرفی را حفظ کنند که ایالات متحده امریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و جمهوری اسلامی را شامل میشود. کشورهایی چون ترکیه در مرز میان تنش لفظی و کاهش سطح رابطه دیپلماتیک پرسه میزنند. برای نمونه، رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه، با حضور در پارلمان این کشور از لغو سفر مقامهای ترکی به اسراییل خبر داد و حماس را جنبش «آزادیبخش» خواند.
در این میان، موضع گروه طالبان ناروشن مانده است. این گروه طرفهای درگیر را بهگونه روشن نکوهش یا ستایش نکرده است. برای نمونه، حماس را چون مقامهای ترکیه جنبش آزادیبخش نخوانده و اسراییل را نیز چون جمهوری اسلامی رژیم غاصب و کودککش خطاب نکرده است. یا هم چون عربستان و مصر از ضرورت ایجاد دو کشور در مرزهای قبل از ۱۹۶۷ صحبت نکرده است.
درک موضع طالبان در قبال جنگ غزه، به دلیلی اهمیت دارد که این گروه یک جنبش اسلامگراست و خود را به ظاهر مکلف به حمایت از مسلمانها در اقصا نقاط دنیا میداند. مهمتر از آن، ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، خود را «امیرالمومنین» میخواند و این لقب وی را ملزم میدارد تا حالوهوای مومنان دنیا را داشته باشد.
جالب این است که لحن نیروهای مخالف طالبان نسبت به این گروه در حمایت از فلسطینیها روشنتر است. برای نمونه، شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان با نشر اعلامیهای از حمله حماس به خاک اسراییل بهگونه روشن حمایت کرد. حتا محمد محقق، عضو رهبری این شورا، با زیاد النخاله، رهبر گروه جهاد اسلامی فلسطینی، گفتوگوی تلفنی کرد؛ کاری که بایستی طالبان اسلامگرا و جهادگرا انجام میدادند. همینطور، موضعگیری جبهه مقاومت ملی افغانستان، روشنتر و منسجمتر از بیانیههای متعدد و مبهم طالبان بود.
انتظار غالب از طالبان، قرار گرفتن در صف حامیان حماس و فلسطینیهاست. البته سخنگویان طالبان بهظاهر از مطالبه فلسطینیها دفاع کردند، ولی این دفاعیه نتوانست ملا هبتالله را بابت سکوتش در معرض پرسش افکار عامه قرار ندهد.
سوال این است که چرا رهبر طالبان بهگونه روشن از حماس حمایت و با اسراییل مخالفت نمیکند؟
۱- کمک مالی ایالات متحده امریکا
اسراییل دوست استراتژیک امریکاست و کشوری که دشمن آن باشد، نمیتواند دوست واشنگتن بماند. لذا، دولتها و گروههایی که نیازمند حمایت امریکایند، تلاش میکنند حالوهوای اسراییل را داشته باشند. طالبان نیز در یک نگاه دوست امریکا به شمار میروند. چشمپوشی واشنگتن از نقض حقوق بشر توسط طالبان و ارسال بستههای دالری به این گروه، حکایت از دوستی دارد. جنگ غزه صفها را روشن ساخته است. مخالفان اسراییل نمیتوانند محبوب امریکا واقع شوند، چنانی که مخالفان حماس نمیتوانند محبوب جمهوری اسلامی، ترکیه و قطر قرار گیرند. طالبان اگر چون جمهوری اسلامی به حمایت از حماس وارد میدان شوند، بیگمان در رویکرد امریکا نسبت به این گروه تعدیل وارد میشود که به تبع آن، رویکرد متحدان امریکا نیز تغییر خواهد کرد. طالبان برای فعلاً به حمایت امریکا نیاز دارند و کسب حمایت آن را بر دفاع از مسلمانانی که رهبر این گروه خود را امیر آنان میخواند، ترجیح میدهند.
رهبر طالبان هراس دارد که اگر بهگونه روشن از حماس در برابر اسراییل حمایت کند، واشنگتن ممکن است به نیروهای مخالف این گروه روی خوش نشان دهد. برای نمونه، تولد جبهه متحد افغانستان به رهبری برخی نظامیان دولت پیشین در امریکا برای طالبان خبر خوشی نیست.
۲- سودجویی از خلق بحران
خلق بحران برای طالبان نهتنها خطرآفرین نیست، که سودآفرین است. بحرانهای بزرگی چون غزه، افغانستان را بیشتر از پیش در حاشیه توجه دنیا قرار میدهد و این به سود طالبان است تا زمینه برای ایجاد ساختار سیاسی فراگیر مردمسالار در افغانستان نابود گردد. برای نمونه، بحران اوکراین ضرورت رسیدهگی به بحران افغانستان را از محراق توجه دنیا به دور ساخت. میتوان گفت تا زمانی که گره بحران اوکراین باز نشود، پرونده افغانستان روی میز دنیا قرار نخواهد گرفت. بحران غزه خطرناکتر از بحران اوکراین است. اگرچند یک طرف ضعیف است، ولی تداوم جنگ، سایر جناحها را ناگزیر از ورود به میدان خواهد کرد.
در صورتی که بحران غزه دامنه بیشتر پیدا کند، بحران افغانستان بار دیگر به فراموشی سپرده خواهد شد. لذا طالبان به جای آنکه به پایان جنگ غزه بیندیشند، دوستدار تداوم و دامنهدار شدن آن هستند؛ چون دنیا در جای دیگر مصروف میشود و از اعمال فشار جدی بر این گروه میپرهیزد.
همچنان، برای طالبانی که راه حل را بیش از گفتوگو در جنگ جستوجو میکنند، تداوم جنگ غزه مایه نگرانی نیست، اگرچند از لحاظ سیاسی برایشان سود نداشته باشد.
۳- میانه نداشتن با حقوق بشر
طالبان با حقوق بشر میانه خوبی ندارند. نهتنها میانه خوب ندارند، بل حقوق بشر را نقض میکنند و مطالبات نهادهای مدافع حقوق بشر را کاملاً نادیده میگیرند. آنچه در جنگ غزه واکنش حامی و غیرحامی طرفین جنگ را برانگیخته، نقض حقوق بشر است. البته فلسطینیهای مسلمان بیشتر از اسراییلیها در معرض کشتار قرار گرفتند. بسیاری کشورها از نقض حقوق بشر در غزه انتقاد جدی کردند، ولی طالبان دم برنیاوردند؛ چون برایشان اهمیت ندارد. حتا در بیانیههای طالبان در حد شعار از نقض حقوق بشر نام برده نشده، فقط به ذکر اینکه فلسطینیها از حق دفاع مشروع برخوردارند، اکتفا شده است.
گروه طالبان که خود به نقض حقوق بشر متهم است، شاید فکر کند که انتقاد از نقض حقوق بشر در غزه خندهآور باشد؛ چون ایجاب میکند که اول به مکلفیت خود در افغانستان رسیدهگی کنند و بعد به کمک ساکنان غزه بشتابند.
۴- اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها
طالبان ظاهراً به اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها بها میدهند و این به خاطری است که دنیا این گروه را تا هنوز به علت سر باز زدن از ایجاد دولت فراگیر مردمسالار به رسمیت نشناخته است. طالبان تعیین نوعیت حکومت را در زمره امور داخلی میدانند و به صدای دنیا در این زمینه گوش فرا نمیدهند. موضع مبهم طالبان در قبال جنگ غزه متاثر از این امر است. برای نمونه، سراجالدین حقانی، سرپرست وزارت داخله طالبان، با حضور در نشستی در ولایت پکتیا اظهار داشت که هرچند طالبان در امور دیگران مداخله نمیکنند، ولی با مسلمانان همدردی دارند. در حالی که اظهار نگرانی بابت نقض حقوق بشر در غزه یا دعوت طرفین جنگ به خویشتنداری بیش از آنکه مداخله در امور دیگران باشد، امر الزامآور اخلاقی است.
طالبان با توجه به حساسیتی که به مداخله در امور خود دارند، تلاش میکنند از مداخله در جنگ غزه پرهیز کنند، حتا اگر حمایت از حقوق فلسطینیها ایجاب مداخله را کند؛ چون گمان میکنند این اصل اخلاقی را نقض کرده باشند: «چیزی که به خود نمیپسندی، به دیگران مپسند.» طالبان میخواهند با دخالت نکردن در جنگ غزه، دنیا را به عدم دخالت در امور داخلی خود ترغیب کنند.
۵- فقدان اثرگذاری مداخله
طالبان هنوز تبدیل به دولت مشروع و مردمسالار نشدهاند و بهمثابه یک گروه شناخته میشوند، نه دولت. بسیاری از کشورها از عبارتهایی چون «گروه طالبان»، «حکومت موقت طالبان» و «حاکمان فعلی افغانستان» استفاده میکنند و دورنمای تبدیل شدن این عبارتها به عبارت «دولت افغانستان» هنوز تاریک است. همچنان، مشروعیت ملی طالبان در پرده ابهام است و مردم به حاکمانی که رای رضایت ندادهاند، نمیتوانند اعتماد کنند. نیازمندی گروه طالبان به کمکهای مالی دولتهای غربی هنوز پابرجاست. در این صورت حمایت طالبان از حماس و مخالفت با اسراییل به جای آنکه کفه ترازو را به سود یکی از طرفهای جنگ سنگین کند، متحدان غربی اسراییل را از مسیر حمایت از این گروه دور خواهد ساخت.
۶- درستی ادعای واگنر بودن طالبان برای امریکا
طالبان زمانی واگنر امریکا خطاب شدند که جو بایدن، رییس جمهور این کشور، قتل ایمن الظواهری، رهبر القاعده را در گفتوگو با رسانهها مرهون همکاری این گروه خواند. رحمتالله نبیل، رییس استخبارات دولت پیشین، در واکنش به اظهارات بایدن، طالبان را واگنر امریکا خطاب کرد. روشن است که طالبان اگر واگنر امریکا نباشند، برای کشتن متحد و حامی اصلیشان تبانی نمیکردند.
سکوت طالبان در برابر کشتار ساکنان غزه، نیز چون تبانی این گروه با امریکا برای کشتن رهبر القاعده، واقعاً گیجکننده است. این گروه اگر واگنر امریکا نباشد، بعید است در برابر آنچه بر ساکنان غزه میرود، سکوت کند. در حالی که حمایت از فلسطینیها برای طالبان در افغانستان و منطقه اعتبار میآفریند؛ چون از یک سو افکار عامه در کشور معطوف به حمایت از فلسطینیهاست و از دیگرسو برخی دولتهای منطقه بهویژه روسیه و ایران نگاه کاملاً متفاوت با امریکا در زمینه حل بحران فلسطین دارند. بهوضوح میتوان دید که رویکرد طالبان در قبال بحران فلسطین بیشتر با امریکا همسویی دارد تا کشورهای همسایه و منطقه.
سکوت افکار عامه در افغانستان، گیجکنندهتر از سکوت رهبر طالبان است. جالب این است که خیابانهای لندن، مادرید، پاریس، برلین و سیدنی به جای آنکه شاهد حضور حامیان اسراییل باشد، حضور انبوه حامیان فلسطینیها را تجربه کرد، ولی در افغانستان تحت سلطه طالبان کسی به خیابان نیامد. در حالی که در سایه نظام جمهوری، ضرورت دفاع از حقوق فلسطینیها، مردم افغانستان را بارها به خیابان کشاند؛ به خیابان کشاندنی که حتا به تخریب اموال عمومی انجامید. ولی این بار در سایه سلطه امارت طالب که خود را اسلامیترین رژیم دنیا میخواند، شور و شرری در حمایت از فلسطینیها خلق نشده است.
بعید نیست که طالبان به خطیبان، واعظان، امامان مساجد و وکلای گذر هشدار داده باشند که از ساماندهی حرکتهای اعتراضی در رابطه به آنچه در غزه جریان دارد، خودداری کنند. ورنه اگر منفعت طالبان در حمایت از فلسطینیها پنهان میبود، بیگمان از احساسات داغ مردم خوب بهرهبرداری میکردند.