دیروز آمار کروناویروس در افغانستان خیز کلانی برداشت. تنها از چاشت دیروز تا شام سه تن در هرات و پنج نفر در سایر ولایتهای کشور بر اثر ابتلا به این بیماری درگذشتند. طی ۴۸ ساعت، ۱۸ تن در سرتاسر کشور به همین دلیل جان باختند. ۳۵۰ مورد تازهی ابتلا در یک روز ثبت شد، آن هم در یک روز برای کشوری با امکانات ناچیز، آغاز یک فاجعه بزرگ است. وقتی هنوز آمار به کمتر از ۱۰۰ مورد رسیده بود، سراسیمهگی در نهادهای دولتی به ویژه نهادهای صحی بسیار مشهود بود. واقعیت این است که پیآمدهای هولناک ناشی از کروناویروس منحصر به افغانستان نبود، همهی جهان را این ویروس با وضعیت باورناکردنی روبهرو ساخت و ناامیدی به حیات و زندهگی را در بین مردم اروپا و امریکا بعد از جنگ جهانی دوم به طور چشمگیری افزایش داد.
در افغانستان، حکومت طرح قیود گردش را به درستی نتوانست اجرا کند. حکومت پروسه امدادرسانی را کمی با تاخیر روی دست گرفت و نهادهای صحی دچار سراسیمهگی شدند. حالا که وضعیت سازمانهای صحی اندکی سر و سامان یافته، بیباوری مردم به واقعیتی به نام «کروناویروس» مشکلآفرین شده است. شاید حکومت افغانستان تنها حکومتی باشد که علاوه بر مبارزه با کروناویروس مجبور است با پدیدهی «بیباوری مردم» هم مبارزه کند. بیتردید رسانهها انرژی و منابع زیادی را جهت آگاهیدهی صرف کردند اما بخشی از این بیباوری ناشی از رفتار حکومتها در دو دهه اخیر است، بخش دیگری از ناشی از بیبرنامهگی حکومت در یکی – دو ماه گذشته و بخشی از مسوولیت این وضعیت متوجه نهادهای دینی، مساجد و منابر است.
شماری از مردم گمان میکنند که سران حکومتی در مورد کرونا بزرگنمایی میکنند تا از سازمانهای بینالمللی پول بگیرند. فساد موجود در دستگاه حکومت، مشکلآفرین شده و بیاعتمادی مردم را درپی داشته است. علاوه بر این، نهادهای صحی نیز نتوانستند این بیماری و واقعیتهای آن را به خوبی به مردم معرفی کنند. مدیریت ضعیف دستگاه صحی کشور مردم را دچار سردرگمی ساخت. توزیع نشدن مناسب منابع یکی از این دلایل بود. در هرات که کانون اصلی این بیماری به شمار میرفت، یک روز آمار مبتلایان تا ۵۰ نفر بالا میرفت. فردای آن این آمار تا صفر تقلیل مییافت. در بلخ برای چند روز هیچ آمار و ارقامی منتشر نشد، در کابل امکانات و تجهیزات صحی توسط زورمندان غصب شدند و در نهایت ارقام و گراف سردرگمکننده، منجر به بیباوری و سردرگمی مردم شد. مردم به همین دلایل نسبت به این بیماری بیتفاوت شدند و این بیتفاوتی حالا به یک تهدید بالقوه در افغانستان بدل شده است.
علاوه بر سردرگمی حکومت، نهادهای دینی و اجتماعی نیز مقصر اند. بخش کلانی از جامعه روحانیت افغانستان در کنار مردم برای مبارزه مشترک با این بیماری نایستادند. روحانیونی که خطرات این بیماری را به مردم گوشزد کردند، شمارشان اندک بود، بخش کلانتری از جامعهی دینی کشور، مرگ بر اثر ابتلا به کرونا ویروس را شهادت عنوان کردند و طبیعی است که جامعهی به شدت سنتی افغانستان، به توصیههای ملایان بیش از توصیه پزشکان توجه میکند.
قیود و قرنطین نزدیک به بیست روز است که در برخی از شهرها به صورت کامل برداشته شده و در برخی از شهرها نیز کاهش قابل توجهی یافته است. حالا با گذشت ۲۰ روز از آغاز بیتوجهی مردم، آمار مبتلایان و آمار مرگومیر خیز بلندی برداشته است. روز دوشنبه ۱۰ مورد مرگ و دیروز پنج مورد فوتی ناشی از کرونا ویروس در هر ۲۴ ساعت ثبت شد، چنین آماری برای افغانستان فاجعهبار است و این آمار و ارقام بدون شک در هفتههای پیش رو بلندتر خواهد رفت.
نیاز به تغییر رویکرد مدیریت بحران
واضح است که حکومت در مدیریت بحران تا اکنون موفقیت چندانی نداشته است. مدیریت بحران در همه کشورها بر عهده حکومتها است. بیتردید، به دلیل فقر حاکم در افغانستان، مدیریت بحران در کشور دشواریهای خودش را دارد. مردم ما فقیر و ناتواناند. در قرنطین نگه داشتن مردم افغانستان برای سه – چهار ماه کار دشواری است. حکومت باید رفتارهای موفقیتآمیز در مقابله با این بیماری را از دیگر کشورهای جهان روبرداری کند، در غیر آن هر روز وضعیت بحرانیتر میشود و پراکندهگی در قیود ممکن است ماهها به درازا بکشد و در نهایت نتیجهای چندان موفقیتبار نیز در پی نداشته باشد.
به گونه مثال، یکی از الگوهایی که در بسیاری از کشورها کارآمد بوده، طرح قرنطین اجباری و سه هفتهای است. تطبیق این طرح در افغانستان سادهترین و ارزانترین راه بود. این روش از معدود راهکارهایی است که توانسته در کشورهایی نظیر چین، کوریای جنوبی، عربستان سعودی، جاپان و تایوان نتایج خوبی هم در پی داشته باشد. در کشوری مانند افغانستان که مردم توان ۲ – ۳ ماه در خانه ماندن را ندارند، این روش میتوانست ارزانترین راهکار برای مقاله با این بیماری باشد و مردم را نیز به اهمیت قرنطین متوجه میساخت.
از دلایل اصلیای که مردم به قیود وضع شده توسط حکومت توجهی نکردند، نگرانی از طولانی شدن آن بود. مردم توانایی اقتصادی ماهها در خانهنشینی را ندارند. قیود شکسته و ریخته و مقطعی، مردم را با سردرگمی رو به رو ساخت و بیبرنامهگی را در سطح حکومت و جامعه به بالاترین حد ممکن رساند. تطبیق این روش، کار تیمی ادارههای حکومتی را میتوانست منسجمتر سازد و نگرانیهای ناشی از فقر و گرسنهگی را نیز به حداقل کاهش دهد. علاوه بر اینها، باورمندی مردم نیز به تصامیم قاطعانه دولتی را میتوانست برجسته سازد.
واقعیت این است که تطبیق این روش یا هر روش دیگری در شرایط کنونی که مردم از دوباره به اجتماع برگشتند، بسیار دشوار شده است. ممکن است در روزهای آینده با افزایش خیرهکننده آمار و ارقام مردم به خطرات این بیماری کموبیش آگاه شوند. اگر سیر صعودی مبتلایان و درگذشتهگان بر اثر ابتلا به کروناویروس به همین ترتیب سیر صعودی داشته باشد، حکومت مکلف است که راهکارهای نو برای مدیریت بحران جستوجو کند. در غیر آن بیتفاوتی مردم و بیبرنامهگی حکومت در نهایت منجر به فاجعه خواهد شد.