جواد ظریف، وزیر خارجهی ایران تهدید کرده است که تهران برای به دست آوردن حقآبهاش از رودخانهی هلمند، افغانستان را زیر فشار قرار خواهد داد. ظریف گفته است که مهاجران، مراودات مرزی و مسایل دیگر، اهرمهای فشار تهران است. ایران که خودش را یک قدرت بزرگ غرب آسیا معرفی میکند، بیهیچ دلیلی به تهدید افغانستان متوسل میشود. سند تعیین وضعیت حقوقی رودخانهی هلمند و مشخص شدن سهم دو کشور از آب آن، در سال 1351 بین موسا شفیق و امیر عباس هویدا، نخستوزیران وقت دو کشور امضا شد. این سند تمام مراحل حقوقی خود را طی کرده و تطبیق میشود. افغانستان این سند را به صورت یک جانبه لغو نکرده است که تهران به تهدید متوسل میشود. حقآبهی ایران هم تأمین میشود. اگر در سالهای اخیر مقدار آبی که به قلمرو ایران میرود، کمتر شده باشد، معلول خشکسالی است. اینطور نیست که مقامهای ولایت هلمند یا بلندپایگان حکومت مرکزی در کابل دستور داده باشند تا آب به قلمرو ایران نرود.
سخنان تهدیدآمیز و غیردیپلوماتیک جواد ظریف، وزیر خارجهی ایران، هیچ کمکی به بهبود روابط افغانستان و ایران نمیکند. تهران در تعارفات دیپلوماتیک همیشه افغانستان را کشوری معرفی میکند که با ایران زبان و ادبیات مشترک دارد. یک مقام ایرانی باری گفته بود که ایران و افغانستان هرچه که در حوزهی فرهنگ دارند، مشترک است. هیچ تردیدی در این سخن نیست. افغانستان و ایران به لحاظ فرهنگی به هم نزدیک اند و زبان مشترک دارند، اما در سیاستگذاری، هیچ یک از مقامهای ایرانی پروای این مشترکات را ندارند. آنان حتا به تهدید افغانستان متوسل میشوند.
تهران به تهدید افغانستان بسنده نمیکند. دستگاههای اطلاعاتی و نظامی ایران، طالبان را حمایت میکنند. دیپلوماتهای ایرانی رابطهی طالبان و تهران را در حد تماس و مبادلهی معلومات معرفی میکنند، اما واقعیت این است که تماس و مبادلهی معلومات هم بدون پرداخت رشوه ممکن نیست. ایرانیها حتماً به طالبان اسلحه، پول و امکانات آموزشی فراهم کردهاند. دستگاه استخباراتی افغانستان اطلاعات دقیق دارد که طالبان در قلمرو ایران، اردوگاههای آموزشی، دفتر و حتا قبرستان دارند. برخی از بلندپایگان گروه طالبان در شهرهای ایران زندگی میکنند. حمایت از طالبان یکی دیگر از ابزارهای فشار تهران علیه افغانستان است.
اینطور نیست که تنها دستگاه دیپلوماتیک ایران و حکومت «اعتدالی» رییس جهمور روحانی در پی به دست آوردن به اصطلاح حقآبهی ایران از افغانستان باشند، مجموع سرداران و بلندپایگان امنیتی ایران، افغانستان را نه یک کشور همسایهی همزبان که پایگاه دشمن میدانند. یکی از جنرالهای ایرانی چندین سال پیش گفته بود که اگر مشکل ایران با امریکا بیشتر شود، نیروهای نظامی ایران پایگاههای امریکاییها را در قلمرو افغانستان هدف قرار خواهد داد. یکی از اهداف دستگاههای نظامی و استخباراتی ایران، به زانو درآوردن امریکا در افغانستان است. آنان میخواهند از طالبان به عنوان وسیلهای علیه امریکا استفاده کنند. دستگاه اطلاعاتی ایران خون دیپلوماتهای ایرانی را به طالبان بخشیدهاند. ایران که خود را قیم شیعیان جهان معرفی میکند، قتل عام شیعیان افغانستان توسط طالبان در مزار، یکاولنگ و بامیان را هم فراموش کرده است، اما ارعاب افغانستان، حمایت از طالبان و ایجاد مشکل برای کابل، در درازمدت سودی برای تهران ندارد. تهران با حمایت از گروه طالبان به وجههی بینالمللی خود آسیب زده است. کشورهایی که ادعای قدرت و نفوذ دارند، همسایههای خود را نمیترسانند، بلکه بر مبنای توافقهای مکتوب و عرفهای پسندیدهی نانوشته، با همسایههایشان برخورد میکنند. هیچکسی در کابل منکر حقآبهی ایران نشده است. همهچیز در قرارداد سال 1351 واضح است. هیچ نکتهی مبهمی در آن وجود ندارد. در آن قرار داد واضح آمده است که دو طرف برای حل مشکلاتی که در تطبیق این توافقنامه پیدا میشود، به چه راههایی متوسل شوند. اگر بلندپایگان ایران به ارعاب افغانستان ادامه دهند و در برخورد با افغانستان به قلدری و زورگویی متوسل شوند، نفرت مردم افغانستان را به جان میخرند. آن وقت تعامل با ایران برای هر سیاستمدار افغانستان هزینهی سنگینی خواهد داشت.