رحمتالله نبیل، رییس پیشین اداره امنیت ملی حکومت سابق، اخیراً ضمن معذرتخواهی از مردم افغانستان، از دیگر سیاستگران خواسته است که شبیه او عمل کنند: «نخبهگان سیاسی پشتون باید ایستاد شوند و در برابر مردم هزاره، نورستانی و پشهای معذرت بخواهند، [چون] نتوانستند یک فورمولی که افغانستان را به طرف ملتسازی ببرد، ارایه کنند. در مرحله دوم، رهبران و نخبهگان تاجیک باید ایستاد شوند و معذرت بخواهند. چون همین دو طبقه در راس قدرت بودند.» به باور آقای نبیل، «اشتباهات» سیاستگران سبب شد که نتوانیم «کشور بهتری را به نسل بعدی تحویل دهیم.»
نفس این کار آقای نبیل و خواست او از دیگر سیاستگران افغانستان در کل قابل ستایش است و باید از آن استقبال کرد؛ البته در صورتی که ریاکارانه و عوامفریبانه انجام نشود و مهمتر از همه این که تنها به معذرتخواهی بسنده نشده و اقدامات جدیتری صورت گیرد. اما از آن جا که پوزشخواهی و پذیرش اشتباهات در سیاست افغانستان عمل رایج و جاافتاده نیست، امیدواری چندانی نمیرود که سیاستگران کشور به این خواست او لبیک بگویند. چون در فرهنگ سیاسی افغانستان پوزشخواهی یک عمل زشت است؛ هم به این دلیل که سیاستگران حس میکنند تحقیر شدهاند و هم آنان با این کار در واقع کارنامه خود را زیر پرسش میبرند؛ کارنامهای که به باورشان چندان قابل عیبوایراد نیست و مردم به جای انتقاد باید از آن به نیکی یاد کنند! سیاستگران معتقدند که آنچه کردهاند اجتنابناپذیر و قابل توجیه است. آنان نه تنها اشتباهات خودشان را نمیپذیرند بلکه با فرافکنی – روش معمول در میان سیاستمداران افغانستان – همه کاسه و کوزهها را بر سر رقبا، دولتهای بیگانه و سازمانهای استخباراتی منطقه میشکنند. یعنی اشتباه از همه سر میزند، اما از سیاستمداران افغانستان نه!
پس، ما در وضعیت سراسر فاجعهبار زیست میکنیم و همه چیز از بیخ و بن ویران است. سیاستورزی در افغانستان بهگونه کامل از اخلاق تهی شده است و صرفاً موارد بسیار نادری را میتوان دید که اصلاً با توجه به میزان بلند خیانت و فساد رایج و نهادینه شده در میان سیاستگران، گاهی اصلاً دیده نمیشود و اگر هم توجه اندکی به آن صورت گیرد، تردیدآمیز و شکاکانه است: نکند این سیاستمدار ریگی در کفش خود داشته باشد و بهخاطر جلب حمایت مردم دوباره سعی دارد بر سر آنان شیره بمالد، و… . در چنین وضعیتی، حتا اگر سیاستگر عزیز ما قصد و نیت صادقانهای هم داشته باشد، کمتر کسی به او اعتماد میکند. این رویه مردم عادی است، خیلی هم عادی. از بس که خیانت، فساد و عوامفریبی – کارهایی که سیاستگران در آن دست بالا را دارند – دیدهایم، به سختی میتوانیم روی حرف کسی بهخصوص یک سیاستگر حساب کنیم. پس طبیعی است که نسبت به هر عمل و نظری ابراز تردید کرده و بهسادهگی آن را نپذیریم. به بیان دیگر، با توجه به واقعیت سیاست در افغانستان، خواست آقای نبیل از سیاستمداران چندان عملی به نظر نمیرسد و از این نظر، تصور نمیشود مورد توجه آنان قرار گیرد.
از جهت متفاوتتر اگر به قضیه نگاه کنیم، خواست نبیل از سیاستگران پشتون و تاجیک برای معذرتخواهی از مردم میتواند گمراهکننده باشد. آنچه سیاستمداران – چه پشتون و تاجیک باشند و چه هزاره و اوزبیک – در افغانستان مرتکب شدند، چیزی فراتر از «اشتباه» بوده است. آنان در واقع مرتکب جنایت و خیانت شدهاند نه صرفاً اشتباه. خواست آقای نبیل عملکرد خاینانه تاجران سیاست را به اشتباه تقلیل میدهد که میتوان آن را نوعی همدستی با سیاستگران فراری خواند، هرچند نیت خیری پشت این خواست او قرار داشته باشد.
خواست آقای نبیل در عین حال به ما گوشزد میکند که به کم قناعت کنیم و خواستهایی که همواره سیاست رسمی و هژمونیک آنها را غیرواقعبینانه میداند، مطرح نکنیم. این سیاست به ما میگوید به ناچیزهایی که در اختیارمان است، قناعت کنیم و دست از بلندپروازی برداریم. به باور من، خواست ما از سیاستمدارانی که بیش از بیست سال تنها کارشان فساد، اختلاس، زراندوزی، خویشخوری، قومبازی و گروهگرایی بود و فقط یاد داشتند که چهگونه از فرصتها به نفع شخصیشان بهرهبرداری کنند، برای معذرتخواهی صرف از مردم به این دلیل مطرح میشود که سطح توقعات از سیاستگران بسیار پایین است.
تا کنون هیچ یک از سیاستبازان مطرح و معروف افغانستان بهگونه صریح و قاطع از آنچه بر سر این کشور آوردهاند، نه تنها که پوزش نخواستهاند بلکه سعی داشتهاند عملکرد خاینانهشان را توجیه کرده و خود را برائت دهند. به این دلیل، ما امیدواریم که سیاستگران افغانستان، اگر وجدانی برای پذیرش خیانتهایی که در حق مردم کردهاند ندارند، دستکم بیایند و بهگونه ظاهری و عوامفریبانه هم که شده از مردم پوزش بخواهند. این نوع از معذرتخواهی هیچ دردی را درمان نمیکند، چون از یکسو به سختی میتوان تشخیص داد که معذرتخواهی سیاستگران، واقعی است یا ساختهگی، و از سوی دیگر، همانگونه که پیش از این مطرح کردم، پوزشخواهی رویه پنهانکارانه است و سطح جرم را از خیانت و جنایت به اشتباه تقلیل میدهد.
باید در برابر واقعگرایی ارتجاعی سیاست رسمی بایستیم و ناممکنها را طلب کنیم. باید هزینه جنایت، خیانت و فساد را به حدی بالا ببریم که سیاستگران جرئت بهرهبرداری از اعتماد مردم را به خود راه ندهند. سیاستمداران فاسد و خاین باید با آغاز از پوزشخواهی صادقانه، هزینه فساد، خویشخوری و بازی با سرنوشت مردم را نیز بپردازند. آنان بایستی در یک دادگاه معتبر ملی و یا بینالمللی حاضر شده و به اتهامهای سنگین خیانت و فساد پاسخ دهند و اگر قادر به تبریه خود نشدند، باید بقیه عمرشان را پشت میلههای زندان سپری کنند. این کار در واقع اخلاق سیاسی را در جامعه تقویت کرده و سطح پاسخگویی سیاستپیشهها به مردم را بالا میبرد. وقتی اصل پاسخگویی در جامعه نهادینه شود، دیگر کمتر سیاستگری را میتوان یافت که بهسادهگی دست به خیانت و فساد بزند.