طالبان روز یکشنبه، 4 ثور، از نهمین سالگرد مرگ ملا عمر، رهبر پیشین و بنیانگذار این گروه، یادبود به عمل آوردند و اعلام کردند که او در نتیجه مریضی سل (توبرکلوز) جان باخته است. پیش از این، رسانهها بارها گزارش داده بودند که مرگ ملا عمر مرموز است و حتا از زندهگی او جزییاتی در دست نیست. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در مراسم یادبود بنیانگذار این گروه، گفت که نسل جوان باید از ملا عمر الگو بگیرد. انعامالله سمنگانی، معاون سخنگوی این گروه، نیز خطاب به جهان گفت که «قاموسهای جهان را از سر بنویسید و واژه مردانهگی را حذف کنید و به جای آن ملا عمر بنویسید». چنین سخنی تنها از سخنگوی ملا عمر برمیآید و بس، ورنه در نزد هر شهروند صاحب خرد و منطق، ملا عمر لکه ننگ تاریخ کشور است. سخنگویان طالب در حالی نسل جوان را به الگوگیری از ملا عمر دعوت میکنند که کارنامه این گروه به رهبری ملا عمر در پیش چشمان افرادی که در دهه سوم زندهگیشان قرار دارند، مثل آفتاب روشن است و نیاز به مرور تاریخ نیست. مدیریت امروزی طالبان را هم همه میبینند. این گروه، افغانستان را چند قرن به عقب خواهد برد. طالبان در حالی ملا عمر را برای نسل جوان الگو معرفی میکنند که بزرگترین میراث او تخریب بودای بامیان، سوختاندن تاکهای شمالی، مسدود کردن مکتبهای دخترانه و حذف زنان از تمام عرصههای زندهگی جمعی است.
ملا عمر، گروه طالبان را در سال 1994 بنیان گذاشت و جنگ علیه حکومت مجاهدین به رهبری برهانالدین ربانی را از قندهار آغاز کرد. طالبان به رهبری او توانستند کابل را تسخیر کنند و یکی از بنیادگراترین و افراطیترین نظامهای سیاسی را در تاریخ معاصر افغانستان روی کار بیاورند. این گروه پس از تسخیر کابل، جنگ را در شمال این شهر با ائتلاف شمال آغاز کرد. طالبان با هجوم بر شمالی، سیاست زمین سوخته را در کارنامه جنگی و سیاسیشان ثبت کردند. آمارها نشان میدهد که این گروه برخلاف تمام مقررات جنگی، دست به کشتار مردم زدند. قتل عام مزار شریف و یکاولنگ در حافظه جمعی مردم افغانستان ثبت است.
ملا عمر تا انتهای عمر سیاسیاش، از انظار عمومی غایب بود. بهویژه بعد از 2001 هرگز دیده نشد، هیچگاه مصاحبهای انجام نداد و در ملأ عام وعظ نکرد. با نگاهی به کارنامه غایب و سایهوار او، میتوان گفت که ملا عمر تنها از نظر عمومی غایب نبوده، بلکه از تصمیمگیریها نیز غایب بوده است. اسمش رهبر بوده، اما صلاحیت در دستان دیگری بوده است. براساس گواهی رسانهها، ملا عمر در سال 2013 مریض بوده، ولی از نوع مریضیاش کسی اطلاع نیافت تا اینکه امنیت ملی وقت افغانستان اعلام کرد که او در شفاخانهای در شهر کراچی پاکستان جان باخته است. طالبان مرگ او را پنهان کرده بودند و گفتند که رهبرشان زنده است. این گروه بعد از چند سال پذیرفت که ملا عمر مرده است. با این وصف اما او چندین سال دستور صادر کرد، به مناسبتهای مذهبی پیام فرستاد و حکم و فتوای جهاد داد. هزاران جوان افغانستان به دستور این رهبر نامریی کشته شدند و زیربناها و زیرساختهای کشور ویران شد. این ملای غایب، به گروههای غیر از طالبان با سوءظن مینگریست و تصور میکرد که دیگران کافر هستند و با اصول اسلام سر سازگاری ندارند.
در دوره اول طالبان زنان برای پنج سال از حق آموزش، تحصیل و کار محروم بودند. دادگاههای صحرایی بهطور گسترده و در محضر عام انجام میشد، موسیقی و تلویزیون ممنوع بود، احزاب سیاسی حق فعالیت نداشتند، به کسی حق ابراز نظر مخالف داده نمیشد و همه آزادیهای مدنی و سیاسی بهمثابه کفر تلقی میشد. اداره امر به معروف و نهی از منکر، همه آزادیهای مدنی را از شهروندان افغانستان گرفته بود. این در حالی بود که «امارت طالبان» قادر به ارایه هیچگونه خدمات عامه نبود. به دستور ملا عمر مجسمههای بودا، کهنترین یادگار تمدنی این حوزه، نابود شد. وحید مژده از مسوولان وزارت خارجه طالبان در آن زمان، در کتاب افغانستان و پنج سال سلطه طالبان به نقل از ملا عمر چنین نوشته است: «اگر او [ملا عمر] بودا را ویران نکند، در روز قیامت مورد بازپرس قرار میگیرد». ملا عمر به تخریب بودا اکتفا نکرد. او دستور داد که بخش عمده آثار تاریخی موزیم ملی هم نابود شود. عمران خان مسعودی، رییس پیشین موزیم ملی و یک کارمند پیشین این موزیم، گفتهاند که طالبان به دستور ملا عمر 2750 اثر تاریخی را در موزیم ملی نابود کردند و گفته بودند که آثار تجسمی از جمله بت به حساب میرود. افغانستان پایگاه تروریستان بینالمللی و گروههای بنیادگرای منطقهای و حتا جهانی شد. از اسامه بن لادن تا ایمن الظواهری، از عبدالله عزام تا فرماندههان دسته دوم و سوم داعش در عراق و اکثریت رهبران کنونی داعش و القاعده در افغانستان صاحب پناهگاه امن بودند. آنان فعالیتهای بعدی خود را از اینجا برنامهریزی کردند، بر برجهای نیویورک حمله کردند و آرامش را از جهان گرفتند. پس از حادثه یازدهم سپتامبر، جهان به رهبری ایالات متحده امریکا به افغانستان حمله کرد. جهان بیست سال در این کشور هزینه کرد و طالبان در این مدت، به دستور رهبر نامرییشان، جنگ علیه همه را آغاز کردند. آنان پل، سرک، مکتب و دیگر تاسیسات عامه را انفجار دادند و منهدم کردند. جنگجویانشان در شفاخانهها اطفال نوزاد را کشتند و در خیابانها مردم ملکی را به خاک و خون کشیدند. آنان در تمام این مدت با قساوت تمام خون ریختاندند و سرانجام بار دیگر در یک معاهده و تفاهم با امریکاییها و حاکمان قومی، بر کاخ ریاست جمهوری، پتوی قدرت خویش گستراندند و لنگی را بهعنوان سمبول «اسلامیت و افغانیت» تبلیغ کردند. در طول جنگ بیست ساله -در دهه اول و نیمه اول دهه دوم این جنگ- روح این مرد فتوا صادر میکرد و به جنگجویانش سند رفتن به بهشت میداد. طالبان بعد از سالها پذیرفتند که رهبرشان مرده است. سپس این گروه اعلام کرد که اختر محمد منصور را به عنوان رهبر جدید خویش تعیین کرده است. این رهبر طالبان نیز پس از مدتی، هنگامی که از ایران به پاکستان بر میگشت، در حمله هواپیماهای بیسرنشین امریکا در مرز پاکستان کشته شد. چند سال بعد از مرگ اختر منصور، آژانس تحقیقات فدرال پاکستان (FIA) ادعا کرد که او در پاکستان سرگرم «خرید و فروش زمین و خانه بوده است».
چندین ماه بعد از مرگ اختر محمد منصور، هبتالله آخوندزاده، بهعنوان رهبر طالبان معرفی شد. او نیز چون سلفش حضور غایب دارد. فرمانها و دستورهایی از سوی او صادر میشود، اما صدا و چهرهاش را کسی نمیشنود و نمیبیند. حتا پس از پیروزی نمیخواهد پیروانش او را ببیند. اکنون که بیش از هشت ماه از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان میگذرد، با وجود صدور چندین فرمان از جمله دستور «عفو عمومی» از جانب او، کسی به دستوراتش تمکین نمیکند. طالبان در هر نقطه کشور نیروهای پیشین امنیتی را بازداشت میکنند، میکشند و شکنجه میکنند. رییسالوزرای این گروه، خواب میبیند که کسی از حکم امیرشان پیروی نمیکند. به همین دلیل او گریه میکند و میگوید که رهبر از زیردستانش ناراض است.
اینها نمونههای بسیار روشن از الگوی ملا عمر برای نسل جوان است. نسلی که بیست سال در زیر سایه نظم لیبرال دموکراسی درس خوانده، تجربه آموخته و با جهان جدید و واقعیتهای جدید کنار آمده و اندیشیده است؛ چگونه میتواند رهبر گروهی را بپذیرد که خود متهم اصلی کشتارها و خشونتهایی است که همچنان در کشور جریان دارد. مردم میپرسند که در عمل چه تفاوتی میان رفتار طالبان و گروههای تروریستی وجود دارد؟