رادیو تلویزیون دولتی تحت کنترل طالبان امروز بخشهایی از سخنرانی منسوب به ملا هبتالله، رهبر خیالی این گروه، در جرگه موسوم به «نشست بزرگ علمای دینی« در کابل را منتشر کرد. اگرچه رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی بیشتر به آن بخشی از سخنان او پرداختند که در آن با قاطعیت با مطالبات و پیششرطهای جامعه جهانی و کشورهای منطقه برای به رسمیت شناسی مخالفت کرده و میگوید: «حتا اگر به ما حمله اتمی شود، به دستورهای خارجیها گوش نمیکنیم.» اما آنچه توجه مرا در سخنرانی منسوب به او جلب کرد، اظهارات او درباره تداوم جهاد و عدم پایان درگیری است. در بخشی از نوار صوتی منسوب به او آمده است: «مبارزه ما با کفار بر سر جایگاه و پول نه، بلکه روی دیدگاه و عقیده بود که اکنون هم خاتمه نیافته و تا قیامت ادامه خواهد داشت.»
این بخش از سخنان او به خاطری اهمیت دارد که با آنالیز و تحلیل دقیق و عمیق آن میتوان به جهانبینی، نوع نگاهشان نسبت به کشورهای منطقه و جهان، دیدگاه درباره جنگ و صلح با مخالفان داخلی و بسا مواردی دیگر دست یافت.
آنچه را از سخنان رهبر طالبان درباره تداوم جهاد میتوان دریافت، این است که گروه طالبان جنگ خود با امریکا را نه مبارزه علیه اشغال، بلکه یک نبرد کیهانی میداند. جنگ کیهانی، با مبارزه علیه اشغال تفاوت دارد. در دومی، وقتی نیروهای خارجی از کشور بیرون شوند، جنگ نیز خاتمهیافته اعلام میشود، اما نبرد کیهانی جنگ با یک نیروی اشغالگر مشخص نیست، بلکه یک درگیری ماوراءالطبیعی میان خیر و شر/خوبی و بدی است که فقط با حذف و نابودی دشمن از پهنه گیتی پایان مییابد و بس.
محققی به نام مارک یوگنزمیر کتابی نوشته که زیر عنوان «تروریسم در اندیشه یکتاپرستی» به فارسی ترجمه شده است.
این کتاب حاصل تحقیق میدانی و مصاحبههای او با رهبران گروههای تروریستی مانند «هویت مسیحی» در امریکا، گروههای تندرو سیکها در هندوستان، گروه آم شینریکو در جاپان و رهبران جناحهای تندرو یهودی و مسلمان در فلسطین و اسراییل است. او در این کتاب یکی از عناصر مشترک همه گروههای تروریستی مذهبی در همه فرهنگها و تمدنها را اعتقاد به جنگ کیهانی میخواند.
برخی از ویژنگیهای یک جنگ کیهانی که تروریستان طرفدار آن هستند، عبارتاند از:
تضاد مطلق
معتقدان جنگ کیهانی، مناسبات موجود میان نیروها در جهان را در چارچوب دو مفهوم متضاد مطلق درک میکنند: خیر و شر/دیو و فرشته. ضدیتی که میان این نیروها وجود دارد، مطلق است و امکان هیچ نوع سازشی وجود ندارد. به باور آنها، هر کسی مخالف نظرشان باشد، دشمن است و با دشمن نمیتوان سازش کرد، بلکه باید نابودش شود.
تلقی تعامل بهمثابه خیانت
از دیگر ویژهگیهای چنین جنگی، این است که هواداران آن هر نوع سازش و میانهروی را خیانت تلقی کرده و کسانی را تمایل به تعامل داشته باشند، دشمنتر از دشمن اصلی میدانند. قتل اسحاق رابین، نخستوزیر اسراییل، به دست یک تندرو یهودی با این توجیه صورت گرفت که توافقنامه او با یاسر عرفات خیانت به یهودیت و آرمان تشکیل دولت یهودی است.
تضاد با دولتها
دو روز پیش هبتالله در سخنرانی خود رهبران جهان اسلام را سرزنش کرد که شایستهگی مدیریت جوامع اسلامی را ندارند.
سخنان او درباره رهبران کشورهای اسلامی، بازتابدهنده نوع نگاه تمام گروههای تروریستی نسبت به دولتها در سراسر جهان است. همه گروههای تروریستی در سراسر جهان و در تمام فرهنگها با دولتهای مستقر خصومت داشته و آنها را وابسته به جبهه شر در نبرد کیهانی میدانند. به همین دلیل این گروهها وظیفه و مسوولیت خود میدانند که در همهجا به نمادهای دولتی حمله کنند.
دشمنانگاری غیرنظامیان
هواداران جنگ کیهانی معتقدند که در دنیا هیچ آدم بیطرفی وجود ندارد. بیطرفی اساساً خیانت به جنگ مقدس و بهنحوی همدستی با نیروهای شریر است. به همین دلیل گروههای تروریستی مذهبی بهراحتی به کشتار غیرنظامیان متوسل میشوند.
پایانناپذیری جنگ کیهانی
هواداران جنگ کیهانی همچنان معتقدند که درگیری میان نیروهای خیر و شر از ازل وجود داشته و تا ابد ادامه دارد. آنها به قدرتمندی دشمن اهمیت نمیدهند و به پیروزی زودهنگام نمیاندیشند: «حتا اگر به ما حمله اتمی کنند، به دستورهای خارجیها گوش نمیکنیم.» بلکه میپندارند نفس مشارکت در چنین جنگی برای آنها حس ارزشمندی میدهد و عزت نفسشان را تقویت میکند.
زنستیزی
تمام باورمندان به جنگ کیهانی و در همه فرهنگها، نخستین نشانه فساد جوامع به دست نیروهای شرارتپیشه و سکولار را بیبندوباری جنسی و آزادیهای بانوان میدانند. یک جامعه منزه و پاکیزه از منظر آنها، جامعهای متشکل از مردان است. به همین دلیل، آنها جماعتهای مردانه را تشکیل میدهند و بانوان را به انجمنهای خود راه نمیدهند.
در میان این جماعت گاهی آن قدر «عشق رفیقانه» و پیوند مستحکم دوستی برقرار میشود که حتا شماری از وجود روابط جنسی میانشان صحبت میکنند.
نتیجه
اگر برداشتم از سخنرانی منسوب به ملا هبتالله درست باشد، پس باید جامعه جهانی و کشورهای منطقه در این انتظاراتشان از طالبان تجدید نظر کنند:
۱. پایان دشمنی طالبان با غرب: در جنگ کیهانی درگیری وقتی پایان مییابد که دشمن کاملاً نابود شود. بدون نابودی دشمن، پایان جنگ متصور نیست.
۲. طالبان میانهرو: شماری از رسانهها و محافل استخباراتی کوشش میکنند برخی رهبران طالبان را چهرههای معتدل و میانهرو توصیف کنند. چنین دستهبندیای در صف طالبان، ممکن نیست. میانهروی در جهانبینی و ایدیولوژی طالبان خیانت تلقی میشود.
۳. تعهد طالبان به عدم تهدید امنیت منطقه و جهان از قلمرو افغانستان: این تعهد را نباید جدی گرفت، زیرا همانگونهای که ملا هبتالله امروز در محکومیت و سرزنش رهبران جهان اسلام سخن گفت، طالبان دولتهای جهان اسلام را متهم به همدستی با کفار میکنند.
۴. سودمندی فشارهای دیپلماتیک بر طالبان: این تصور را کنار بگذاریم که فشارهای دیپلماتیک میتواند طالبان را به انعطافپذیری در برابر مطالبات کشورهای منطقه و جهان مبنی بر تشکیل حکومت فراگیر و رعایت حقوق زنان و اقوام، وادارد.
نهخیر، بلکه آنها این فشارها را نشانه تداوم جنگ کیهانی تلقی خواهند کرد و بیشتر از پیش احساس ارزشمندی خواهند کرد. این چیزی است که ملا هبتالله بر آن تاکید کرد. به جای فشارهای دیپلماتیک، باید از مقاومت در برابر طالبان حمایت کرد تا آنها در سنگر نظامی شکست بخورند.
۵. انعطافپذیری در موضوعات زنان: طالبان بهعنوان یک گروه زنستیز حق تعلیم و تحصیل برای بانوان را به رسمیت نمیشناسند. آنها در دور اول حاکمیتشان نیز در این زمینه دروغ میگفتند و اکنون نیز دروغ میگویند. رعایت حقوق زنان در زیر چتر حاکميت طالبان، متصور نیست.
بنابراین، من فکر میکنم در مواجهه با طالبان، باید طرح دیگری ریخت و راهکار دیگری سنجید.