موج گسترده حملات انتحاری و انفجاری در کشور، نگرانیهای عمیقی را درباره سقوط افغانستان در کام گروههای تروریستی به وجود آورده است. در چند روز گذشته، چندین حمله مرگبار در کابل، بلخ و کندز صورت گرفت. این حملات عملاً ناتوانی طالبان را در امر تأمین امنیت و جلوگیری از حضور گروههای هراسافگن، نشان میدهد. پیش از این، شماری بر این باور بود که طالبان با توجه به سابقه جنگی، همنوایی و همسنگر بودنشان با گروههای تروریستی، از پس شناسایی و جلوگیری حملات آنان، موفق بیرون میآیند. اکنون روشن شده که چنین پنداری با افزایش بیپیشینه حملات تروریستی، اشتباه از آب در آمده است. از طرف دیگر، طالبان در طول هشت ماه گذشته، فرصت کافی برای مدیریت اوضاع داشتند؛ اما اختلافات درونی، سرخوشی از باده پیروزی، عدم درک درست از مناسبات جامعه افغانستان و نادیده گرفتن پیشنهادات جامعه جهانی و واقعیتهای کشور، آنان را در پرتگاه سقوط قرار داده و زمینه را برای مانور گروههای بنیادگرا و ستیزهجوتر ازخودشان مساعد کرده است.
رژیم طالبان در این مدت برعلاوه فلج کردن نهادهای عدلی و قضایی، وضع محدودیتهای گسترده بر آزادیهای شخصی و عمومی، و نقض آشکار ارزشهای حقوق بشری، در تأمین امنیت نسبی در دورهای که به «آرامش پیش از توفان» مشهور است، نیز ناکام بودهاند. در حالی که این گروه از تأمین امنیت سراسری در کشور سخن میزند، دیده میشود که هیچکسی در هیچ جایی، امنیت و مصونیت ندارد. برعلاه اخلالگران امنیت و دزدان، جنگجویان طالبان نیز در هرجایی که خواسته باشند بر حریم خصوصی افراد تعرض کرده آنان را به بهانه همکاری با جبهه مقاومت ملی و همکاری با حکومت پیشین، شکنجه میکنند و حتا به قتل میرسانند. افزایش دستگیریها و ناپدید شدن نیروهای امنیتی پیشین، دلیل روشنی بر این مدعا است. ناکامی گروه طالبان در تأمین امنیت و گستردهگی حملات انتحاری و انفجاری، گمانههایی را از دست داشتن افراد خودی طالبان نیز در این حملات دامن زده است. از زمان به قدرت رسیدن این گروه تاکنون، بارها نوارهای تصویری از جنگجویانش به نشر رسیده است که افسوس میخورند فرصت انتحار کردن برایشان مساعد نشده است و از اینکه جنگ نیست، دق آوردهاند. این جنگجویان که اکثریتشان را جوانان و نوجوانان تشکیل میدهند، در حسرت حوریان بهشتی، آرزوی «شهادت» دارند و زمینه را برای این آرمانشان فراهم میبینند.
طالبان پیش از تسلطشان بر کابل بارها اعلام کرده بودند که تغییر کردهاند. آنان مدعی بودند که با آموزههای نوین جامعه آشتی میکنند، مانع آموزش و تحصیل زنان نمیشوند و آزادی بیان و رسانهها را حرمت میگذارند. اما در عمل نه تنها به هیچ یکی از این وعدهها عمل نکردند، بلکه تا توان داشتند در سرکوب دگراندیشی و وضع محدودیتها اقدام کردند.طالبان به رغم فشارهای جهانی، دختران را از رفتن به مکتب محروم و استادان زن را به پوشیدن لباس سیاه و حجاب اجباری، مجبور کردهاند. از زمان روی کار آمدن طالبان، زنان حق برگشت به ادارات دولتی را نیافته، مردان مکلف به گذاشتن ریش و بستن دستار شده و عملاً میدانهای سنگسار و دره زدن، فعال است. همچنان تفکیک جنسیتی در همه عرصهها صورت گرفته است.
اینها نمونههای کلان از وضع محدودیتهایی است که بیزاری جامعه را در قبال دارد و عملاً مردم از رفتار این رژیم به ستوه آمدهاند تا جایی که قوانین و مقررات سختگیرانه کنونی آنان، اکثریت شهروندان کشور را که در دهههای چهارم و سوم زندهگیشان قرار دارند، به یاد دوره نخست طالبان میاندازد. طالبان با توجه به کشیدهگیهای درونجناحی و دستهبندیشان به شاخههای حقانی و قندهاری، فرصت سربازگیری را برای داعش و القاعده نیز مساعد ساختهاند. افرادی که بعد از تسلط طالبان بر افغانستان به دلیل اختلافات داخلی به نان و نوا نرسیدند، تفنگ مخالفت بر شانه انداختند و در صف داعش قرار گرفتند. این افراد عملاً فعالیتهای هراسافگنانه را در مناطق مشخص، شروع کردند.
کشتارهای هدفمند هزارهها و شیعیان موج تازه خشونت است که جامعه را به سوی قطبی شدن و در ضدیت با طالبان میکشاند. آن عده از جنگجویان طالبان که در صف مخالف این گروه قرار گرفتند، در طول بیست سال گذشته روابط تنگاتنگ با القاعده، داعش، جنبش اسلامی اوزبیکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، تحریک طالبان پاکستانی و لشکر طیبه داشتند و این رابطه را همچنان حفظ کردهاند. این گروهها افغانستان را حیاط خلوت خویش میدانند و فرصت را برای حضور مجدد و صفآرایی علیه کشورهای آسیای جنوبی و مرکزی مساعد میشمارند.افغانستان بار دیگر به پایگاه بنیادگرایان جهادی تبدیل شده است. شلیک ده موشک از سوی داعش بر اوزبیکستان در هفته گذشته، میرساند که این گروه خواب خوش کشورهای همسایه افغانستان را نیز خراب خواهد کرد و به دنبال آن است که ژئوپلیتیک منطقه را دستخوش دگرگونی کند.فروپاشی اقتصادی، عدم رعایت عفو عمومی، وضع مقررات سختگیرانه، محرومیت زنان و دختران از حقوق انسانیشان و خلای قانونی، افغانستان تحت حاکمیت طالبان را دوباره به صادرکننده تروریسم مبدل کرده و تنشها و شکافهای قومی را عمیقتر و گستردهتر ساخته است. اینها، نشانههای زوال طالبان و موج تازه هراسافگنی در کشور است.