خواستگاهِ موسیقی ششمقام بخاراست؛ شهری که روزگاری پایتختِ چندین دولت در آسیایِ میانه بود و بارِ نخست این سبک در موسیقی کهنِ از آن شهر صدا بلند کرد و تا امروز هم اصالتِ آن توسط خوانندهگانش در نقاط مختلف جهان حفظ شده است. تنها تغییری که در این سبک در طولِ تاریخِ پنجصدسالهاش به وجود آمده، کم شدنِ شش دستگاه از آن است؛ یعنی قبلا این سبک دوازده مقام یا دستگاه داشته و به نام دوازده مقام معروف بود.
در سال ۱۹۴۹ به کمک و همیاری استاد صدرالدین عینی و باباجان غفوراُف در تاجیکستان، بار نخست تمامی نُتهای ششمقام جمعآوری و در سال ۱۹۵۰ توسط پیشکسوتان این سبک در تاجیکستان باباقُل فیضاللهاُف، فضلالدین شهاباُف و شاهنظر صاحباُف در مسکو منتشر شده و در سال ۲۰۰۰ این سبک موسیقی در یونسکو در فهرست کهنترین سبکهای موسیقی جهان به ثبت رسیده است. زمانی که در دهه ۱۹۲۰ تاجیکستان از بدنه اوزبیکستان جدا شد، تاجیکها تلاشهایِ فراوانی کردند تا این میراثِ مشترک فرهنگی را تنها و تنها از آن خود بسازند؛ ولی همانطوری که هیچ مرزِ سیاسیای نتوانسته است هنرها را از هم جدا کند، این خطِ درشت نوپایِ سیاسی هم نتوانست این دو خطه فرهنگی را از هم جدا کند و برعکس دامنه ششمقام تا دورهای دور و بیرون از آسیایِ میانه هم گسترش یافت. زبان این سبک، فارسی و اوزبیکی است و محتوای عرفانی دارد. سازهایی که در این سبک نواخته میشوند، بُربت یا عود، دف و تنبور یا دوتارِ اوزبیکی است و نامهای دستگاه یا راگها در این سبک «بزرگ، راست، نوا، دوگاه، سهگاه و عراق» میباشند.
ظهور موسیقی ششمقام در افغانستان
در اواسط سده سیزدهم هجری قمری، دادوستدهایِ علمی و فرهنگی میان شهرهای بخارا و اندخوی به وجود میآید. مرحوم ملا رحیم نیازی خانچارباغی اندخویی، کسی که در بازگشت از بخارا سوغاتِ مهم و ماندگاری را برای مردمش میآورد و آن سوغات موسیقی ششمقام است و پس از ملا رحیم، محمدشریف قره و سیفالدین مخدوم دو تن از پسران وی نیز برای آموزش بهترِ این سبک موسیقی عازمِ بخارا شدند؛ آنها علاوه بر آموزشِ آواز در یادگیری سازهای موسیقی ششمقام نیز تسلط کامل یافتند و زمانی که دوباره وارد اندخوی شدند، در کنار نواختنِ سازهایی چون دوتار، تنبور بخارایی، دایره و سُرنای ریکاردهای ششمقام و دستگاهِ گرامافون را نیز برای اولین بار وارد اندخوی کردند تا برای ترویج موسیقی ششمقام کار ارزشمندی کرده باشند. نتیجه تلاشهایِ خانواده ملا نیازی در ترویج فرهنگ موسیقی ششمقام پایِ مرحوم قاری اوراغ و یک تعداد دیگر از اساتید موسیقی ششمقام را از بخارا به اندخوی کشاند و در آنجا مسکنگزین شدند. حضور این اساتید موسیقی در آموزش و پرورش موسیقی ششمقام در اندخوی تأثیر فراوانی داشته است و کسانی چون استاد عبدالغفور کمال معروف به غفارخان، این سبک را سینهبهسینه از آن سدههای دور تا اینجا رسانیده است.
استاد عبدالغفور کمال فرزند مرحوم سیدکمال یک تن از پیشکسوتان این سبک موسیقی در اندخوی است. او در آغاز اساساتِ موسیقی ششمقام را نزدِ پدر آموخت تا اگر روزی برای یادگیری موسیقی پا از خانه پدری بیرون نهد، چیزی در چانته داشته باشد. او بعدها برای یادگیری بیشتر این سبکِ سنتی شاگردِ استاد سیفالدین مخدوم میشود و از آن استاد بزرگ هم آموزشهایِ فراوانی میبیند؛ اما بدبختانه این دو آفتابِ درخشانِ موسیقی در اندخوی یکی پی دیگری غروب میکنند و عبدالغفور کمال برای ادامه آموزش ششمقام نزد استاد صدرالدین حافظ زانو میزند.
استاد عبدالغفور کمال گذشته از حافظ اکه موارد زیادی را در موسیقی ششمقام از قاری آبجوش، صدیق حافظ و عمرقُل که تازه از جمهوری اوزبیکستان به اندخوی آمده و مسکنگزین شدهاند، میآموزد. روزها میگذرد و استاد عبدالغفور کمال شاهد تسلط هرچه بهترش بر موسیقی ششمقام میشود و در کنار خوانندههای خوب دیگری که در حوزه موسیقی ششمقام فعالیت دارند قرار میگیرد؛ ولی با تاسف استاد حافظ اکه را نیز از دست میدهد. این استاد موسیقی ششمقام که از اوزبیکستان وارد اندخوی شده بود، در سال ۱۳۵۴ در ولسوالی اندخوی چشم از جهان بست و در گورستان چهارده معصوم توسط شاگردانش به خاک سپرده شد. استادان موسیقی ششمقام در اندخوی از پیروان مکتب خوقند در اوزبیکستان هستند و موسیقی ششمقام را به همین شیوه حفظ و اجرا میکنند. تمام کسانی که این سبک را از استادان اوزبیکستانی آموختهاند، آن استادان آموزشدیدههای مکتب خوقند بودند.
اندخوی شهری باستانی است و اهالی آن مردمان با فرهنگی هستند. در گذشتههای نهچندان دور در اندخوی معمول بود که شبهای جمعه مردمانِ زیادی دستهدسته به منازل همدیگر میرفتند و تا دمدمای صبح، موسیقی ششمقام میکردند، سفرههای رنگین با غذاها و نوشیدنیهای سنتی پهن میکردند و شعرهای کلاسیک فارسی و اوزبیکی میخواندند. اما با تسلط دوباره طالبان بر أفغانستان، این فرهنگ مردمی کماکان رنگ باخته و دیگر از دَورهمیهای دوستانه خبری نیست و هیچ کسی و هیچ نهادی هم برای موسیقی و اهالی آن که در کشور توسط حکومت طالبان قدغن شده، دادخواهی نمیکند. مردم ما سالهای دشواری را دارند سپری میکنند، سالهای سیاه برای هنر و هنرمند.
در زمان جمهوریت تمامی خیابانها و جادههای اندخوی به نام شاعران کلاسیک فارسی و اوزبیکی نامگذاری شده بود و از زمانهای قدیم خیابانی در اندخوی وجود دارد که به باور اهالی آن، شبی را حافظ شیرازی در آنجا در کافهای گذرانده و بعد از اندخوی خارج شده است و به این خاطر آن خیابان به نام کوچه حافظ شیرازی شهرت دارد.
در ماه جوزای ۱۳۸۷ استاد عبدالغفور کمال، واپسین خاقان مکتب خوقند در افغانستان هم غروب کرد و این شهر باستانی تقریباً از تمامی داشتههای معنویاش تُهی گشت. اکنون هفده سال از آن سفر بیبرگشت میگذرد و نوای دوتار او هر از گاهی با انگشتان یگانه پسرش کبیر کمال و تعدادی از شاگردانش در گوشه و کنار جهان در عالم مهاجرت شنیده میشود.