بدون تردید افغانستان در آستانهی یک تحول بزرگ قرار گرفته است. اهمیت این تحول برای همهی کشورهای منطقه و به خصوص برای مردم افغانستان که همانا آتشبس و سرآغاز یک توافق سیاسی خواهد بود، از اهمیت ویژهای برخوردار است. یعنی اینکه افغانها برای اولینبار، پس از ۴۰ سال جنگ و خشونت به یک توافق سیاسی که زمینهی صلح و آرامش احتمالی را مهیا کند، دست خواهند یافت. با وجودی که افغانستان تجربه یک آتشبس سه روزه را نیز با خود دارد، اما مبنای این آتشبس سرآغاز یک توافق احتمالی صلح همیشهگی و آشتی میان مردم افغانستان خواهد بود که از دیدی استراتژیک نسبت با آتشبس قبلی متفاوت است.
با وصف اینکه خوب میدانیم توافق طالبان برای آتشبس موقت نتیجه «ده دور» مذاکراه نفسگیر تیم مذاکرهکننده ایالات متحده امریکا با طالبان است، اما توقف ماشین جنگ در جغرافیایی به نام افغانستان رقم خواهد خورد و از این نگاه، یک رویداد تاریخی و نقطهی عطفی در بحران فعلی افغانستان قلمداد میشود.
از آنجایی که جنگ افغانستان حامیان و مخالفان خود را دارد، صلح و توافق روی یک صلح احتمالی همچنان حامیان و دشمنان خود را خواهند داشت. بناً لازم و ضروری است در این مقطع زمانی که شرایط برای امضای توافقنامه صلح میان ایالات متحده امریکا و طالبان نسبت به هر زمان دیگر مهیا است، برای پایان دادن به طولانیترین جنگ تاریخ ایالات متحده و به تعقیب آن آغاز مذاکرات بینالافغانی توأم با آتشبس محتاطانه و زیرکانه گامهای حمایتی و محافظتی را در راستای حفاظت از این پروسه برداریم، تا فرصتی برای مخربین این روند نه در بعد داخلی و نه هم در بعد خارجی-منطقهای باقی مانده باشیم.
نباید فراموش کنیم که فرایند صلحسازی مشکلتر از روند بحرانآفرینی بوده و یک روند آشتیسازی میان دو و یا چند گروه و یا دول متخاصم و خصوصاً شکستاندن آتشبس در همچون فرایندها، کاری نهایت ساده است. بناً، با آسیبشناسی نهایت سطحی از آتشبس میان طالبان، ایالات متحده امریکا و دولت افغانستان بر این عقیده میرسیم که این آتشبس میتواند سرآغاز یک فرصت بزرگ برای دستیافتن به صلح نسبی برای مردم افغانستان شود. بدون شک این روند ممکن با سنگاندازیهای مخالفتآمیز، هم در داخل نظام و هم خارج از نظام مواجه خواهد شد و همچنان در داخل گروه طالبان نیز صداهای مخالف در برابر هر نوع آتشبس موقت و دایمی بلند خواهند شد و از جانب دیگر فراموش نکنیم که مخالفان خارجی – منطقهای توافق صلح نیز آخرین تلاشهایشان را مبنی بر سبوتاژ روند صلح به رهبریت امریکاییها به خرج خواهند داد، زیرا اکثریت کشورهای منطقهای با وجودی که در سیاستهای اعلامیشان خواستار شکلگیری یک توافق سیاسی برای ختم جنگ در افغانستاناند، اما در حقیقت امر، این کشورها یک ایتلاف نانوشته را علیه ایالات متحده امریکا شکل دادهاند، تا این کشور را توسط نیروهای نیابتی و جنگ فعلی زمینگیر کرده به سرنوشت شبیه خروج از ویتنام دچار سازند. در حالی که ایالات متحده امریکا بر مبنای این توافق، در صورتی که بتواند روند پساتوافق را نیز به خوبی مدیریت کند، زمینه را برای خروج (خروج قسمی) آبرومندانه مهیا میسازد، چیزی که کشورهای منطقه برعکس آن را میخواهند به آن نایل شوند.
اکنون با توجه با آنچه که در مورد آسیبپذیریهای احتمالی از برهمزدن آتشبس توسط عناصر داخلی، (حکومت، بخشی از طالبان، کشورهای منطقه و فرامنطقه) وجود دارد. بناً نیاز فوری و حیاتی خواهد بود که روی ایجاد یک سازوکار یعنی «پلتفرم» قوی نظارتی برای نظارت از روند آتشبس، حین مذاکرات بینالافغانی، کارهای بنیادی روی دست گرفته شود. زیرا تجربهی جهانی در خصوص حل منازعات از این قبیل، نشان داده که نقض آتشبس از سوی طرفهای مخرب و ذینفع، در نبود یک مکانیزم نظارتی قوی و بیطرف حین اجرای آتشبس میتواند تمامی تلاشهای انجامشدهی یک روند حل سیاسی را به نقطه آغاز برگردانَد و یا هم کاملاً متلاشی کند و به ناکامی مطلق سوق دهد.
اگر آخرین موارد از نقض آتشبسها را در بحرانهای جهانی و منطقهای مانند منازعهی شرق اوکراین، جنگ داخلی یمن، بحران در ادلب سوریه، منازعات ناتمام کشمیر میان هند و پاکستان و آخرین مورد حمله ترکیه بر مناطق کردنشین سوریه و برقراری آتشبس و نقض متداوم آنها توسط گروههای دخیل و عناصر مخرب که زمینهساز ادامه این فجایع هستند را برشمرد، با تاسف باید اعتراف کرد که آنها با نقض عمدی آتشبس توانستند مانع هر نوع توافق و سازش و حتا فرصت حل سیاسی شوند. این سناریوها به وضوح نشان میدهد که نفس وجودی یک سازوکار نظارتی که بتواند حین آتشبس از چگونهگی اجرا و نقش طرفین در آن گزارش ارایه کرده و داوری کند لازمی و حتمی است.
اکنون که تلاشهای یکساله ایالات متحده امریکا برای یک توافق سیاسی با گروه طالبان نسبت به هر وقت دیگر به موفقیت نزدیکتر شده است و کاهش خشونتها و توافق روی یک آتشبس موقت از جمله پیششرطهای ایالات متحده امریکا و دولت افغانستان است، در واقع اهمیت وجودی مکانیزم حفظ این آتشبس احتمالی را بیش از هر زمان دیگر نمایان میسازد. بناً واقعبینانه خواهد بود که ایالات متحده امریکا با بقیه همکاران نظامیشان در ناتو و دولت افغانستان قبل از وارد شدن به متن پروسهی حل سیاسی با گروه طالبان با یک کوردیناسون نزدیک با این گروه، روی ایجاد یک چتر نظارتی – حمایتی به منظور حفاظت، نظارت و حمایت از جریان آتشبس به توافق رسیده و آن را طراحی کنند و حین شروع مذاکرات این پلتفرم نظارتی، جریان آتشبس را تحت کنترل و ارزیابیاش درآورَد و هر نوع عملکرد ناقض آتشبس را از هر جناحی که اتفاق بیفتد به شکل عاجل به آن رسیدهگی کند و تخریب روند را که بر مبنای نقض آتشبس احتمالاً به وجود میآید مهار کند و صلاحیتی که در این راستا به این مجموعه داده میشود، علیه مخربان پروسه مذکور عملیاتی کند؛ تا باشد تلاشهای موجود در مسیری از قبل طراحی شده به پیش برود و منجر به صلح و ثبات دایمی در کشور گردد.