مولانا فضلالرحمان، رهبر جمعیت علمای اسلام پاکستان که به «پدر معنوی طالبان» معروف است، در کابل بهسر میبرد. براساس گزارشها، او آمده است تا از طالبان در سه زمینه کمک بگیرد: وادار کردن تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) به گفتوگو با دولت این کشور، کاهش تنش میان طالبان و اسلامآباد، و همکاری طالبان برای تامین امنیت مناطق آنسوی خط دیورند در جریان انتخابات پارلمانی که قرار است در ماه فبروری سال روان برگزار شود. طالبان نیز از او توقعاتی دارند. میخواهند پاکستان تجارت را سیاسی نکند، برخورد با مهاجران را بهتر سازد و از همه مهمتر، مثل قبل حامی اصلی طالبان باقی مانده و به لابیگریاش به سود این گروه در سطح بینالمللی ادامه دهد. پاکستانیها تا حالا از هر سه ابزار یادشده استفاده کردهاند، بهخصوص از دو ابزار آخر. اما آیا مولانا فضلالرحمان میتواند ماموریتش را آن گونه که باید به سرانجام برساند؟
اگر به تحولات بیش از دو سالی که طالبان در افغانستان بر سر کارند و فرازونشیبهای موجود در روابط میان پاکستان و طالبان نگاه کنید، هیچ چیز بر وفق مراد اسلامآباد پیش نرفته است و نظامیان پاکستانی باید درک کرده باشند که کار با طالبان دشوارتر از دولت قبلی است؛ دولتی که دستکم به قواعد و اصول بینالمللی پابند بود و در حد توان با تروریسمی که ارتش پاکستان از پرورشدهندهگان ارشد آن است، میجنگید. طالبان بهعنوان یک گروه تروریستی فاقد ظرفیت دولتداری معمول و مدرن، با صراحت تمام به قوانین بینالمللی احترام نمیگذارد و اصلاً آن را در تضاد با احکام الاهی میداند که ساخته دست بشر نیست. نیرویی که به باور طالبان از قوانین شرعی و اسلامی در پاکستان علیه قوانین سکولار حاکم در این کشور دفاع میکند و خواستار تطبیق آن میباشد، تیتیپی است. طالبان پاکستانی با الگوبرداری از طالبان افغانستان سعی میکنند با پیشبرد جهاد، قوانین مورد نظر خودشان را در کشور خود پیاده کنند. یعنی تیتیپی شاخه پاکستانی طالبان افغانستان به حساب میآید و هر دو گروه از پیوند عمیق سیاسی و ایدئولوژیک برخوردارند. چهگونه میتوانید دو گروه مدعی برادری میان هم را از هم جدا کنید؟ تا حالا تمام تلاشهای دولت اسلامآباد برای تشویق تیتیپی به گفتوگوهای صلح نتیجه نداده است و طالبان نیز تلاش قابل ملاحظهای برای مهار این گروه نکرده است. تنها موردی را که طالبان رعایت کردهاند، جابهجایی تیتیپی در مناطق شمالی، مرکزی و غربی است که باز هم تنها در کوتاهمدت میتواند معضله را حل کند نه در درازمدت. از سوی دیگر، تنها همین یک مورد شاید بتواند کافی باشد تا نشان دهیم که نه تنها سرکوب طالبان پاکستانی اصلاً در دستور کار طالبان افغانستان نیست، برعکس این اقدام بیانگر علاقهمندی عمیق طالبان به تیتیپی است.
حالا فرض کنیم که مولانا فضلالرحمان بتواند تیتیپی را به گفتوگو با دولت بکشاند؛ اما این توافق مثل توافق قبلی خیلی شکننده و ناپایدار است و هر آن امکان دارد لغو شود. چنین توافقی مگر این که سود موقتی و گذرا داشته باشد، دیگر هیچ فایدهای ندارد. با این حال، حتا امکان شکلگیری یک توافق موقت و گذرا میان دولت پاکستان و تیتیپی که به این کشور فرصت برگزاری انتخابات در دو ایالت بیثبات خیبرپختونخوا و بلوچستان را که تیتیپی از نفوذ بالایی در آنها برخوردار است، بدهد بسیار کم است. با اتکا بر آنچه رسانههای پاکستانی گزارش دادهاند، علت اصلی به هم خوردن آتشبس سال گذشته میان دولت اسلامآباد و تیتیپی، خواست بلندبالای این گروه برای تصاحب کامل مناطق قبایلی پاکستان بوده که مخالفت شدید دولت این کشور را در پی داشته است. هنوز هیچ نشانهای وجود ندارد که تیتیپی از این خواسته بلندش دست کشیده باشد. با این وصف، اگر توافقی میان تحریک طالبان پاکستانی و اسلامآباد برقرار نشود، هدف دوم سفر مولانا فضلالرحمان نیز نمیتواند برآورده شود. چون اگر تیتیپی دست از حملههای تروریستی نکشد، کار چندانی از طالبان افغانستان برنمیآید. همانگونه که پیش از این یادآور شدم، طالبان اصلاً دوست ندارند علیه تحریک طالبان پاکستانی اقدام کنند. اگر میکردند که در جریان دو سال گذشته کرده بودند و تیتیپی حالا این قدر قدرتمند نشده بود.
پس اگر دو هدف سفر مولانا فضلالرحمان به کابل برآورده نشود، هدف سوم که کاهش تنش میان اسلامآباد و طالبان است، نیز عملی نخواهد شد. این طور که به نظر میآید، طالبان شوق و علاقهای به کاهش تنش با دولت پاکستان ندارند. گزارشها میرساند که ملا هبتالله، رهبر طالبان، از دیدار با مولانا فضلالرحمان خودداری کرده است. این خودش به تنهایی نشان میدهد که طالبان افسار پاره کردهاند و حتا به حرف اربابشان نیز پشیزی قایل نمیشوند. در این صورت، دولت پاکستان چارهای ندارد جز این که انتخابات را زیر تدابیر شدید امنیتی برگزار کند که باز هم روشن نیست میتواند جلو حملههای تروریستی تیتیپی را بگیرد یا نه.
پاکستان، افغانستان دیروز
پاکستان امروز بهطور طنزآمیزی به افغانستان دیروز بدل شده است. زمانی کابل تضرعکنان از اسلامآباد میخواست که مانع طالبان شود تا امنیت انتخابات را مختل نکنند، عملیات بهاریشان را اعلام نکرده و یا هم حاضر شوند روی میز گفتوگو با دولت افغانستان بنشینند. پاکستانیها فقط وعده میدادند و سپس خلاف آنچه گفته بودند عمل میکردند: نه تنها خبری از مذاکره و سازش نبود، بلکه طالبان برعکس تا در توان داشتند دست به تشدید حملههای انتحاری میزدند. گروه نیابتی آیاسآی سرانجام حکومت کابل را زمینگیر کرد؛ کاری که نظامیان پاکستانی را بهعنوان پدران اصلی طالبان راضی و خشنود ساخت. اما این خرسندی دیری نگذشت که جای خود را به ناامیدی، ترس و بدبینی واگذار کرد.
آیاسآی حالا بیشتر از آنچه کاشته بود درو میکند و این چیزی است که پاکستانیها باید آن را پیشبینی میکردند. چون طالبان در دور اول یک بار نشان دادند که وقتی به قدرت برسند عنان از کف میدهند و حتا اگر لازم باشد حرف اربابانشان را نیز پشیزی نمیخرند. لازم است این جا خاطرهای از کرنل امام را از کتاب «داستان جهاد افغانستان» نقل کنم. این کتاب که خاطرات کرنل امام از دوران جهاد تا زمان حمله امریکا بر افغانستان، پس از رویداد تروریستی یازدهم سپتامبر، را روایت میکند، میتواند راهنمای تحلیل ما از وضعیت جاری در افغانستان باشد و همین طور، شناخت ما از طالبان بهعنوان یک گروه تروریستی لجوج، بدوی، عقبمانده و کاملاً احمق را بیشتر میکند. کرنل امام اندکی پیش از آغاز یورش امریکا بر افغانستان، برای آخرین بار با ملا عمر دیدار میکند تا اگر بتواند قناعت او را برای تحویلدهی اسامه بن لادن به امریکا فراهم آورد تا جنگی در کار نباشد و پاکستان نیز نیروی نیابتی خود را از دست ندهد: «از پاکستان با جنرال محمود که شناخت خاص با ملا عمر داشت، چند شخصیت مهم دیگر نیز همراه بودند و علاوه بر این، علمای دینی شناخته پاکستان از جمله مولانا حسن جان، مولانا سلیم جان، مفتی تقی محمد عثمانی و شیخالحدیث و القرآن مولانا شاه صاحب نیز او را همراهی میکردند. قبل از آن جنرال صاحب از ملا عمر خواسته بود تا اسامه بن لادن را تسلیم کند. اما ملا صاحب آن را نپذیرفته بود. جنرال صاحب این بار این علما را که ملا عمر مجاهد به آنها ارادت داشت با خود همراه ساخته بود تا به قناعت او بپردازد، زیرا وضع جهان خراب است و امریکا بهسادهگی امارت اسلامی را آرام نمیگذارد. ملا عمر در موضع خویش پافشاری کرد و گفت که هیچگاهی به کفر تسلیم نخواهد شد و تا آخرین رمق خواهند جنگید. شاملین نشست گریه کردند و برای پیروزی ملا صاحب دعا نمودند. لبهای جنرال صاحب محمود و سایرین نیز خشک بود و همه جگرخون بودند.»
یعنی در دور اول نیز پاکستان با تکیه بر ملاهای مورد اعتمادش سعی داشت ملا عمر را قانع کند تا دست از لجاجت برداشته و اسامه بن لادن را به امریکا تحویل دهد که در آن صورت، حملهای در کار نبود و رژیم مورد علاقه پاکستان همچنان بر سر کار میماند. در حال حاضر، تنها ملا هبتالله جاگزین ملا عمر شده و دیگر تغییر خاص و سرنوشتسازی در گروه طالبان رخ نداده است. تا این جای کار ملا هبتالله در مسیری روان است که ملا عمر میرفت. پس، اگر جایی برای جمعبندی باقی مانده باشد، طالبان در حال حاضر افسار پاره کردهاند و به این دلیل بهروی اربابشان شمشیر میکشند. تنش در روابط طالبان و پاکستان این ادعا را ثابت میکند. فرزندان فضلالرحمان دیگر بزرگ شدهاند و نیازی به پدر ندارند. به این دلیل، ملای آیاسآی به احتمال قوی با دست خالی از افغانستان خواهد رفت و نظامیان پاکستانی نیز باید راه دیگری برای مبارزه با تیتیپی در پیش گیرند؛ راهی که اولتر از همه بتواند طالبان افغانستان را زیر فشار جدی قرار دهد تا تحریک طالبان پاکستانی نیز مجبور به گفتوگو و برقراری آتشبس با دولت این کشور شود.