رزمیری دیکارلو، معاون سرمنشی سازمان ملل متحد، اخیراً به کابل آمد و با مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی رییسالوزرای طالبان، دیدار و گفتوگو کرد. تدویر دور سوم نشست دوحه به ابتکار سازمان ملل و ضرورت اشتراک طالبان در آن محور گفتوگوی طرفین را تشکیل میداد. میشود گفت که خانم دیکارلو در سفرش به کابل ماموریتی نداشت جز دعوت از طالبان برای رفتن به دوحه. هدف از اجلاس دوحه تشدید «راهبرد تعامل» با طالبان خوانده شده است. گویی که در نزدیک به سه سال گذشته جهان با این گروه در جنگ بوده است. طالبان غایب دور اول اجلاس دوحه در ماه ثور سال پار بودند؛ چون دعوت نشده بودند. در دور دوم آن که در اواخر دلو همان سال برگزار شد، بهرغم دعوت رسمی اشتراک نکردند؛ چون که میزبان خواستهایشان را نپذیرفت. حالا که در دور سوم دعوت شدهاند، بازهم حضورشان را مشروط به پذیرش شرایطشان از سوی سازمان ملل کردهاند.
لذا، سوالی که مطرح میشود این است: آیا طالبان در دور سوم نشست دوحه حضور خواهند یافت؟
اگرچه نمیتوان به این سوال پاسخ قطعی داد، ولی اتفاقات چند هفته اخیر حکایت از اشتیاق طالبان به اشتراک در نشست میکند، مگر اینکه مانعی و رادعی خلق شود. برای دفاع از این مفروض به نکات ذیل استناد میشود:
1- مولوی عبدالکبیر در دیدار با خانم دیکارلو حضور نماینده طالبان در نشست دوحه را مشروط به پذیرش خواستهای این گروه کرده است. این مقام طالبان مدعی شده که افغانستان فقط یک امیر دارد و همه از او اطاعت میکنند. به این معنا که کسی به نمایندهگی از کشور شایستهگی اشتراک در نشست را دارد که بهزعم او تابع مطلق امیر باشد. اما دیکارلو طوری پاسخ گفته که کرنش سازمان ملل در برابر طالبان را برملا میکند: «شروط طالبان برای حضور در دور سوم نشست دوحه دشوار نیست.» از گفته او برمیآید که سازمان ملل این بار برای پذیرش انتظارات طالبان خود را آماده کرده است، ولو اینکه تعبیر به مشروعیتدهی به رژیم این گروه شود. در حالی که آنتونیو گوترش، سرمنشی سازمان ملل، در دور دوم نشست دوحه اعلام کرده بود که پذیرش انتظارات طالبان به مفهوم بهرسمیتشناسی این گروه است. به همین دلیل، در آن زمان ظاهراً کوتاه نیامد.
2- طوری که در مقدمه اشاره رفت، طالبان بهرغم اصرار و ابرام مکرر سازمان ملل و برخی کشورهای دیگر از اشتراک در دور دوم نشست دوحه پرهیز کردند. آن کنش طالبان نوعی بیحرمتی به جهان بهویژه سازمان ملل تلقی شد. لذا، انتظار غالب در دور سوم مبتنی بر اعمال فشار بر طالبان بود نه کرنش سازمان ملل در برابر این گروه. حالا دیده میشود که آن انتظار خیلی هم خطا از آب درآمده است. نهتنها سازمان ملل که برخی از کشورهای دیگر نیز بیشتر از گذشته به طالبان بها دادند. پس از دور دوم بود که مولوی یعقوب مجاهد، وزیر دفاع طالبان، برای چند روز مهمان مقامهای قطری شد. بعد از آن نشست بود که یکی از سخنگویان کاخ سفید اعتراف کرد که بهترین راه برای حفظ منافع امریکا در افغانستان حفظ راهبرد تعامل با طالبان است. همینطور روسیه از تلاشهایش برای حذف نام طالبان از فهرست تروریسم خبر داد. به تعقیب آن، ضمیر کابلوف، نماینده ویژه مسکو برای افغانستان، اعتراف کرد که طالبان اگر دوست راهبردی کشورش نباشند، دشمن هم نیستند.
تازه سفر هیات قطری به ریاست محمد بن عبدالعزیز الخلیفی، معاون وزیر خارجه این کشور، به کابل نیز شایسته دقت است. این هیات با مولوی عبدالکبیر، مولوی خالد حنفی، ملا عبدالغنی برادر، مولوی یعقوب مجاهد، مولوی امیرخان متقی، سراجالدین حقانی و… بهگونه جداگانه دیدار و گفتوگو کرده است. در حالی که میشد با همه یک دیدار مشترک داشته باشد. تماشای این دیدارهای گرم و به ظاهر پرشکوه چیزی را در ذهن تماشاگر القا نمیکند جز اینکه قطر چون گذشته همچنان مصمم به حمایت از طالبان و کسب مشروعیت برای این گروه است. طالبان نیز از قول رییس هیات قطری اینگونه ادعا کردهاند: «شروط طالبان برای اشتراک در نشست دوحه بهجاست و بدون حضور این گروه نتیجهای حاصل نخواهد شد. دوحه موضع خود را در این زمینه به سازمان ملل روشن کرده است.» با توجه به نکات فوق، بعید نیست که سازمان ملل برای پذیرش شروط طالبان آماده باشد.
3- اعلام زمان برگزاری نشست دوحه نیز حامل معنای خاص است. تا وقتی که خانم دیکارلو به کابل نیامد و از طالبان بهگونه رسمی دعوت نکرد، زمان برگزاری نشست روشن نشد، ولی پس از آن سازمان ملل با نشر بیانیهای تاریخ تدویر اجلاس را رسماً اعلام کرد: دهم و یازدهم ماه سرطان سال روان. به نظر میرسد که دیکارلو به مقامهای سازمان ملل از حضور احتمالی طالبان اطمینان داده باشد. ورنه میشد که بعدتر برگزار شود تا بتوانند با زحمت بسیار رضایت رژیم کابل را حاصل کنند. مهمتر از آن، طالبان نیز بدون تاخیر جلسهای به ریاست مولوی عبدالکبیر به قصد چهگونهگی حضور در نشست دوحه برگزار کردند که رسانهای هم شد.
4- دیکارلو مدعی شده که نمایندهگان جامعه مدنی نیز از مهمانان نشست خواهند بود؛ گروهی که حضورش برای طالبان پذیرفتنی نیست. از فحوای گفته دیکارلو برمیآید که طرفین این بار راه میانه را برگزیدهاند: دعوت از فعالان مدنی هوادار طالبان. برای نمونه، استفان دوچاریک، سخنگوی گوترش، گفت که خانم دیکارلو در سفرش به کابل با مقامهای طالبان، جامعه دیپلماتیک و نمایندهگان جامعه مدنی در خصوص نشست دوحه گفتوگو کرده است. روشن نیست که دیکارلو با چه کسانی در کابل به نمایندهگی از جامعه مدنی صحبت کرده است. در این شکی نیست که طالبان کسانی را بهعنوان فعال مدنی در کنار خود دارند تا در آوردگاههای مهم از آنها استفاده کنند. همینطور شماری از رسانهها و فعالان حقوق زن را نیز با خود دارند. برای نمونه، در نشست محرمانه و پرسروصدایی که چندی قبل در شهر اسلو، پایتخت ناروی، میان نمایندهگان جامعه مدنی و مقامهای سازمان ملل برگزار شد، طالبان در آن اشتراک نکردند، ولی رسانهها از قول این گروه گزارش دادند که فعالان مدنی هوادار خود را به حضور در آن نشست توصیه کرده بودند. لذا، خطر تکرار ماجرا در دور سوم نشست دوحه وجود دارد.
5- تا این جای کار که دیده میشود، غایب اصلی دور سوم نشست دوحه مانند دو دور پیشین بازهم جریانهای مخالف طالبان هستند. در حالی که برخلاف این گروه، بارها خواستار اشتراک شده و سازمان ملل را هم به باد انتقاد گرفتهاند. هنوز هیچ یک از نیروهای مخالف طالبان در خصوص دیدار اخیر نماینده سازمان ملل با طالبان و اعلام رسمی زمان تدویر نشست دوحه، بیانیه روشن منتشر نکردهاند. جالب است که طالبان حضورشان در نشست را مشروط میکنند، ولی جریانهای مخالف این گروه نه. با آنهم از اولی به گرمی دعوت میشود و از دومی نه. نفس بها ندادن سازمان ملل به نیروهای مخالف طالبان به مفهوم تندادن به مهمترین شرط رژیم کابل است.
6- مهمانداری حامد کرزی و عبدالله عبدالله از دیپلماتان خارجی نیز شایسته دقت است. قبلاً ادعا میشد که طالبان آن دو بهویژه کرزی را در حصر خانهگی نگه داشته و بر دیدارها و سفرهای خارجیشان محدودیت وضع کردهاند. اما طی این یک ماه اخیر محل اسکان آنها شاهد ترافیک سنگین دیپلماتان خارجی بوده است. هردو دیدارهای مردمی نیز دارند؛ امتیازی که ظاهراً از گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، گرفته شده است. خانم دیکارلو با کرزی و عبدالله دیدار مشترک داشت و نشست دوحه محور گفتوگوی سهجانبه را تشکیل میداد. همچنان دیپلماتان اتحادیه اروپا، بریتانیا و اسپانیا با عبدالله دیدار مشترک داشتند و اجلاس دوحه در آجندای دیدارشان قرار داشت. کرزی هم موفق به سفر به آلمان شده است. آن دو در روزگار حاضر در نظر طالبان و خارجیها جذابیت دارند، به این دلیل که تنها خواستشان بازگشایی مکتبهای دخترانه است. مهمتر از آن، هر دو از جنگ در برابر طالبان حمایت نمیکنند؛ چیزی که به ذایقه سازمان ملل و برخی کشورها شیرین مینشیند. خارجیها به این دلیل با آن دو چهره در خصوص نشست دوحه گفتوگو میکنند که ضرورت مشورت با جبهههای ضد طالبان برطرف شود و انتقادها زیاد بالا نگیرد.
7- مساله اجرای مفاد قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر معرفی فرستاده ویژه برای افغانستان که قبلاً داغ بود، مدتهاست که از آن سخن نمیرود. گویی که از حیز انتفاع افتاده باشد. در حالی که کشورهای مخالف با آن قطعنامه در مقایسه با گذشته موضع ملایمتری اختیار کردهاند. برای نمونه، حسن کاظمی قمی، سفیر ایران برای افغانستان، چندی قبل در صحبت با طلوعنیوز گفت که گماشتن نماینده ویژه اگر به حل بحران افغانستان کمک کند، شایسته حمایت است. نشست پیشین دوحه بهرغم همه تلاشها قادر به اجرای مفاد قطعنامه نشد. این بار طوری که از موضع سازمان ملل برمیآید، طرح معرفی نماینده ویژه شاید شامل آجندا هم نباشد. اگر اینگونه باشد، قطعاً اوضاع بر وفق مراد طالبان است.
توجه به نکات فوق نشان میدهد که سازمان ملل زمین را بهروی طالبان شخم زده و خوب هموار کرده است. لذا، احتمال حضورشان در نشست دوحه در مقایسه با دور دوم بیشتر است، ولی قطعی نیست.