سه هفته پس از سقوط جمهوریت و تسلط طالبان بر کشور، ذبیحالله مجاهد در یک نشست خبری گفت که طالبان ارتش جدید تشکیل خواهند داد و نظامیان مسلکی و تعلیمدیده پیشین نیز در کنار نیروهای جنگی طالبان جذب ارتش خواهند شد. با این حال مجاهد مشخص نکرد که منظور از «تعلیمدیده» و «مسلکی» چیست؛ با توجه به اینکه همه سربازان و افسران ارتش، پولیس و امنیت ملی پیشین بهصورت کوتاهمدت یا درازمدت آموزش دیدهاند.
امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه حکومت سرپرست طالبان، در سفرش به پاکستان، در مرکز مطالعات استراتژیک اسلامآباد گفته است که افغانستان دیگر به ارتش بزرگ نیاز ندارد و نظامیان پیشین در ارتش جدید جذب نخواهند شد. هرچند پس از واکنشهای شدید مردم نسبت به این موضع، ذبیحالله مجاهد، معین وزارت اطلاعات و فرهنگ و سخنگوی حکومت سرپرست طالبان، مدعی شد که از صحبتهای متقی برداشت اشتباه شده، اما نفس طرح چنین بحثی در کشوری که متهم به دخالت در کشور است، نیز واکنش کاربران شبکههای اجتماعی و برخی تحلیلگران را در پی داشت. از سوی دیگر، با توجه به اینکه مجاهد هم در اظهاراتش پس از تسلط طالبان بر کابل گفته بود که نیروهای مسلکی و آموزشدیده جذب ارتش جدید خواهند شد، این سوال مطرح میشود که آیا ارتشی که از سربازان طالبان و چند نفر معدود از نیروهای «مسلکی و آموزشدیده» مورد نظر آنها تشکیل شود، میتواند ملی باشد؟ در مورد بزرگی یا کوچکی ارتش جدید و اینکه آیا این ارتش میتواند ملی باشد یا خیر، در چهار بخش پرداخته خواهد شد.
1. ارتش بزرگ: آقای متقی در اسلامآباد گفته است که افغانستان دیگر به ارتش بزرگ نیاز ندارد و سربازان طالبان به دلیل اینکه «جنگ بزرگ» را بردهاند، بهترین سربازان هستند و نیازی به اعضای ارتش قبلی نیست.
سوای اینکه ارتش قبلی به چه دلیل از هم فروپاشید و در بسیاری از نقاط بدون اندکی جنگ، ساحه به طالبان واگذار شد، این مساله مهم است که سربازان طالبان آموزش مسلکی ندیدهاند. از سوی دیگر، هیچ صنفبندیای پیش از این در میان نیروهای جنگی طالبان وجود نداشت تا براساس آن، اکنون با توجه به تعلیماتشان، عضو ارتش، پولیس یا امنیت ملی/استخبارات شوند. همه سربازان طالبان در میدان جنگ حضور داشته، اما تعلیمات برخورد با مردم و برخی از اجتماعات را ندارند. این مشکل، در میان نظامیانی که در چوکات وزارت داخله بهحیث پولیس کار میکنند، آشکارتر است.
بهعنوان نمونه، در جریان تظاهرات خانمها برای احقاق حق آموزش، حق سیاست و حق کار، برخوردهای نظامیان طالبان در کابل و چند ولایت دیگر خشن، غیرحرفهای و غیرمسلکی بود. از جریان مظاهرهای در کارته پروان کابل، ویدیوهایی در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد که نشان میداد سربازان طالبان برای پراکنده کردن خانمهای معترض، فیر هوایی میکردند و حتا خانمی را با میل تفنگ نشانه گرفته بودند. پای ارتش نیز در چنین مواردی، مشخصاً در برخورد مسلکی با تجمعات مردمی، میلنگد. ادامه چنین برخوردها، نه میتواند زمینه به رسمت شناختن حکومت سرپرست طالبان از سوی جهان را فراهم آورد و نه میتواند در بین مردم اعتماد خلق کند.
با توجه به این مسایل، نیاز است در قدم اول تعریفی مشخص از «مسلکی و آموزشدیده» از نظر طالبان ارایه شود و سپس برخوردهای مسلکی سربازان و افسران مورد توجه قرار گیرد.
مساله مهمتر این است که خلاف آنچه آقای متقی ادعا میکند، کشور به یک ارتش قدرتمند و بزرگ نیاز دارد. این ارتش باید قدرت مقاومت و خنثا کردن تهدیدهای مختلف، از جمله توسط گروه داعش را داشته باشد. چنین ارتشی، نیازمند نیروهای آموزشدیده و پرتعداد است. عناصر آموزشنادیده باید توسط افراد مسلکی آموزش ببینند و نظامیان پیشین نیز در ترکیب آن شامل باشند.
2. هزینه ساخت ارتش:
با توجه به اینکه ساخت نیروهای نظامی حکومت پیشین که ادعا میشد 300 هزار عضو دارد، برای امریکا حدود 200 میلیارد دالر هزینه برداشت، اکنون حتا اگر یک کوچک باشد، هزینههای سنگینی نیاز دارد. حالا که خزانه خالی و بیش از نه میلیارد دالر بانک مرکزی مسدود است، تامین وجه مالی برای ساخت و از سوی دیگر تعلیم نظامیان جدید، بسیار دشوار خواهد بود.
از سوی دیگر، همهشمول بودن همه نهادها، از جمله ارتش، پولیس و امنیت ملی/استخبارات، برای حکومت سرپرست طالبان نیز مهم است؛ زیرا این حکومت در تلاش به دست آوردن اعتماد و تعامل با جهان است و برای اینکه به رسمیت شناخته شود، باید الزامات بینالمللی و ملی را رعایت کند.
بنابراین، ساخت ارتش جدید و آموزش اعضای آن، از جمله در برخورد با موارد اضطراری، حملات هدفمند و تجمعات مردمی، نیاز به بودجهای دارد که وجود ندارد. جذب نظامیان پیشین در کنار اینکه به ملی بودن ارتش کمک خواهد کرد (در صورتی که همه گروههای قومی و مذهبی در آن عضویت داشته باشند) به کاهش بودجه ساخت ارتش جدید نیز کمک خواهد کرد.
3. ارتش ملی خواهد بود؟
گروه طالبان که اکنون حکومت را در سیطره دارد، بخش بزرگی از آن متعلق به پشتون و آن هم از قبیلههای خاص است. حضور جنگجویان طالب از اقوام دیگر، یا صفر است و یا کمی بیشتر از آن. از جمله، حضور سربازان و افسران شیعه و هزاره بهعنوان یک گروه بزرگ از مردم افغانستان در صفوف طالبان نزدیک به صفر است. اکنون که حکومت سرپرست طالبان روی کار است، نیز هیچ وزارتی، ولایتی، فرماندهیای، قوماندانیای و… به هزارهها نرسیده است. حتا هیچ ولسوال هزاره هم انتصاب نشده و در مناطق هزارهنشین، تمامی مقامهای محلی پشتون تعیین شدهاند. این مساله برای حکومت سرپرست طالبان و به تبع آن ارتش، پولیس و استخبارت آن، مشکل همهشمول نبودن را خلق میکند. این مشکل، بر اعتبار داخلی و بینالمللی حکومت سرپرست طالبان، سایه بسیار تیره انداخته است. رفع چنین سایه و لکهای، نیاز به تغییر رویکرد و ساختن حکومت همهشمول با صلاحیتهای مشخص دارد.
در نیروهای نظامی و مشخصاً ارتش هم همین مشکل وجود دارد. وقتی چند نفر معدود از نظامیان پیشین بهعنوان افراد «مسلکی و آموزشدیده» جذب شوند و بقیه را سربازان طالبان تشکیل دهند، چنین ارتشی را ـ چه کوچک و چه بزرگ ـ نمیتوانیم ملی بنامیم. ملی نبودن یک ارتش، ضمن اینکه مشروعیتزدایی میکند، سبب خلق بیاعتمادی نسبت به آن نیز میشود و فاصلهها را افزایش میدهد.
4. سرنوشت نظامیان پیشین چه خواهد شد؟
یکی از مشکلات اصلی داشتن ارتش کوچک و جذب نشدن نظامیان پیشین، سرنوشت این نظامیان است. تمامی نیروهای نظامی پیشین ـ هرچند آمارها ضدونقیض است ـ به صدها هزار نفر میرسید که بخش بزرگ آن را ارتش تشکیل میداد. هر یک از افسران و سربازان نیروهای نظامی پیشین، نانآور خانوادههای خود بودند. اکنون که شغل از دست دادهاند و شکمشان خالی است، تعداد اندکشان به دستفروشی رو آوردهاند و بقیه منتظر جذب در صفوف نیروهای نظامی جدید هستند. از سوی دیگر، ظرفیت بازار دستفروشی بسیار اندک است و همه نظامیان پیشین نمیتوانند در این بازار کار روبهراه کنند. فقر مضاعف و ویرانگر، نیز قدرت خرید را از مردم گرفته است. در چنین حالتی، احتمال اینکه سربازان تعلیمدیده اما گرسنه و بیکار، برای یافتن نان و پر کردن شکم خانوادههایشان دست به هر کاری بزنند، وجود دارد.
ادعاهایی مبنی بر پیوستن تعدادی از نظامیان پیشین به داعش ـ هرچند از سوی طالبان و نظامیان پیشین رد شد ـ میتواند زنگ خطری برای تمامی افراد جامعه باشد. اگر حتا یک سرباز هم جذب داعش یا دیگر گروهها شود، خون یک یا چند نفر را خواهد ریختاند.
این امر نیاز به داشتن ارتش قدرتمند و بزرگ و از سوی دیگر جذب نظامیان پیشین را ملموستر و آشکارتر میسازد. ساده گذشتن از برابر چنین احتمالاتی، ممکن هم برای دولت آینده و هم برای مردم کشور بسیار سنگین باشد. بنابراین، نیاز است از همین حالا، زمینههای خلق چنین خطر از بین برده شود و به مردم نسبت به اینکه ارتش و حکومت مال آنها است، اطمینان داده شود.
در نتیجه میتوان گفت که ارتش جدید باید همهشمول باشد و برای جلوگیری از خطرهای احتمالی، از جمله جذب در گروههای دیگر، باید این نیروها جذب ارتش جدید شوند. از سوی دیگر، به دلیل تهدیدات مضاعف گروههای تروریستی از جمله داعش، نمیتوان به یک ارتش کوچک بسنده کرد؛ باید ارتشی متناسب با تهدیداتی که علیه کشور وجود دارد، ساخته شود.
جذب نیروهای نظامی پیشین، به دلیل اینکه از اقوام مختلف کشور تشکیل شده بود، به همهشمول بودن ارتش نیز کمک خواهد کرد. نیروهای نظامی پیشین هم از بیسرنوشتی رهایی خواهند یافت.
در کنار موارد ذکر شده، خوب است که مسایل داخلی از جمله ساخت ارتش، در داخل کشور مطرح شود و طرح چنین مسایلی در کشور متهم به دخالت در افغانستان، بر بیاعتمادی میافزاید و دخالت پاکستان را مطرح خواهد کرد.