مشارکت گسترده و میلیونی در پخش هشتگ «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید» در نوع خود پدیدهای تازه و منحصربهفرد در مبارزات سیاسی و اجتماعی در افغانستان بود. برای اولین بار عرصه مجازی و حقیقی همزمان به حرکت درآمد و برای خواستهای اخلاقی و انسانی همنوا شد. همبستهگی طیفهای مختلف فراتر از قومیت، زبان، مذهب، صنف، طبقه و دیگر تعلقات، بر محور خواستهای مشترک، نشان داد که حتا در جامعهای فروپاشیده، زخمی، و چندپاره مانند افغانستان، امکان رسیدن به نوعی از اجماع وجود دارد. این خبر خوش میتواند روحیه ناامیدی از همگرایی را که در این یک سال در میان بسیاری از فعالان و جریانها در حال گسترش و موجب سرخوردهگی بوده است، متحول گرداند و به جایش امید و مثبتاندیشی را بنشاند.
در این شکی نیست که هر دوره زمانی امکانها و تنگناهای خاص خود را دارد و هر نسل بشری با مشکلات و نگرانیهای خاص خود دست به گریبان است. در دوره جنگ سرد و تقابل دو اردوگاه قدرتمند آن زمان، بحث مبارزه طبقاتی از یکسو و احترام به آزادیهای اساسی انسانها از دیگر سو، تشکیلدهنده اصلی گفتمانهای نیمقرن اخیر قرن ۲۰ بود. دیگر خردهگفتمانها در حاشیه این دو گفتمان اصلی عرض وجود میکردند. بعد از فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی و چیرهگی گفتمان نولیبرالیسم و گسترش دامنه بازار آزاد، حتی به پایتختهای اردوگاه رقیب، پارادایم جدیدی شکل گرفت که از عناصر عمده آن بحث حقوق بشر و دموکراسی بود. همزمان با این، تکنالوژی معلوماتی نیز شرایطی را رقم زد که به آن عصر انفجار اطلاعات میگویند و توانست امکان دسترسی انبوه تودهها را به دادههای معلوماتی فراهم آورد که در تاریخ بشر پیشینه نداشت.
صرف نظر از اینکه حقوق بشر و دموکراسی تا کجا نهادینه شد و این گفتمان با چه افتوخیزهایی همراه بود، ما اکنون در عصری قرار داریم که شهروندان امکانهای جدیدی برای کنشگری یافتهاند و علیرغم تداوم حاکمیتهای استبدادی و سرکوبگر، میتوانند هم اطلاعرسانی کنند، هم موضعگیری داشته باشند و هم راههایی برای فشار بر دستگاههای قدرت پیدا کنند. آنچه اما تاکنون موجب ناکامی در این عرصه بود و اجازه نمیداد از آن به شیوهای سودمند استفاده شود، غلبه بحثهایی بود که با به کارگیری امکانهای عرصه مجازی در مسیر تفرق و چنددستهگی، بر حجم مشکلات میافزود.
هشتگ «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید» نشان داد که اگر داعیهای معطوف به اجماع به میان بیاید و صورتبندیای داشته باشد که آن را مبنای وفاقی همهگانی بگرداند، میتوان شیوه جدیدی از مبارزه را آغاز کرد که نیروهای گستردهای را بسیج کند و تأثیرگذاری آن را تا اقصا نقاط جهان بگستراند. اکنون نوبت دیگر گروههای سیاسی و اجتماعی است که در شیوههای مبارزاتی خود بازنگری کنند. این البته به معنای کماهمیت جلوه دادن شیوههای کلاسیک مبارزه، به شمول مبارزه مسلحانه در راه دفاع از حقوق مردم و شهروندان نیست، بلکه هر کدام در جای خود اهمیت دارد؛ به ویژه در برابر دستگاههای مبتنی بر نظامیگری در برابر شهروندان، اما بدون تلفیق آنها با شیوههای جدیدی که متناسب پارادایم جدید و امکانات دنیای دیجیتال است، امید به اثرگذاری آنها به حداقل خواهد رسید. باید راهها و ابزارهای مبارزه برای حقوق مردم و بازیابی آزادیهای از دسترفته شاهد تحولی کمی و کیفی باشد تا دریچهای به سوی تغییر و تحول گشوده شود.