مسوولیتگریزی و ریاکاری رهبر پردهنشین طالبان
فواد میرزایی

تقریباً دو سال است که طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفتهاند، اما هنوز هم رهبر این گروه، ملا هبتالله آخوندزاده، پردهنشین است و حاضر نیست در برابر دوربین رسانهای قرار گیرد. حتا سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان، نیز حاضر شده چهره خود را بنمایاند، ولی ملا هبتالله به چنین کاری تن نداده است. حقانی همان شخصی است که تا هنوز هم در فهرست افراد تحت تعقیب امریکا قرار دارد و برای سرش ۱۰ میلیون دالر جایزه در نظر گرفته شده است. فقط چیزی که حضور فزیکی ملا هبتالله را تثبیت میکند، صدایی است که گاهگاهی از او در رسانهها پخش میشود و دیدگاههای وی را به عموم مخاطبان میرساند. وجه مشترک این پیامهای صوتی کوشش برای ارایه چهرهای معقول و ضد بینظمی و مخالف با برخورد خشن با شهروندان و پایبند به اصول اخلاقی و دینی از رهبر طالبان است. قطعاً هبتالله آخوندزاده کتاب «شهریار» از نیکولا ماکیاولی را نخوانده است. شیخ الحدیث دیوبندی نباید به اینگونه کتابها دست بزند؛ چون ممکن است «آلوده» شود. با این حال، تظاهر او به نیکوکاری و دینداری و تقوا در عین قساوت و بیرحمی در عمل، دقیقاً عمل به همان توصیهها و دستورهایی است که ماکیاولی برای موفقیت یک سیاستمدار طرح کرده است. ماکیاولی نوشته است: «شرافت و درستکاری همیشه زیانآور است. آنچه مفید است، این است که شخص به ظاهر پرهیزکار و معتقد و انسان و فداکار جلوه کند. هیچ چیز به اندازه یک ظاهر متقی و نیکوکار مفید نیست.» همچنین ماکیاولی در موردی دیگر نوشته است: «مذهب برای یک دولت بسیار ضروری است، اما برای اینکه مردم را متقی و پرهیزکار بار آورد، بلکه برای اینکه تسلط بر ایشان را آسان سازد. حتا ممکن است وظیفه یک حاکم باشد که به رواج مذهبی که خودش به آن عقیده ندارد و آن را نادرست میشمارد، کمک کند.»
در ادامه پیامهای صوتی قبلی رهبر طالبان، بهتازهگی ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، پیامی صوتی از هبتالله آخوندزاده منتشر کرده که وی در آن به اعضای طالبان هشدار میدهد که رفتار خود را در برابر مردم اصلاح کنند، وگرنه گرفتار سقوط و تباهی میشوند. او از اینکه اعضای طالبان، مردم را لتوکوب و شکنجه میکنند، انتقاد کرده و آنها را از عواقب این کارها برحذر داشته است. او تأکید کرده که حکومتی که رفتار ظالمانه داشته باشد، دوام نمیآورد. او اذعان کرده که اگر ظلم و کشتارهای بیمحاکمه و قتل و انتقامجویی وجود داشته باشد، تباهی و فساد به وجود میآید و نظم از بین میرود.
در باب این پیام صوتی چند نکته را به اختصار میتوان متذکر شد:
۱- تا کنون گزارشهای موثق و مستند به وسیله رسانههای داخلی و خارجی در مورد کارنامه طالبان پس از رسیدن دوباره به قدرت به نشر رسیده است. وجه مشترک همه این گزارشها این است که طالبان از زمان بازگشت به قدرت در ماه اسد ۱۴۰۰ خورشیدی، بهصورت مداوم دست به اعمال جنایتکارانه زده و مرتکب نقض حقوق بشر شدهاند. مطابق این گزارشها، طالبان نسبت به اصناف مختلف مردم از نظامیان پیشین گرفته تا خبرنگاران و قاضیان و کارمندان ملکی نظام جمهوری مرتکب نقض حقوق بشر شدهاند و این گروهها را زندانی و شکنجه یا حتا به قتل رساندهاند. با آنکه نهادهای مختلف جهانی این رفتار طالبان را محکوم و تقبیح کردهاند، اما طبق معمول طالبان هیچ ارزشی به این محکوم کردنها قایل نشدهاند. نکتهای که قابل یادآوری است، این است که رهبر طالبان در بحبوحه ورود طالبان به پایتخت، فرمان عفو عمومی صادر کرد. با این اتفاقاتی که پس از آن فرمان روی داده، بیشتر ناظران به این باور رسیدهاند که فرمان یادشده بیشتر از آنکه جنبه عملی پیدا کند، از آن بهعنوان وسیلهای برای اغفال آنانی که از نظر طالبان مجرم شناخته میشوند، استفاده شده است. از قراین برمیآید که هدف از صدور دستکم بعضی فرمانهای ملا هبتالله بیش از اینکه اجرا شدن آن باشد، فریبکاری و دغلبازی و بازی با افکار عمومی چه در داخل کشور و چه در بیرون از آن است. مثلاً فرمان رهبر طالبان در مورد ممنوعیت کشت و قاچاق مواد مخدر نهتنها عملی نشد، بلکه آزادیهای بیشتری برای قاچاقچیان فراهم آورد.
۲- در گذشته هم رهبر طالبان سخنانی با این لحن و محتوا بر زبان آورده است. او در سابق نیز چند بار طالبان را نصیحتهای پدرانه کرده و آنان را از پیامدهای کشتار افراد بیگناه و ظلم بر رعیت هشدار داده است. او بهگونهای حرف میزند که گویا وی هیچ نقشی در کشتار افراد بیگناه و شکنجه و ستم بر مردم ندارد. سوال این است که ملا هبتالله در سازمان طالبان چه کاره است؟ او چرا با آنکه همه قدرت را در دست خود و اطرافیان قندهارنشینش متمرکز کرده، باز هم از دیگر اعضای طالبان انتقاد میکند و خود را مبرا از هر گونه ظلم و اجحاف بر مردم میداند؟ رهبر طالبان در کوچکترین مسایل هم دخالت میکند و از جمله در مواردی حتا در تعیین کارمندان عادی دولت طالبان نقش داشته است، ولی در عین حال از رفتار طالبان در برابر مردم انتقاد میکند و آن را خلاف آموزههای دین میشمارد. پرسش اساسی این است که اگر رهبر طالبان بهراستی در پی اصلاح رفتار طالبان است، چرا دست به اقدام عملی نمیزند و اشخاص نامطلوبی را که در آزار رساندن به مردم دست داشتهاند مجازات نمیکند؟ تا کنون حتا یک مورد به ثبت نرسیده که رهبر طالبان یا دیگر مقامهای این گروه، اشخاصی را که دست به قتل بیمحاکمه افراد یا زندانی و شکنجه کردن آنان زدهاند، به محکمه بسپارد. جنگجویان طالبان به حدی از آزادی عمل برخوردارند که صحنه شکنجه و کشتار بیمحاکمه افراد را فلمبرداری میکنند و در اختیار رسانهها قرار میدهند، بیآنکه از پیامدهای کار خود هراسی به دل راه دهند.
۳- ریارکارانه و متظاهرانه بودن سخنان ملا هبتالله را از این هم میتوان دریافت که اصولاً حکمرانی طالبان بربنیاد ارعاب و تهدید و خشونت گذاشته شده است. اگر فرضاً تصمیم به این گرفته شود که طالبان دست از خشونت و ایجاد ترس و وحشت در دلها بکشند، حکومتشان به سرعت سقوط میکند. آنها نه کار درخشانی در عرصه اقتصادی انجام دادهاند و نه به آزادیهای فردی و اجتماعی باور دارند و نه در حیطه فرهنگ و هنر کارنامه قابل قبولی عرضه کردهاند. بنابراین، مردم عادی به هیچ صورت از آنها راضی نیستند و شیوه حکومتداری این گروه برای مردم جذابیتی ندارد. در چنین اوضاع و احوالی، بهترین و موثرترین راه برای غلبه بر نافرمانیهای احتمالی، ایجاد ترس و وحشت است. تا کنون این شیوه برخورد با مردم جواب داده است. آینده روشن خواهد کرد که این روش تا چه وقت میتواند به بقای رژیم طالبان کمک کند.
۴- ملا هبتالله این سخنان را بیان میکند تا به دنیا نشان دهد که افراد و گروههایی که دست به جنایت در حق شهروندان افغانستان میزنند، افراد و گروههای خودسر هستند و ربطی به رهبری طالبان ندارند و در تضاد با دستورات رهبری این گروه عمل میکنند. اثبات نادرستی این ادعای رهبر طالبان نیازی به تلاش بسیار ندارد. نقض حقوق بشر از سوی طالبان بهصورت سیستماتیک صورت میگیرد و مختص به افراد و دستههای خاصی در میان این گروه نیست. وزارت داخله، وزارت دفاع و ریاست استخبارات طالبان بهگونه مداوم به منظور تضمین بقای حاکمیت رژیم این گروه، به نقض گسترده حقوق شهروندان اقدام میکنند و هیچ پروایی از کسی ندارند. همین اکنون شکنجهگاههای ریاست استخبارات و نیز زندان پلچرخی پرند از آدمهایی که به بهانههای واهی مورد شکنجههای هولناک قرار گرفته و در مراحل بعدی محاکمه و زندانی شدهاند. آیا ملا هبتالله دستگاههای امنیتی طالبان را دستگاههای خودسر میداند که از اوامرش تبعیت نمیکنند؟
۵- احتمال دارد که این اظهارات ملا هبتالله مصرف درونگروهی داشته باشد. احتمالاً هبتالله آخوندزاده با طرح این نصایح و ادعاها میخواهد مسوولیت جنایت علیه شهروندان را بر گردن سراجالدین حقانی، ملا یعقوب و عبدالحق وثیق بیندازد و به این وسیله آنان را تحت فشار قرار دهد و وادار به تمکین به فرمایشات خود کند. گزارشهایی از اختلافها میان رهبری طالبان در قندهار و مقامهای ارشد این گروه در کابل به نشر رسیده است. گفته میشود که فرماندهان نظامی طالبان در سال ۲۰۱۶ و پس از کشته شدن ملا منصور، ملا هبتالله را به آن جهت به رهبری این گروه برگزیدند که شخصی کمترشناختهشده و از تجارب جنگ و نظامیگری بهکلی بیبهره بود و تا آن زمان در بخش فتوا و قضای طالبان فعالیت کرده بود. این فرماندهان به این گمان بودند که با انتخاب ملا هبتالله بهعنوان رهبر طالبان، از آزادی عمل و صلاحیت کاری بیشتری برخورداری خواهند داشت. در زمان انتخاب هبتالله بهعنوان رهبر گروه طالبان، خبرگزاری فرانسپرس مدعی شد که رهبری وی بر طالبان نمادین خواهد بود و با این حال، ملا هبتالله حداقل در دو سال اخیر عملاً این موضوع را ثابت کرده که به تصاحب کامل قدرت علاقهمند است و مخالفتهای درونگروهی را برنمیتابد. عاملی که وی را در تصاحب کامل قدرت و خنثا کردن چالشها یاری میرساند، جایگاه دینیای است که وی از آن برخوردار است. وی پیش از آنکه در سطح رهبری طالبان قرار گیرد، مدرس یکی از مدارس در پاکستان بوده و گفته میشود که «شیخ الحدیث» است. شیخ الحدیث لقبی است که به ملاهای شاخص و برجسته دیوبندی داده میشود.
با همه اینها، چه اظهارات مورد بحث ملا هبتالله آخوندزاده مصرف درونگروهی داشته باشد و چه تلاشی برای فرار از مسوولیت و پاسخگویی باشد، مسالهای که اذعان به آن ضروری است، این است که طالبان در مدت دو سال از تسلطشان بر کشور، جنایتهای پرشماری را در حق شهروندان بیپناه و بیگناه مرتکب شدهاند. بعضی از این جنایتها به حدی تکاندهنده و تراژیک است که به داستانهای سورریال شبیه است تا وقایعی که عملاً در کشوری به نام افغانستان در حال روی دادن است. مراجع ذیربط باید روی مستندسازی این جنایتها تمرکز کنند و در حد وسع خود بکوشند چهره واقعی این گروه را بنمایانند. درست است که در حال حاضر ظاهراً سیاستهای قدرتهای بزرگ جهانی ایجاب میکند که طالب در قدرت باقی بماند، با وجود این، چرخ روزگار همیشه بر وفق مراد طالبان نمیچرخد و دیر یا زود زمانی فرا خواهد رسید که این مستندسازیها به کار آید.