نوار صوتی از ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، از طریق رادیو «صدای شریعت» در کابل پخش شده که همانند پیامهای قبلی وی، محتوا و لحن پرخاشگرانه، تهاجمی و زورگویانه دارد. او در این نوار صوتی، علیه دموکراسی و حقوق بشر سخن میزند و روایت کشورهای غربی از حقوق زنان و حقوق بشر را از اساس نفی میکند و بیارزش میشمارد و بر اجرای بدون قیدوشرط حدود و احکام شریعت (مطابق خوانشی که او از متون دینی دارد) تأکید میکند. او وعده میدهد که در آینده سنگسار زنان و دیگر مجازاتها در ملأ عام صورت خواهد گرفت. ملا هبتالله در این نوار صوتی تأکید میکند که طالبان به این بسنده نمیکنند که حکومت را در دست گرفتهاند بلکه دین و شریعت را در روی زمین اجرا خواهند کرد و به اعتراضهای غربیها وقعی نمیگذارند.
در حال حاضر هبتالله آخوندزاده تأثیرگذارترین فرد در افغانستان است. او که رهبری امارت طالبان را عهدهدار است، همه قدرت را تصاحب کرده و در مسایل کوچک و بزرگ دخالت میکند و به همین خاطر است که تصمیمهایی که وی و حلقه نزدیکش میگیرند سرنوشت دهها میلیون انسان را که از بد حادثه، در جغرافیایی بهنام افغانستان زندهگی میکنند تعیین میکند. ازاینرو باید به هر پیام و کلامی که از سوی رهبر طالبان منتشر میشود، با همه هوش و حواس پرداخت، چرا که با تحلیل و بررسی محتوای پیامهای رهبر طالبان، تا حدود زیادی برای ما درک این که کشور به کدام مسیر روان است، آسان میشود. تا کنون به جز یک عکس پاسپورتی، تصویر ساکن یا متحرک دیگری از او به نشر نرسیده است. ملا هبتالله آخوندزاده ترجیح میدهد با نشر پیام صوتی یا مکتوب، با مردم در ارتباط باشد و مصلحت نمیبیند با نشان دادن چهره خود هویتش را به عموم مردم افشا کند.
در هر صورت، این دفعه نیز همانند دفعات قبل، پیامی که از سوی ملا هبتالله از طریق رادیو تلویزیون ملی که اکنون در اختیار طالبان قرار دارد پخش شد، نه تنها امیدوارکننده نبود بلکه باعث سرخوردهگی و انزجار شمار زیادی از مردم شد. او به جای آنکه به مشکلات و چالشهای نفسگیری که مردم افغانستان با آن دچار هستند بپردازد، به کشورهای غربی چنگ و دندان نشان داد و تأکید کرد که جنگ طالبان با آنها تا هر قدر لازم باشد ادامه دارد. ملا هبتالله این سخنان را در حالی میزند که بسیاری از سکتورهای حیاتی در کشور در حال حاضر وابسته به کمکهای کشورهای غربی است و اگر این کمکها قطع شود، بخش مهمی از سکتورها دچار اختلال در کارکرد میشوند. اگر کمکهای موسسات بینالمللی به افغانستان سرازیر نشود، مهاجرتها به خارج از کشور و فقر و فلاکت افزایش مییابد و حتا ممکن است مردم از گرسنهگی بمیرند. ملا هبتالله در صورتی حق داشت این حرفها را بزند که کشوری که او زمام امورش را در دست دارد خودکفا و توسعهیافته میبود و مردمش در رفاه و آسایش زندهگی میکردند و بار دوش جامعه جهانی نمیبودند. هبتالله زمانی میتوانست این گپهای کلان را بزند که وزیران حکومتش دربهدر دنبال نهادهای بینالمللی نمیگشتند تا آنان را در پیشبرد برنامههای توسعهای یاری برسانند.
یکی از نکات آزاردهنده در سخنان ملا هبتالله این است که وی به صورت عجیبی استنباط از متون دینی را در انحصار خود و علمای مقرب درگاهش میداند و خود را نماینده خدا در روی زمین میشمارد. ملا هبتالله در جایی از پیام مورد بحث خطاب به کشورهای غربی میگوید: «من از الله برای نجات انسانیت نمایندهگی میکنم، تو از شیطان.» معلوم است هرگاه چنین نحله فکری خشکمغز که دنیا را سیاه و سفید میبیند و از قرائتهای متفاوت از دین در طول تاریخ آگاهی ندارد و فهم خود از دین را یگانه فهم صحیح و قابل قبول از متون دینی به حساب میآورد، قرار باشد «شریعت و دین خدا» را تطبیق کند چه فجایعی به بار خواهد آورد. چنین افراد تصور میکنند به دین خدمت میکنند، حال آنکه بزرگترین صدمه را به دین وارد میکنند. جهانبینی آنها به وسعت یک دهکده است.
از بیان و لحن عصبانی و خشمگین ملا هبتالله آخوندزاده در مورد حقوق زنان پیداست که او از تأکید زیاد کشورها و نهادهای غربی بر تأمین حقوق زنان در افغانستان، ناراحت است و اکنون میخواهد به آنها بفهماند که طالبان در این زمینه به هیچ وجه کوتاه نمیآیند. او در این خصوص تا آنجا پیش میرود که وعده میدهد بهزودی سنگسار زنان در ملأ عام انجام خواهد شد. برای آن عده کشورهای غربی که به تغییر طالبان امید بستهاند، باید شنیدن این سخنان، بیدارکننده و هشداردهنده باشد. بهتر است این کشورها با واقعیت طالبان مواجه شوند، نه با آن تصور انتزاعی که از طالبان در ذهن خود ساختهاند.
موضوع قابل تأمل آن است که او در این نوار صوتی به عوض استفاده از کلمه «طالبان»، گروهی که رهبریاش را بر عهده دارد، از واژه «علما» استفاده میکند. در ادبیات رایج در افغانستان، وقتی «علما» به صورت مطلق ذکر میشود مراد از آن غالباً علمای مذهبی است. او در این سخنرانی گفت که «علما» کشتی دموکراسی را در افغانستان غرق کردند و غربیها را شکست دادند. در این شکی وجود ندارد که بیشتر علمای مذهبی با طالبان هماهنگی دارند و از این گروه حمایت همهجانبه میکنند. با اینحال، تأکید بیش از حد رهبر طالبان بر «علما»یی بودن گروه زیر امرش ناشی از تلاش وی برای توجیه دینی عملکرد امارت طالبانی است. او سعی میکند خود را سرکرده علمای دین بداند تا به این ترتیب به عوام بفهماند که اگر با اوامرش مخالفت بورزند مرتکب گناه میشوند. به همین علت است که او به صراحت خود را «نماینده خدا» لقب میدهد.
جهان غرب و در رأس آن ایالات متحده امریکا با امضای توافقنامه دوحه زمینه را برای قدرتگیری دوباره طالبان فراهم آورد و در حال حاضر نیز حاکمیت طالبان را به صورت «دفاکتو» به رسمیت میشناسد و کموبیش با آن وارد تعامل دیپلماتیک شده و حتا کوشش میکند در حل مشکلات اقتصادی آن سهم بگیرد. همچنین نیروهای مخالف این گروه را نادیده میگیرد و صراحتاً از مخالفت مسلحانه با طالبان اعلام عدم حمایت میکند. سوالی که پیدا میشود این است که با وجود اینهمه سازشکاری و مداهنه غرب با طالبان، چرا رهبر این گروه از دست غربیها خشمگین است و غالباً از ادبیات تند علیه آنها استفاده میکند؟ این احتمال وجود دارد که رهبر طالبان با این نمایشها سعی میکند اعضای تندروتر گروهش را راضی نگه دارد و نگذارد به دامن گروههایی مثل داعش پناه ببرند. به عبارت دیگر، این حرفها بیشتر از آنکه متوجه غربیها باشد، مصرف داخلی دارد. در صفوف طالبان، افرادی حضور دارند که گمان میکنند طالبان با سازش و معامله با امریکا و تسلیم شدن در برابر شرطهای امریکا در توافقنامه دوحه، قدسیت سابقشان را از دست دادهاند و عملاً به ابزاری در دست امریکا تبدیل شدهاند. ملا هبتالله با مخابره پیامهای تند علیه غرب، به اعضای تندرو طالبان نشان میدهد که هنوز هم به همان نهج و روش گذشته پابند است. پیوستن اعضای طالبان به داعش یکی از نگرانیهای اصلی رهبران طالبان را تشکیل میدهد. هسته اولیه داعش را هم اعضای سابق تحریک طالبان افغانستان و پاکستان ساختهاند.
هر روز که از عمر حاکمیت دوباره طالبان سپری میشود، این واقعیت بیشتر برملا میشود که امروز طالبان از دیروز این گروه فرقی ندارد. پیام اخیر ملا هبتالله آخوندزاده نیز بر ادعای آن شمار تحلیلگران صحه میگذارد که میگفتند ایدیولوژی طالبان با سازشکاری و درک مقتضیات زمانه بیگانه است و هویت این گروه با زنستیزی و خصومت بیرویه با مظاهر مدرن پیوند ناگسستنی دارد. اگر مخالفان طالبان از عقلانیت سیاسی کارآمد برخوردار میبودند و اختلافهای کودکانه و جزئی را کنار میگذاشتند و قادر میشدند به اجماع وسیع بر ضد طالبان برسند، لجاجتها و سماجتهای ملا هبتالله آخوندزاده برای آنها بهترین فرصت را مساعد میکرد تا نفوذ خود را در میان مردم گسترش دهند و امارت طالبانی را با چالش جدی مواجه کنند. طالبان در کنار خوششانسیهای متعدد، یکی از طالعمندیهایشان این است که مخالفان هوشمند و فرصتشناس ندارند.