تاثیر قومی شدن هویت‌ها بر ایجاد میدان‌های امنیتی در افغانستان

سیدمحمد فقیری- جامعه‌شناس

در گذشته دین خلا هویتی مردم افغانستان را پر می‌نمود و امن‌ترین پناه‌گاه هویتی آن‌ها دانسته می‌شد اما امروز هویت دینی رقیب جدیدتری پیدا کرده است که همانا ناسیونالیسم است. در حال حاضر بخش قابل ملاحظه‌ای از مردم افغانستان، برای پرکردن خلا هویتی به جای دین به قوم پناه می‌برند و برای همین نیز هویت‌های قومی در برابر یک‌دیگر قرار می‌گیرند و از هر رویدادی تفسیر قومی صورت می‌گیرد. مصداق دیگر این امر را می‌توان در جاهای گوناگون دید به ویژه در این‌که برخی از سیاسیون امروزی که زمانی سابقه جهادی داشتند برای ماندن در عرصه سیاست کشور به قومیت پناه برده‌اند و با مخالفان ایدیولوژیک‌شان نیز به تفاهم رسیده‌اند.

آنچه که تا اکنون از دید سیاست شناسان افغانستان غایب مانده است همانا میدان هویتی امنیت بوده است.

در فرهنگ سیاسی امروز افغانستان نیز قومیت گفتمان حاکم می‌باشد. منازعات سیاسی در کشور از درون روایت قومی تغذیه می‌کند. به گونه مثال: شماری از نخبه‌های قوم پشتون آرمان پشتونستان بزرگ و حکومت متمرکز را دارند، تعدادی از نخبه‌های قوم تاجیک به دو گروه خراسان خواه و گروه فدرالیست‌ها که خواهان تغییر در ساختار سیاسی کشور می‌باشند تقسیم گردیده‌اند، شماری از نخبه‌های قوم هزاره ازهزارستان حرف می‌زنند و گروه دیگر نیز خواهان نظام فدرال می‌باشند. در همین حال برخی از نخبه‌های قوم ازبیک نیز از پان ترکیسم حرف می‌زنند و نوستالوژی اقتدار ترکان را دارند. هرچند این مطالبات در چوکات جنبش‌های اجتماعی مطرح نشده‌اند اما در برخی از موارد در رسانه‌ها و سایر محافل سیاسی بازتاب داده می‌شوند.

نمادهای عاطفی-هویتی اقوام در افغانستان از یکدیگر تفاوت دارد، هرقوم تفسیرهای جداگانه از رویدادهای تاریخی کشور دارد و هیچ یک  حاضر نیست تا به دیالوگ و گفت‌‌وگو پناه ببرد. 

هر پدیده‌ای که نظم فرهنگی و ارزش‌های سنتی و تاریخی یک جامعه (به ویژه گروه های قومی) را مورد تهدید قرار دهد، قادر است تا زمینه‌ساز ایجاد میدان‌های امنیتی باشد.

در افغانستان خطرات بالقوه‌ای وجود دارند که به بازتولید ناامنی دامن خواهند زد. این خطرات منشا هویتی دارند و در صورتی‌که مبانی معرفتی و هستی‌شناختی آنها آسیب شناسی نگردند و برای کاستن دغدغه های هویتی استراتیژی هدفمندی روی دست گرفته نشود، بدون شک که هر چهار روایت قومی در میان چهار قوم افغانستان میدان‌های امنیتی ایجاد خواهند کرد و آن‌چه در زمان جنگ‌های داخلی اتفاق افتاد یک‌بار دیگر تکرار خواهد شد.

روایت‌های قومی در افغانستان مستعد زاییدن میدان‌های امنیتی هستند و آن‌چه به منازعات جهت می‌دهد هویت است تاخصومت.

منابع اصلی هویت‌سازی در تاریخ معاصر افغانستان را باید مذهب و ناسیونالیسم تعریف کرد. 

شاید بتوان ملا عبدالله لنگ را نخستین کسی دانست که با توسل به نمادهای دینی- هویتی در صدد ایجاد یک میدان امنیتی علیه حکومت امان‌الله خان بود. او به درستی درک کرده بود که نمادهای دینی-اعتقادی توان به چالش کشیدن حکومت را دارد.

آنچه بعدها نیز حکومت امان‌الله خان را به فروپاشی کشاند عنصر دینی هویت بود. در آن زمان ناسیونالیسم از دین تغذیه می‌نمود و بزرگ‌ترین منبع هویت‌بخش نیز دین به حساب می‌آمد و برای همین نیز بود که امیر حبیب‌الله کلکانی تاجیک‌تبار در جنگ علیه حکومت امان‌الله خان حمایت بسیاری از حلقات مذهبی پشتون را با خود داشت.

محمد نادر خان را باید نخستین حاکمی دانست که از امتزاج ناسیونالیسم قومی و ناسیونالیسم مذهبی برای حکومت خویش یک نقشه راه به وجود آورد. ناسیونالیسم قومی از زمان نادر خان به بعد جان می‌گیرد و فربه می‌شود.

به نظر می‌رسد که پس از سال ۱۳۸۱، میدان‌های امنیتی در محور قوم در حال شکل گرفتن هستند تا در محور دین؛ و این موضوعی است که تغییر ژرف در جهان‌بینی گروه‌های سیاسی را نشان می‌دهد. در گذشته به ویژه از زمان امان‌الله خان، دولت از آدرس هویت دینی-اعتقادی جامعه سنتی مورد تهدید قرار می‌گرفت و یا حکومت‌های نام‌نهاد کمونیستی نیز ازچنین آدرسی تهدید گردیدند اما در در حال حاضر مخالفت با نهاد دولت از آدرس هویت‌های قومی صورت می‌گیرد و این موضوع، تغییر ساختاری در جامعه‌شناسی سیاسی افغانستان را نشان می‌دهد.

شکی نیست که در حال حاضر برخی از جریان‌های ایدیولوژیک نیز سربلند کرده‌اند و به باور‌شان از آدرس ارزش‌های دینی علیه دولت قرار می‌گیرند؛ اما چنین گروه‌های زاییده مناسبات اجتماعی افغانستان نمی‌باشند و بیشتر وارد کننده ایدیولوژی به کشور بوده و در اقلیت قرار دارند.

محیط اجتماعی افغانستان مستعد زایش نزاع‌های هویتی می‌باشد و برای همین این محیط اجتماعی را باید به عنوان محیط بحران تعریف نمود.

محیط بحران دارای شش مولفه می‌باشد که عبارت‌اند از:

“۱: بحران هویت

۲: بحران مشروعیت

۳: آشوب و فشار

۴: تضاد طبقاتی

۵: ضعف نظامی

۶: بحران فرهنگ” (صالحی، ۱۳۹۵، ص ۸۸)

به نظر می‌رسد که اکنون در جامعه افغانستان، بحران هویت به مثابه یک تهدید جدی وجود دارد و شکاف‌های قومی و اختلاف برسر نمادها، تفسیرهای گوناگون از رویدادهای تاریخ معاصر، ساختار نظام، موضوع شناس‌نامه‌های دیجیتالی و… مصداق‌های از بحران هویت را نشان می‌دهد. در همین حال بحران مشروعیت عمر دراز‌‎تری در تاریخ معاصر کشور دارد و بسیاری از دولت‌ها با بحران مشروعیت روبرو بوده‌اند و از سوی دیگر آشوب و فشار را باید به عنوان بخش مهمی از رویدادهای سیاسی در تاریخ کشور تلقی نمود. تضاد طبقاتی نیز رخ دیگری از محیط بحران افغانستان را برای ما نشان می‌دهد و این تضاد طبقاتی با گذشت هر روز در حال افزایش است. ضعف نظامی دولت در صد سال گذشته عامل شکست دولت‌سازی در افغانستان بوده است و این ضعف در حال حاضر نیز وجود دارد. بحران فرهنگ در جاهای گوناگون بازنمایی می‌کند از فقدان هماهنگی میان رشد مادی و معنوی فرهنگ گرفته تا نزاع سنت و مدرنیته. این محیط بحران قادر است تا عامل زایش میدان‌های امنیتی باشد و در نبود یک آسیب‌شناسی دقیق از این محیط بحران، منازعات پنهان کنونی به جنگ آشکار تبدیل خواهد شد.

وفرت واژه های هم‌چو شهید، مجاهد، امیر المومنین، خان، رهبر، استاد، بابه،   و…. مفاهیم نمادینی هستند که به عنوان پشتوانه فرهنگی امنیت در میان واحدهای قومی در افغانستان شناخته می‌شوند. این واژه‌ها هم‌چنان که بار فرهنگی دارند اما بیشتر نمادهای سیاسی-امنیتی هستند که بخشی از هویت افراد در مواقعی به آنها احواله می‌شود. سران قومی نقش اساسی در بسیج سیاسی و امنیتی گروه‌های قومی در تاریخ افغانستان داشته اند. آن‌ها با بازخوانی ارزشهای فرهنگی قوم و معنابخشی دوباره آن تلاش می‌کنند تا انسجام درون قومی را تقویه کنند.

افکار عمومی جامعه چند قومی  افغانستان از بطن بحران تغذیه می‌کند و این افکار عمومی نقش عمده‌ای در ادامه جنگ دارد. بخش بزرگی از افکار عمومی جامعه افغانستان در حال  حاضر، وضعیت امروز را از عینک چهار دهه اخیر و جنگ‌های داخلی می‌بینند. بدین مفهوم که رویدادهای گذشته و عقده‌های که از کانون دشمنی و منازعات شکل گرفتند امروز قوی تر از قبل بر فضای سیاسی- اجتماعی افغانستان سایه افگنده‌اند.  به سخن برتراندراسل در کتاب اصول نوسازی جامعه، ” افکار عمومی جبار و ستمگر به اندازه قوانین جبار دشمن آزادی می‌باشد”.

در جامعه افغانستان کنونی ناسیونالیسم‌ قومی به شدت رشدکرده و به عنوان مانع اساسی فراروی گفتمان ناسیونالیسم ملی که از سوی حاکمیت مطرح می‌گردد قرار گرفته است. ناسیونالیسم قومی به گونه منسجم، خودی و غیر خودی بودن پدیده‌ها را جدی می‌گیرد و به گفتمان ملی حاکمیت ارج نمی‌گذارد.

امنیت فرهنگی متضمن امنیت سیاسی:

درکشورهای چند قومی، الگوهای فرهنگی دولت به آسانی مورد پذیرش واحدهای قومی قرار نمی‌گیرد و اغلب این الگوها به مفهوم تهدید علیه هویت‌های فرهنگی اقوام پنداشته می‌شود. در چنین کشورهای، تهدیدات امنیتی زمانی به وجود می آید که، امنیت هویتی و یا امنیت فرهنگی واحدهای قومی انکار گردیده است و یا مورد تهدید قرار گرفته است.

امنیت هویت قادر است تا نظم اجتماعی را ضمانت کند و هیچ تهدید امنیتی را متوجه امنیت سیاسی نسازد. اگر هویت واحدهای قومی در هر  جامعه‌ای مورد تهدید قرار گیرد، بدون شک امنیت نظامی و سیاسی آن کشور نیز به تدریج تهدید خواهد شد. بنا براین نیاز است تا روایت‌های قومی در افغانستان برای خلق هویت ملی وارد دیالوگ سازنده گردند در غیر آن شکاف‌های قومی و بی‌اعتمادی اجتماعی مستعد زائیدن میدان‌های امنیتی خواهند بود. اگر دشمن آشکار افغانستان را گروه‌های تروریستی و حامیان‌شان تعریف نمائیم بدون شک که دشمن پنهان افغانستان را باید شکاف‌های قومی و بی‌اعتمادی اجتماعی در میان اقوام افغانستان بدانیم که به تدریج پهلوهای بحران‌آفرین آن نمایان می‌گردد.

دکمه بازگشت به بالا