هیولای ناامیدی و مسوولیتهای اجتماعی

افغانستان یک کشور بدون آمار است. ما به جز اینکه تعداد ولایتها و ولسوالیهای کشور را میدانیم، باقی مسایل را تخمین میزنیم. نه از تعداد نفوس خبر دقیق داریم، نه از مقدار درآمد سرانه و نه از تولید داخلی. هرچه داریم، همه براساس گمان و حدس است. با این حال، برخی از اتفاقات بهصورت روزمره توسط رسانهها گزارش میشود که گردآوری آنها در یک بازه زمانی مشخص، آمار نسبی را به دست میدهد و از وخامت یا بهبود وضعیت نمایندهگی میکند. یکی از این موارد، تعداد وقایع خودکشی است. روزنامه ۸صبح در یک ماه گذشته (از ۷ ثور تا ۸ جوزا) ۲۵ مورد خودکشی را در سراسر کشور ثبت کرده و گزارش داده است؛ یعنی تقریبا در هر روز یک نفر در کشور خودکشی کرده است. این در حالی است که به دلیل سانسور شدید طالبانی و دشواری دسترسی به اطلاعات در سراسر کشور، قطعا این آمار نمیتواند همه وقایع را نشان دهد. عوامل بسیاری در سرپوش گذاشتن روی موارد خودکشی دخیلاند، از عدم دسترسی رسانهها تا انکار رژیم طالبان و حتا انکار خانوادههای قربانیان به دلیل سنتهای اجتماعی حاکم.
براساس این گزارش، اکثر قربانیان خودکشیها، پسران و دختران جوان بودهاند. انسانهایی که به قولی تازه به دوران رسیدهاند، چرا به زندهگی خود پایان میدهند؟ چه چیزی آنها را وا میدارد تا به مرگ بیندیشند و در حدی ناگزیر باشند که جان خود را بگیرند؟ براساس آنچه در رسانهها گزارش میشود، فقر، محدودیتهای دستوپاگیر طالبانی، مشکلات روانی و خشونتهای خانوادهگی دلیل اکثر واقعات خودکشی ذکر شدهاند. با این حال، به نظر میرسد که دلیل اینهمه خودکشی در میان جوانان، هرچه باشد، به ناامیدی نسبت به آینده ربط میگیرد. فقر اکنون یکی از پدیدههای خونخوار در کشور است، ولی اگر امیدی به بهبود وضعیت اقتصادی باشد، افراد کمتری به کشتن خود فکر خواهند کرد.
به دلیل وضعیت آشفته سیاسی و نبود حکومت مشروع و قانونپذیر و از سوی دیگر اخاذیها و جمعآوری پول تحت نامهای مختلف توسط طالبان، بر شدت فقر افزوده میشود. تشدید بیشتر فقر، خون بیشتری میریزد و این پدیده را خونخوارتر میسازد. فقر زمانی میتواند خونخوارتر شود که امیدی به رهایی از آن نباشد. با توجه به اینکه طالبان حتا پولهای کمکی را از خانههای مردم گردآوری میکنند و در تشدید فقر عامل اصلیاند، اگر راهی برای پایان سلطه طالبان یا تغییر این گروه به سمت قانونگرایی و مردمسالاری پیدا نشود، امید به جامعه برنمیگردد. در غیبت امید، فقر خونهای بیشتری از جوانان و از هر رده سنی دیگر خواهد مکید.
بخشی از وقایع خودکشی، بسیار بیشتر تکاندهنده و غمبارند. در گزارش ۸صبح میخوانیم که مردی به نام زمر دوشنبهشب، ۱ جوزا، در قلعه حشمتخان کابل خودکشی کرده است. گزارش میافزاید که او روز دوشنبه به بازار رفته بود تا بهصورت قرض اندکی مواد خوراکی به خانه آورد، ولی کسی به او قرض نداده بود و او شبهنگام جان خود را گرفت. اگر دکانداران باور میداشتند که زمر میتواند چند روز بعد قرض آنها را بپردازد، احتمالا دست او را میگرفتند؛ ولی لابد آنها به این نتیجه رسیده بودند که او در شرایط فعلی که بازار کسبوکار کساد است، توان پرداخت قرض را ندارد و در آینده نزدیک نیز چنین توانی را پیدا نخواهد کرد.
آنهایی که امروزه بر خزانه ملی چنبره زدهاند، بستههای میلیوندالری دریافت میکنند و زیر نامهای مختلف از مردم پول میگیرند، نه فقر روزافزون وجدان آنها را میآزارد و نه پروای جان کسی را دارند؛ چه اینکه آنها خود استاد گرفتن جان مردماند. بنابراین، انتظار از آنها برای مبارزه با فقر و برگرداندن امید به جامعه، واقعی نیست. از سوی دیگر، ادامه سلطه آنها بر کشور، وضعیت را بدتر خواهد کرد و فقر افزایش خواهد یافت و خونخوارتر خواهد شد، چنانچه در دو سال گذشته اتفاق افتاده است. وقتی مدیران ارشد رژیم حاکم مساله فقر را به خداوند حوالت دهند و از خود سلب مسوولیت کنند، مردم نمیتوانند به مدیریت آنها و در نتیجه بهبود شرایط اقتصادی امید ببندند. امید، این اصلیترین ابزار مبارزه با افزایش پدیده خودکشی، باید در بیرون از ساختار طالبان متولد و سپس وارد جامعه شود. انسجام نیروهای دموکراسیخواه و قانونگرا در داخل و خارج کشور، میتواند روزنه امید را بگشاید؛ امید به داشتن حکومت و نظامی که از مردم مشروعیت بگیرد، به مردم پاسخ بگوید و دغدغه اصلیاش حل مسایل مردم باشد.
نزدیک به دو سال گذشته، ولی تا کنون هیچ اقدام جدی برای گذار از بنبست کنونی دیده نشده است. هر قدر که پراکندهگی در حوزه ضد طالبان دیردوامتر شود، به همان میزان خونهای بیشتری توسط پدیدههایی همانند فقر ریخته خواهد شد. هر چند نمیتواند برای همیشه طالبان از مردم هم مالیه بگیرند، هم عشر جمعآوری کنند، هم باج بگیرند و هم کمکها را از خانهها به زور گردآوری کنند و در بدل هیچ خدماتی عرضه نکنند و به حقوق ابتدایی مردم هم احترام نگذارند، اما این تغییر نیز بهصورت خودکار ایجاد نخواهد شد. بدیهی است که وضعیت کنونی نمیتواند عمر خیلی طولانی داشته باشد. مردم بالاخره روزی علیه این وضعیت خواهند ایستاد و حقوق خود از جمله دولت مشروع، انتخابات، آموزش، کار و آزادیهای خود را به دست خواهند آورد. زمان آن، بسته به آستانه تحمل مردم دارد. به این ربط دارد که ظرفیت تحمل روزهای بد در مردم چهقدر است. به نظر میرسد مردم بسیار دیر خواهند جنبید و اگر امید به جامعه برنگردد، پیش از جنبیدن مردم و تغییر وضعیت، هیولای فقر جانهای بسیاری را خواهد گرفت. بنابراین، باید از هر راه ممکن، پیش از آنکه وضعیت سیاسی کشور تغییر کند، امید به تغییر و بهبود وضعیت را به جامعه برگردانیم.
هر عضو جامعه، در برابر وضعیت اجتماعی کشور مسوول است. همین حالا که تعدادی برای روشن نگه داشتن چراغ امید در جامعه کار میکنند، دانشگاه آنلاین میسازند، آموزش آنلاین زبان و مضامین ساینسی راه میاندازند، با کمکهای مردمی سدهای کوچک آب و کتابخانه و شفاخانه میسازند، در جادهها یا اتاقهای سربسته اعتراض میکنند، زنانی که خلاف خواسته طالبان هنوز برای خانوادههای خود نان تهیه میکنند، دخترانی که در چهاردیواری خانه هنوز کتاب میخوانند و نقاشی میکنند و هر آنکه به نوعی برای آینده برنامه میریزد، با آنها همراه شویم و فعالیتهای همدیگر را حمایت کنیم. ساختن، اعتراض در برابر نیروهای تخریبگر است. با ساختن، با انسجام و با برنامهریزی برای آینده، میشود علیه دشمنان ساختوساز و امید، مبارزه کرد. بدین ترتیب، امید در جامعه زنده خواهد ماند و از افزایش بیرویه رویدادهای خودکشی هم جلوگیری خواهد شد.