نقش جوانان در احزاب سیاسی
هرچند جوانان بهعنوان قوهی فعال و متحرک کشور میتوانند نقش سازندهای در همهی عرصهها، بهویژه در احزاب سیاسی بازی کنند؛ اما آنان در احزاب سیاسی افغانستان نقش کلیدی و تعیینکننده ندارند. احزاب بیشتر در قید قوماندانهای جهادی و تیکهداران قومی است که نه تخصص در عرصهی فنون معاصر دارند و نه از علمیت کافی برخوردار هستند.
در چنین وضعیتی، جوانان نمیتوانند نقش خود را به درستی انجام دهند و بهعنوان یک قوت متحرک جامعه در سازندهگی کشور نقش بازی کنند. نبود برنامهی واضح برای جوانان از سوی احزاب سیاسی، آیندهی احزاب سیاسی را نیکو به معرفی نمیگیرد؛ چون جوانان هستند که میتوانند نقش اساسی را در آینده بازی کنند. استفادهی ابزاری از جوانان در احزاب سیاسی افغانستان در تاریخ مبارزات سیاسی احزاب در سطح جهان بیپیشینه است. احزاب سیاسی در افغانستان برای نسل جوان نه فرصت میدهد و نه نقششان را در معادلات مهم در نظر میگیرد. با این همه، اگر احزاب سیاسی از شعار بیرون شود و در عمل اقدامات دلسوزانه به مردم افغانستان داشته باشد، میتوانیم به آیندهی کشور خوشبین باشیم. (روزنامه هشت صبح).
کارویژههای منفی احزاب سیاسی
– خدشه به آزادی افراد؛ حزب با چارچوب ساختاری و تشکیلاتی خاص خود، ارادهی واقعی و آزادی اندیشه و انتخاب را از افراد میستاند و فرد ناچار است از تصمیمهای که رهبران به نام حزب میگیرند، پیروی کند. حزب با تشکیلات سنگین و مجهز، فرد را در خود حل میکند، آزادی عمل را از وی میگیرد.
– خدشه به وحدت ملی؛ از دیگر زیانهای احزاب سیاسی از بینبردن وحدت و همبستهگی ملی به نفع همبستهگی حزبی است؛ زیرا هر حزب تنها برنامههای سیاسی و اجتماعی خود را درست و مناسب میداند و برنامههای دیگر احزاب را مورد نقد و حمله قرار میدهد، به این ترتیب زمینههای واگرایی و پراکندهگی نیروهای سیاسی را فراهم میآورد.
– سیاست زدهگی؛ هرچند معضلات و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه به مراتب آسانتر از معضلات سیاسی قابل حل است، احزاب سیاسی با تحلیل سیاسی از تمامی مشکلات، هرگونه راهحل را با بُنبست مواجه میسازد. بسیاری از مسایل و مشکلات اجتماعی ریشهی فنی و غیرسیاسی دارد که از طریق دانش و آگاهی قابل رفع است؛ ولی حزب با نگاه سیاسی به همهی مسایل حل آنرا با مشکل روبهرو میسازد.
ضرورت شکلگیری یک روند/سازمان غالب
بیشتر از هر زمان دیگر، در این برههی تاریخ، نیازمندی به شکلگیری یک روند یا سازمان قدرتمند و همهشمول احساس میشود. روندی که دارای ویژهگیهای چون رهبری دانا و کاریزماتیک، ساختار قدرتمند، اعضای دانشمند، مرامنامهی صریح و همهجانبه، تعیینات براساس انتخابات و شایستهگی، احترام به ارادهی مردم، مشخصبودن منابع مالی و امکانات روند، موجودیت دفترهای قدرتمند در ولایات، رشد وحدت فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، تولید انگیزهی تعاون و وحدتطلبی باشد.
چنین جریانی زمانی میتواند شکل بگیرد که تجمع قدرت صورت گیرد و سیاستمداران همفکر دست به دست هم بدهند و از فعالیتهای تکفردی جلوگیری کنند. بههر اندازهای که از تعدد احزاب کاسته و بهسوی تجمع قدرت بر یک محور حرکت شود، ما شاهد رشد و پختهگی سیاسی خواهیم بود.
از همه مهمتر، ارزشدادن به زنان و جوانان، یکی از کلیدیترین نکتههای رشد یک روند قدرتمند است. جلوگیری از رشد روحیهی دیکتاتوری، عامل حمایت و مولد انگیزهای جوانان است که باعث بهکار انداختن قدرت فکری و نیروی اندیشه میشود. نقش زنان و جوانان باید در میدان سیاست برجسته باشد و از قدرت فکریشان استفاده شود.
احزاب کنونی، پاسخگوی نیازهای جامعه نیست. این احزاب ممثل وحدت ملی نیز شده نمیتواند. احزاب افغانستان نخست قومی و منطقهای بود، و حالا در سطح خانوادهگی تقلیل یافته است. در صورتی که سازمانهای قدرتمند در کشور فعالیت داشته باشد، نوع و چگونهگی سیاست در افغانستان تغییر خواهد کرد. اینگونه، احزاب در تصمیمهای اساسی در سیاست نیز نقش برازندهای ایفا خواهد کرد. حتا امکان حضور بهعنوان اپوزیسیون قدرتمند نیز مساعد خواهد شد.
هدف از این نوشته به چالشکشیدن روحیهی وطندوستی احزاب موجود نیست؛ بلکه نقد بالای انشعاب، تعدد بیش از حد و بعضی مواردیکه در فوق ذکر شد، وارد است. اگر وضعیت اینگونه ادامه پیدا کند، امکان اینکه تعداد احزاب بیشتر شود، نیز وجود دارد.
در احزاب سیاسی افغانستان باید وحدت در عمل پیاده شود، تنها شعارهای وحدتطلبی کارساز نیست. جوانان افغانستان نباید «چوب سوخت تنور احزاب» شوند؛ بلکه باید به پختهگی سیاسی برسند، به تأسیس یک روند قدرتمند فکر کنند و با قدرت دانش و قلم مقتدرانه وارد میدان سیاست شوند.