ناشنوایی دنیای سکوت است؛ سکوتی که در آن هیچ صوتی را نمیشنوی و خودت هم قادر نیستی که با حرف، درد دل و خواستههایت را بیان کنی. ناشنوایان در کشور زندهگی دشواری دارند. اگر افراد ناشنوا زن باشند، رنج زن بودن نیز بر آن افزوده میشود. تمنا نوری یکی از دختران ناشنوا در بلخ است.
تمنا ۱۸ سال میشود که هیچ صدایی را به گوشش نشنیده است. در کنار این، او نتوانسته درد دلش را با کسی شریک بسازد. یک سال میشود که سکوت ۱۸ سالهاش را روی برگههای سفید به تصویر میکشد. او رسامی میکند و ناگفتههایش را روی کاغذ میآورد.
برای دیدن تمنا و گفتوگو در مورد زندهگی او، به خانهاش در یکی از کوچههای شهر مزارشریف میروم. عقربههای ساعت، چهار پس از چاشت را نشان میدهد. صدای هارن موترها در خیابانها میپیچد و آفتاب نیز با ۴۴ درجه سانتیگراد بر زمین میتابد. تمنا با مادرش کنار دروازه، انتظار مرا میکشند. وقتی نزدشان میرسم، تمنا با یک لبخند صمیمانه از من پذیرایی میکند؛ گویا سالها است همدیگر را میشناسیم. به اتاق کارش میرویم تا گفتوگو را آغاز کنیم. فریبا نوری، مادر تمنا، برای تفهیم صحبتهای او مرا همکاری میکند.
تمنا دانشآموز صنف دهم در یکی از مکاتب شهر مزارشریف است. او پنج سال در کمیته سویدن درس خوانده و زبان اشاره را در آنجا فرا گرفته است. لبخند ملیح، چشمان قهوهای و موهای صاف سیاه، چهره تمنا را جذابتر ساخته است. با آنکه نمیتواند حرف بزند و بشنود، اما با نگاههایش ناگفتههای زیادی را ابراز میکند.
تمنا در مورد اینکه چگونه به هنر رسامی روی آورده است، با زبان اشاره به روزنامه ۸صبح میگوید که یک دفعه خواستم رسامی کنم و حرفهای ناگفته دلم را روی کاغذ بکشم؛ ناگفتههایی که سالها است درون قلبم پنهان است و هیچکسی قادر به خواندن و درک کردن آن نیست.
تمنا میگوید که دنیای ما اینگونه است، پر از سکوت؛ دنیایی که در آن جنبوجوش فراوان است، اما صدا نیست.
تمنا ناشنوا به دنیا آمده است. مادرش میگوید: «تمنا دو سال داشت که متوجه شدم ناشنوا است و هیچ صدایی را نمیشنود. ابتدا خبر نداشتم که تمنا نمیشنود، چون سالم و صحتمند بود و بهصورت عادی بازیهای کودکانه انجام میداد، مثل فرزندان دیگرم.» تمنا چهار خواهر و سه برادر دارد. علاوه بر تمنا، یک برادرش که ۱۷ سال سن دارد، نیز ناشنوا است.
بیان سختیهای زندهگی افراد دارای معلولیت در افغانستان امری ساده نیست؛ اما هستند شماری از افراد دارای معلولیت که با همه مشکلات به آرزویشان رسیدهاند. مادر تمنا در مورد اینکه او چگونه هنر رسامی را آغاز کرده است، میگوید: «تمنا یک روز برایم گفت که چند ورق سفید برایش بیاور. ۲۰ تا ۳۰ ورق سفید برایش آوردم. پرسیدم ورقهای سفید را چه میکنی؟ پاسخ نداد.» او ادامه میدهد: «یک روز به اتاقش رفتم تا ببینم تمنا چه کار میکند که هر روز ورق سفید میخواهد. وقتی به اتاقش رفتم، دیدم که در تمام ورقهای سفید رسامی کشیده است. تعجب کردم، بسیار رسامیهای ظریف و زیبا. گفتم این رسامیها را خودت کشیدی؟ گفت بلی. خیلی ذوقزده شدم.»
افراد دارای معلولیت در کشور زندهگی دشواری دارند. اگر این افراد زن باشند، رنج زن بودن نیز بر آن افزوده میشود. اما تمنا خوشبخت است؛ چون حمایت تمام خانواده را دارد. او یک سال میشود که در یکی از کارگاههای نقاشی مصروف آموزش این هنر است. اعضای خانوادهاش نیز برای آنکه توانسته باشند در کنار او باشند و او را حمایت کنند، نزدیک به سه ماه میشود که به هنر رسامی روی آوردهاند. مادر تمنا میگوید: «ما خواستیم تمنا در کنار مکتب، یک هنر را یاد بگیرد و به خاطر تشویق تمنا، ما نیز به کارگاه رسامی رفتیم تا روزی برای تمنا زبان باشیم و همراهش کار کنیم. اگر روزی کارگاه باز کند، در کنار تمنا همکار باشیم.» در کنار پدر و مادر تمنا، یک خواهر و یک برادرش نیز برای تشویق و حمایت از او به رسامی و خطاطی روی آوردهاند.
در صحبت با افراد دارای معلولیت فهمیده میشود که آنچه آنها را بیش از معلولیت رنج میدهد، ذهن و زبان غرضآلود جامعه است. به باور بسیاری از مردم، افراد دارای معلولیت ناتوان هستند و به همین دلیل بسیاری به آنها «معیوب» میگویند. تمنا نیز از این مورد حکایتهای تلخی دارد؛ اما بغض گلویش اجازه نمیدهد که برایم بازگو کند.
اراده تمنا به قول خودش «آهنین» است. با همه مشکلاتی که سر راه زنان دارای معلولیت در افغانستان وجود دارد، او میگوید: «میخواهم به همه آرزوهایم برسم. میخواهم هنرهای زیبا بخوانم.»
تمنا یگانه آرزویش این است که در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل راه یابد و تحصیلات عالیاش را در آنجا فرا گیرد. در کنار این، وی دوست دارد استاد رسامی شود و شاگرد تربیت کند.
به گفته تمنا، در هنر رسامی بیش از همه پدرش او را تشویق و حمایت میکند. آصف نوری، پدر تمنا، که در یکی از شفاخانههای شهر مزارشریف داکتر است، دو ماه میشود که به کارگاه رسامی میرود تا در کنار تمنا رسامی را آموزش ببیند. او میگوید: «هرچند در جوانی نیز به هنر رسامی و نقاشی علاقه داشتم، اما نقاشی را صرف به خاطر تمنا جان شروع کردم تا بتوانم برای تمنا جان یک بازو شوم و تمنا جان بهتر کار کند و اگر در آینده کارگاهی باز میکند، بتوانم در کنارش همکاری کنم.»
ساحل ذهاب، استاد رسامی تمنا، از کار این شاگردش راضی است. او میگوید: «تمنا یک سال میشود که پیش من کار میکند و یک دختر باهوش، لایق و از یک استعداد فوقالعاده برخودار است. نسبت به یک سال که کار کرده، بیشتر از آن رسامی را آموخته است. نظر به تلاشی که دارد، به زودترین فرصت میتواند یک رسام فوقالعاده شود.»
براساس آمارها، بیش از از ۴۰ درصد افراد دارای معلولیت در افغانستان زنان هستند.
کمیته سویدن در شمال کشور حدود یک هزار کودک دارای معلولیت را سالانه تحت برنامههای تعلیمات خاص قرار میدهد. تعلیمات خاص کمیته سویدن برای نابینایان جهتیابی و خط بریل، برای ناشنوایان زبان اشاره و برای کسانی که مشکلات یادگیری دارند، فعالیتهای آموزشی است.
تعلیمات خاص کمیته سویدن برای هر کودک دارای معلولیت دو الی سه سال را در بر میگیرد.