دموکراسی رقابتی در فقدان برنامهمحوری

سیدمحمد فقیری، جامعهشناس
مردمزدهگی یا عوامزدهگی در هر جامعهای خطرناک است، به ویژه زمانی که بازار سیاست به اندازهای آشفته باشد که مردم به جای فاعل در بازی سیاسی، تبدیل به مضمون برای برخی از سیاستمداران فرصتطلب شوند. در آستانه هر انتخاباتی در افغانستان، برخی از کاندیداها، به یکشبه میخواهند خودشان را به عنوان ناجیان مردم افغانستان تبدیل کنند. فرصتطلبی آنها به اندازهای است که حاضر اند از هیچگونه دروغ و مبالغهای دریغ نکنند.
یکی از مهمترین مولفههای دموکراسیهای رقابتی، داشتن برنامههای جامع نامزدان در انتخابات است. در جوامعی که منبع مشروعیت مردم باشند و حکومت بر مبنای مشارکت مستقیم مردم تعیین گردد، نامزدان تنها برگ برندهشان را برای پیروزی، داشتن برنامههای توسعهمحور تعریف میکنند.
در چند دور انتخابات ریاست جمهوری که در هژده سال گذشته در افغانستان برگزار شده است، برنامه و برنامهمحوری، بزرگترین غایب در مبارزات انتخاباتی بوده است. نامزدان انتخابات ریاست جمهوری به جای پخش و نشر منشورهای انتخاباتی که حاوی برنامههای مفصل آنها پیرامون امنیت، سیاست خارجی، رفاه، اشتغالزایی و… باشد، صرفاً به سخنرانی در میان هوادارانشان بسنده میکردند و آنها در وعدههای شفاهیشان به مردم مسایلی را وعده میدادند که تطبیق آنها زیاد ممکن به نظر نمیرسید.
یکی از ویژهگیهای سیاستمداران پوپولیست این است که آنها برای جلب توجه رأیدهندهگان، تلاش میکنند تا به گونهی کورکورانه دنبالهرو تودهها گردند و چنین نگاه تقلیلگرایانه به سیاست باعث گردید که به جای برنامه، قومیت تبدیل به یک معیار برای شمار زیادی از رأیدهندهگان در کشور گردد. در قانون اساسی کشور پیرامون انتخابات وضاحت وجود دارد و نوعیت انتخابات در افغانستان از دموکراسی رقابتی سرچشمه میگیرد و بنا بر این نیاز است تا رقابت در چارچوب برنامههای هدفمند نامزدان معنا پیدا کند. تغییرات اجتماعی که در سالهای اخیر در کشور به وجود آمده است، نشان میدهد که ما امروز شاهد یک شکاف نسلی در افغانستان هستیم و شمار قابل ملاحظهای از جوانان، معیار انتخابشان را بر مبنای برنامه سنجش میکنند. بدون شک که دموکراسی در یک کشور به پختهگی نمیرسد تا زمانی که سیاستمداران از پوپولیسم لجامگسیخته فاصله نگیرند.
تا اکنون در میان هژده نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۸ تنها تیم انتخاباتی تدبیر و توسعه به رهبری فرامرز تمنا، منشور و یا برنامههای مفصل خویش را در اختیار مردم قرار داده و آنها را پخش و نشر کرده است. این تیم منشور آموزش، معارف و تحصیلات عالی را تحت نام دانایی و توانایی و منشور مصونیت اجتماعی را تحت نام برابری و همچنان منشور کار و رفاه در عرصه توسعه اقتصادی، منشور مشارکت و همیاری در عرصه حکومتداری، منشور صحت عامه تحت نام تندرستی و منشور تکریم در عرصه حقوق و جایگاه زنان را تا اکنون به گونهی مکتوب همهگانی ساخته است.
توقع میرفت تا همهی نامزدان ریاست جمهوری به جای اتهام بستن و نثار کردن فحش به یکدیگر، بر سر ارایه برنامههای تفصیلیشان که بتواند کشور را از بحران نجات دهد، رقابت میکردند. تنها سخنرانیهای میانتهی و بدون آمادهگی نامزدان، نمیتواند نمایندهگی از یک دموکراسی رقابتی کند. برخی از نامزدان ریاست جمهوری به جای برنامهمحوری، به عوامگرایی متوسل گردیدهاند و این شیوه جلب رأی برای پویا شدن دموکراسی اصلاً مناسب نیست.
مرتضی مطهری به این باور بود که عوامزدهگی از عقربزدهگی هم خطرناکتر است. این جَوزدهگی سیاسی به نفع افغانستان نیست. سیاستمدار خردگرا کسی است که برای رأی گرفتن، شعور مردم را به سخره نگیرد.
فرید ذکریا در کتاب آینده آزادی، رویکرد برخی از سیاستمداران امریکا را زیر سوال میبرد که برای پیروز شدن در انتخابات از «مردم» سوءاستفاده میکنند. ذکریا مینویسد: «تنها موضوع ثابت در این بازی مضحک، تجلیل تشریفاتی مردم امریکا است. سیاستمداران پیوسته میگویند: «مردم امریکا احمق نیستند.» حتا هنگامی که تمایل همیشهگی مردم را به مالیات کمتر و خدمات بیشتر دولتی تشریح میکنند. هنگامی که یک سیاستمدار سوالی دارد میگوید: «مردم امریکا میخواهند بدانند» و در واقع آن سیاستمدار و احتمالاً فقط آن سیاستمدار است که میخواهد بداند. سیاستمدار دیگری اعلام میکند «ما از مردم امریکا شنیدهایم» انگار میگوید از خدا شنیده است.» دیدگاه فرید ذکریا در مورد سیاستمداران فرصتطلب امریکایی، قابل تأمل است. امروز آفت مردمزدهگی، گریبانگیر سیاست افغانستان شده است.
یکی از نامزدان ریاست جمهوری افغانستان، در روز نامنویسی خود به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری گفت که اگر در انتخابات پیروز شود، در همهی سطوح از ناحیه گرفته تا قریه در هر کاری با مردم مشوره خواهد کرد و بدون نظر مردم کاری انجام نخواهد داد؛ اما این نامزد هیچ برنامه مکتوبی را برای گذار از وضعیت کنونی ارایه نکرد.