در بیست سال فاصله بین دو امارت طالب، نظامی که مردم افغانستان در پی ساختن آن بودند، بر منطق حذف استوار نبود. قانون اساسی، قوانین مدنی و مقررات کشور با روش گفتوگو، بحث و تبادل نظر ساخته میشد و کوشیده میشد از تجارب مردم افغانستان و جوامع دیگر استفاده شود. در آن سالها کار تدوین اسناد حقوقی به اهل تخصص واگذار میشد و فرمان اعتبار نداشت. موانع بسیاری وجود داشت و بیشتر مواقع تطبیق قوانین و مقررات دموکراتیک با چالش مواجه میشد، اما مسیری که انتخاب شده بود، امیدبخش بود و از آن رو تحرک و سرزندهگی کمسابقه در جامعه به وجود آمده بود.
دموکراسیخواهان، مدافعان حاکمیت قانون و قرارداد اجتماعی مثل محافظهکاران و مخالفان آزادی یک طیف اجتماعیاند و میتوان آنان را از موضعگیری رفتارشان تشخیص داد، اما آنان با تندروان مذهبی و طرفداران استبداد یک تفاوت جدی دارند. این تفاوت، نگاه به دیگران است. دیگران در چشم دموکراسیخواهان حذف شدنی و کشتنی نیستند، بلکه بخشی انکارناپذیر جامعهاند و باید فرصت حضور مسالمتآمیز و دموکراتیک داشته باشند. در چشم ترقیخواهان مردم بربنیاد اینکه شهری یا روستایی، ملا یا معلم، باسواد یا بیسواد، متخصص یا کارگر، تاجیک یا اوزبیک، شیعه یا سنیاند، به گروههای خوب و بد یا مستحق و نامستحق تقسیم نمیشوند، بلکه آنان باور دارند که نظام سیاسی دموکراتیک باید برای احقاق حقوق همه ساکنان کشور با تمام رنگینی و تفاوتهایشان بدون هر گونه تبعیض کار کند. این آرمان انسانهای مترقی، ناطالب و دموکراسیخواه است.
نیروهای استبدادی و مخالفان دموکراسی اما آرمانهای دیگری را تعقیب میکنند. آنان قواعد از پیش تعیینشده و شریعت دور از دسترس مردم دارند و میکوشند در آن قالب خشک و فرمانی، آدمها را طبقهبندی و «اصلاح» کنند. در جامعه طالبانی و غیردموکراتیک آدمها به امیران و پیروان، ملاها و مقتدیان، قوماندانان و جنگجویان، مردان و زنان، مجاهدان و نامجاهدان و دهها گروه «خوب» و «بد» دیگر تقسیم میشوند. در چنین نظامی، قاعده دشمنی و حذف است و هر گونه تحمل دیگران اقدام استثنایی و مصلحت گذرا پنداشته میشود که با رفع علت آن، کنار باید گذاشته شود.
سازمانها و نهادهای وابسته به جمهوری اسلامی ایران که در بیست سال جمهوریت در افغانستان آدرس علنی داشتند و بدون محدودیت فعالیت میکردند، با وجود آن آزادیها، به خاطر دیدگاه استبدادی و ضد دموکراتیکی که داشتند سقوط آن نظام را جشن گرفتند. آنان طالبان را که در جریان جنگ روابط پیچیده با نهادهای نظامی و سیاسی ایران ایجاد کرده بودند، از خود میدانستند و امیدوار بودند که طالبانی شدن کشور باعث حذف رقیبان دموکراسیخواه آنان شده و میدان در محلات شیعهنشین در انحصار آنان قرار گیرد. شباهت امارت طالبانی و ولایت فقیه باعث شده بود که فعالان آن نهادهای وابسته به ایران به آینده حاکمیت طالبانی خوشبین شوند. آنان فراموش کرده بودند که نظام حذفگرای طالبانی و ولایت فقیهی تنها دشمن تنوع دینی و سیاسی نیست، بلکه تکثر مذهبی و قومی را نیز اگر توانایی و فرصت اعمال قدرت داشته باشد، تحمل نمیکند. آنان محدودیتهای پرشماری را که بر سنیها و نهادهای وابسته به جوامع سنیمذهب از سوی جمهوری اسلامی ایران تحمیل شده، فراموش کرده بودند و یا شاید امیدوار بودند که امکانات مالی و استخباراتی ایران پشتوپناهشان شود. طالبان نیز در آغاز اولویتهای دیگری داشتند و کار این دیگران مذهبی را به فرصت بعد موکول کرده بودند. اکنون به نظر میرسد که این گروه حلقه انحصار و استبداد را به حوزههایی میگسترند که نهادهای وابسته به جمهوری اسلامی تصاحب آنها را جشن گرفته بودند. در روزهای اخیر خبرهایی از بسته شدن کلینیکها و نهادهای «کمکرسانی» مورد حمایت دولت ایران نشر میشود.
اگر طالبان در قدرت بمانند، قیچی فرامین حذفی آنان توقف نخواهد کرد و خیلی از «دوستان» و همراهان طالب تلخی استبداد را خواهند چشید. دموکراسی تنها برای دموکراسیخواهان خوب نیست، بلکه برای دشمنان دموکراسی نیز محیطی امنتر و آبرومندانهتر از جامعه دموکراتیک پیدا نمیشود.