گفتگوی آقای داکتر رنگیندادفر سپنتا، مشاور امنیت ملی کشور، با تلویزیون طلوع دربارهی طالبان و موضوع مصالحه، چهره متفاوت از آقای کرزی بهدست میدهد، در حالیکه منتقدان رییسجمهور این تصویرسازی را خلاف واقعیت میدانند. بهویژه باور نمیکنند که جریانهای قدرتمندی در ارگ از سازش با طالبان بر سر بسیاری از اصول و دستآوردهای کشور در بدل آشتی و مصالحه ابایی داشته باشند؛ اما در یک نکته تردیدی نیست که صراحت آقای سپنتا دربارهی طالبان و چگونگی حکومتداری در افغانستان بینهایت ارزشمند و انسانی است. بهویژه که قرار شود او را با سایر سیاستمداران داخل نظام مقایسه کنیم.
داکتر سپنتا با کلمات درشت طالبان را محکوم میکند. آیا سایر مقامات با نفوذ با همین صراحت دربارهی قساوت و بیرحمی طالبان حرفی به زبان میآورند؟ آقای سپنتا با یادآوری این موضوع باردیگر نشان داد که بهجز افراد معدود سیاسی، ما خط مستحکم سیاسی و اجتماعی فعال مبارزه با این گروه عقبگرا نداریم. گفتمان دولت، گفتمان تضرع و چشمپوشی است. تنها صدای که با جسارت در برابر طالبان بهگوش میرسد، از حلقوم یک کهنهکار چپ سیاسی است.
آقای سپنتا در مصاحبهاش به صراحت گروه طالبان را «تروریست» و «جنایتکار» توصیف کرده و تلاش برای تحریف ماهیت این جنبش را عمل خیانتکارانه تلقی کرد. به گفتهی او طالبان از ایجاد وحشت و کشتن مردم هم بهعنوان استراتژی و هم بهعنوان تاکتیک بهره میبرند. بنا کسی با نادیده گرفتن عملکرد آنها، دست به تحریف ماهیت این گروه بزند؛ کاری که جریانهای سیاسی نزدیک به حزب اسلامی در ارگ ریاستجمهوری میکند.
نگرانیای که معمولا در افغانستان در بین حلقات سیاسی و فکری عمدتا غیر پشتون مطرح است درمورد گرایشهای روشن برای بازگشتاندن طالبان به قدرت در ارگ ریاستجمهوری است. بهویژه ادبیات برادرانهی رییسجمهور و ارتباط خیلی نیکو با چهرههای شاخص سابق طالبان، این نگرانیها را شدت میبخشد.
اما آقای سپنتا در مقابل با اطمینان گفت که رییسجمهور به بهانهی مصالحه، آزادیها و دستآوردهای چند سال اخیر را قربانی نکرده و موضوع بازگشت طالبان از سوی او مطرح نیست. بهگفتهی آقای سپنتا، اگر احیانا چنین چیزی واقع شود، شرمسار تاریخ خواهد بود.
صراحت داکتر سپنتا دربارهی طالبان یک موضع اصولی و انسانمدار است. بهویژه که برخلاف، حکومت بهخاطر موضوع مصالحه همواره از یک موضع تلطیف شده و خیلی برادرانه نسبت به طالبان برخورد کرده است. ادبیات آقای کرزی در برابر طالبان همواره حساسیتهای عمومی را برانگیخته است. بهویژه زمانیکه آقای کرزی طالبان را «برادران ناراضی» خطاب کرد، بسیاری از مردم خود را تحقیرشده احساس کردند. در حالیکه طالبان با قساوت تمام مردم عادی را میکشند. ادبیات لطیف و آشتی جویانهای آقای کرزی نه تنها ناخوشایند که برای بسیاریها توطیهآمیز بهنظر میآید.
این ترس و تردید بر این تصور استوار است که گرایشهای قومی و اسلام گرایانهای شماری از چهرههای شاخص حکومت موجب یک سازش شرمآور میان حکومت و طالبان خواهد شد.
تعدادی از این چهرهها، مانند آقای انورالحق احدی، دارای کرکتر لیبرال و از اعتبار علمی و کاری نیز برخورداراند. این چهرههای شاخص، از مدافعان سیاسی و قومی طالبان بوده که بهدلیل رخداد یازده سپتامبر و زخمی شدن امریکا بهگونه موقت خاموشی اختیار کردهاند. در 10سال گذشته کسانی مانند آقای احدی و فاروق وردک، در هیچ مرحلهای علیه طالبان اندک سخنی به زبان نیاوردهاند. آیا این خودداری نشانهی پیشبینی آنها از قدرتگیری مجدد طالبان پس یازدهم سپتامبر بود و یا به لحاظ قومی دلیلی برای این کار نمیببیند؟ بههر حال کسی مانند آقای انور الحق احدی، پیش از این دلایل حمایت خود از طالبان را بیان داشته است و در 10سال گذشته نیز چیزی در تعدیل و یا گسترش دیدگاه سابق خود دربارهی طالبان نیفزوده است.
از نظر کسانی چون آقای احدی، وزیر تجارت افغانستان، طالبان در پی اعادهی اقتدار سیاسی و تاریخی پشتونها است. بهصورت بالقوه آنها میان خود و طالبان زمینهی یک اتحاد علیه گروههای سیاسی غیر پشتون را مشاهده میکنند.
برعلاوه، چهرههای فرصتطلب دیگری چون آقای فاروق وردک و کریم خرم هم در گروه کرزی قرار دارند که خطر تقویت خط طالبان را تشدید میکند. منظورم از فرصتطلبی این افراد شاخص، تلاش برای تحریف ماهیت طالبان بهخاطر موفقیت روند مصالحه با این گروه است. ظاهرا، از نظر ایشان هر صلحی به هر قیمتی ارزش سیاسی و ملی دارد. آقای فاروق وردک در یکی از گفتگوهای خود با بیبیسی فارسی گفت: «اصلا تعريفی از اين که مخالفان مسلح افغانستان چه کسانی هستند، وجود ندارد که همه ملت افغانستان بر سر آن توافق نظر داشته باشد….. من نه با نام طالبان موافق هستم و نه با نام حزب اسلامی. من نمیفهمم شما چه کسی را طالب میگویيد. کسی که از مدرسه دينی فارغالتحصيل شده طالب است؟ من هم از مدرسه دينی فارغ شدهام. آيا شما مرا طالب میدانيد؟ کسی که امروز عمال بيگانه شده و در دست بيگانه است او را هم طالب میگوييد؟ ما آنها را طالبان نمیدانيم.»
این طرز برخورد آقای فاروق وردک ریشه در یک بینش سیاسی فرصتطلبانه داشته که نتایج سیاسی آن زیانبار و غیرانسانی است. از این منظر اهمیت سخنان آقای سپنتا این است که هیچ شبههای در مورد ماهیت طالبان نداشته و آن را همان جریانی میداند که از سال ۱۹۹۴ به اینسو در افغانستان نبرد مسلحانه برای غضب قدرت را ادامه تا حاکمیت مذهبی بنیادگرایانه را در افغانستان مستقر نماید و در عین حال منافع استراتژیک امنیتی پاکستان را تامین نماید.
در مقابل فرصت طلبی سیاسی آقای فاروق وردک از این منظر خطرناک است که میخواهد با تحریف و ایجاد ابهام ذهنیتها را نسبت به طالبان مغشوش کند. چون او بهخوبی آگاه است که طالبان با همین شکل و شمایل خود به هیچ صورت در نظام کنونی نمیگنجند، مگر این که این گروه در رفتار و اصول خود تغییرات اساسی بهوجود بیاورد.
البته برخلاف نظر آقای وردک، حکومت افغانستان بهصورت رسمی برای طالبان یک سازمان و رهبری مشخصی قایل است که در کویته موقعیت داشته و این جریان به رغم پراگندگی از یک رهبری سیاسی واحد افغان و پاکستانی فرمان میگیرد و جنگ را ادامه میدهند.
افغانها- بهویژه غیر پشتونهایی که از دست این رژیم بهشدت آسیب دیدهاند- تصویر دقیق از طالبان دارند؛ ولی این که جریانهای سیاسی و قومیای در ارگ چنین چیزی را قبول ندارند برنگرانیهای ما میافزایند. ترس از این است که تفکر قومی «غلبه و اعادهی اقتدار سیاسی» با «فرصت طلبی و سازش به هر بها» یکجا شده و در انتخابات آینده قدرت سیاسی را بهدست آورند. با نزدیک شدن انتخابات ریاستجمهوری باید آقای کرزی را یکی از بازیگران سیاسی تاثیرگذار به حساب آورد. در مقابل باید از جریانهای سیاسی و قومیای نگران بود که مشکلی با مصالحه با طالبان ندارند.
بدون شک منتقدانی دوست دارند که در بیاعتباری صداهای مستقل و خردمندی چون داکتر سپنتا بکوشند؛ ولی باید خاطرنشان ساخت که ما در قدم نخست فقدان یک جریان مقاومت علیه طالبان و تفکر طالبانی را در درون حکومت تشخیص بدهیم. در جامعهی مدنی بهچشم خوردن صداهای ضد طالبان چیز نادری نیست؛ ولی وقتی در حکومت یک مقام بلندپایه به صراحت از موضع ارزشها علیه طالبان ایستادگی میکند، باید از او حمایت کنیم؛ زیرا، بدون تقویت چنین خطی مشروعیت یافتن طالبان کاملا به امر شایع تبدیل خواهد شد.