منابع موثق به برخی از رسانهها گفتهاند که در نشست لندن، هیات پاکستانی، خواستار مذاکره گروههای سیاسی افغانستان با طالبان، روی تشکیل یک نظام حقوقی و اداری تازه، شدهاند. گفته میشود که هیات پاکستانی، به رییسجمهور کرزی در لندن گفته است که آنان قادر نیستند طالبان را به پذیرش قانون اساسی افغانستان و دولت این کشور، وادار کنند، بنابراین راهحل این است که طالبان با گروههای سیاسی داخل دولت و بیرون از آن، روی تشکیل نظم سیاسی جدید، مذاکره کنند و به توافق برسند. این در حالی است که رییسجمهور کرزی و دولت افغانستان، میخواهند که طالبان با پذیرش قانون اساسی و تصدیق رسمیت دولت، وارد پروسه سیاسی شوند و از خشونت دست بکشند. جامعه جهانی و کشورهای حاضر در صحنه افغانستان نیز، چنین چیزی میخواهند. جامعه جهانی، امریکا و افغانستان، از پاکستان میخواهند رهبران طالبان را که در حال حاضر از آنان میزبانی میکند، به پذیرش قانون اساسی و تصدیق رسمیت دولت افغانستان وادار کند. همچنین از پاکستان خواسته شده است که طالبان را از یک جریان جنگی و نظامی، به یک جریان سیاسی تبدیل کند تا این جریان، با تصدیق رسمیت قانون اساسی افغانستان و دولت آن، وارد پروسه سیاسی شود. اما پاکستانیها در نشست لندن گویا به این درخواستها جواب رد داده و گفتهاند که شناختی که آنان از طالبان دارند، نشان میدهد که این گروه، هرگز حاضر به قبول مشروعیت دولت و قانون اساسی افغانستان نخواهد شد.
گفته میشود پاکستانیها پیشنهاد کردهاند که با در نظر داشت اصرار طالبان بر نامشروع بودن قانون اساسی و حکومت افغانستان، لازم است تا گروههای سیاسی افغان، چه آنانی که در دولت هستند و چه آنانی که خودشان را اپوزیسیون حکومت میدانند، از موضع گروههای سیاسی و قومی، با طالبان مذاکره کنند و با آنان، در مورد شکلگیری یک نظام سیاسی و اداری تازه، به توافق برسند. گفته میشود که پاکستانیها گفتهاند که صرف در چنین صورتی میتوانند، طالبان را به پای میز مذاکره حاضر کنند. گفتههای پاکستانیها با سخنان نمایندگان طالبان و اعلامیههای این گروه که در رسانهها منتشر میشود، سازگاری دارد.
طالبان بارها گفتهاند که مشروعیت دولت و قانون اساسی افغانستان را نمیپذیرند. علاوه بر این نمایندگان طالبان از سال گذشته تا حال حداقل در سه کنفرانس شرکت کردهاند، کنفرانس دانشگاه دوشیشوی جاپان، کنفرانس پاریس و کنفرانس دوبی. در این کنفرانسها کسانیکه به نمایندگی از طالبان سخن گفتهاند، بر لزوم مذاکره با جریانها و گروههای سیاسی افغانستان، تاکید کردهاند. این نشان میدهد که رهبران طالبان نیز میخواهند در صورتیکه به پیروزی نظامی نرسند، با گروهها و جریانهای سیاسی افغانستان، روی تشکیل قانون اساسی و نظام جدید مذاکره کنند.
اصرار طالبان بر مذاکره با امریکا و رد هر نوع مذاکره با دولت افغانستان نیز نشاندهندهی این امر است. بهنظر میرسد که برخی از تحلیلگران و دولتمردان غربی به اتفاق برخی از سیاستمداران و دولتمردان افغانستان، طالبان را نمایندهی بخشی از پشتونها میدانند. این مجموعه معتقداند که صرف حمایت آیاسآی و حلقات پاکستانی دیگر، نمیتواند، علت دوام جنگ افغانستان را توضیح دهد، از نظر اینها، بدون وجود یک پایگاه اجتماعی حداقلی راهاندازی و تداوم یک جنگ چریکی، ناممکن است.
با در نظرداشت این تحلیل و حرفهای هیات پاکستانی، بهنظر میرسد که پاکستانیها و شاید برخی از حلقات بینالمللی حامی آنان، خواستار تشکیل کنفرانسی شبیه کنفرانس بن 1 اولاند و میخواهند در آن، همهچیز دوباره از صفر آغاز شود. یازدهسال پیش گروههای عمده سیاسی افغانستان به وساطت جامعه جهانی، در کنفرانس بن شرکت کردند و بر مبنای توافقات آن کنفرانس، نظم سیاسی موجود بهمیان آمد.
لویهجرگهها و چند دور انتخابات به این روند مشروعیت داد و حالا یازدهسال است که ما با نظام سیاسی موجود و قانون اساسی آن زندگی میکنیم. راه اصلاح قانون اساسی نیز باز است و در همین قانون اساسی راه اصلاح و تعدیل آن نیز پیشبینی شده است. حلقات بینالمللیای که بهوسیله پاکستانیها اغفال شدهاند، این نکته را فراموش میکنند که در یازدهسال گذشته، افغانستان دستآوردها و پیشرفتهایی بیسابقه داشته است. تجربه دموکراسی و انتخابات، آزادی بیان و رسانهها، اعمال تبعیض مثبت به نفع زنان برای رشد ظرفیتهای آنان و شکلگیری نسل جدیدی از جوانان تحصیلکرده و صاحب حرفه و تخصص از مهمترین، دستآوردهای دهسال اخیر است.
نظم سیاسی موجود و قانون اساسی آن، نقش خوبی در این دستآوردها داشتهاند. همچنین روابط عمیقی که میان افغانستان و برخی از کشورهای مهم جهان شکل گرفته نیز، یکی از دستآوردهای دهسال اخیر است. حال سوال این است که چرا باید کاخی را که در یازدهسال گذشته، اعمار شده، سراپا ویران کنیم و از نو چیز دیگری بسازیم؟ عدهای گمان میکنند که با این روش به صلح میرسیم، اما هیچکسی نمیتواند تضمین کند که با نوشتن قانون اساسی جدید بر مبنای تفکرات طالبانی و شکلگیری نظام سیاسیای که نقش آن گروه در آن پررنگ باشد، جنگ و منازعه ختم میشود.
ویرانی نظم سیاسی موجود و شروع همهچیز، از صفر، میتواند منافع پاکستانیها را تامین کند، اما هیچ نفعی برای افغانستان و مردم آن ندارد. تداوم نظم موجود، اصلاح آن و تعدیل نواقص قانون اساسی، آنهم از راهی که در خود قانون پیشبینی شده، میتواند در درازمدت ثبات سیاسی افغانستان را تضمین کند. شروع همهچیز از صفر، هیچ توجیه منطقی ندارد.
بهنظر میرسد که پاکستانیها فکر میکنند که در روند جاری که پس از سال 2001 شکل گرفت، منافعشان تامین نمیشود و زمانی به هدفشان میرسند که همهچیز از صفر آغاز و روندی شکل گیرد که مدیریت آن بهدست پاکستان باشد. طبعا در هر مذاکرهای میان طالبان و دیگر گروهها و جریانهای سیاسی افغانستان، سیاستمداران پاکستانی و عرب میانجیگری خواهند کرد و این میتواند، منافع پاکستان را تامین کند. اما چنین چیزی به هیچوجه به نفع افغانستان و مردم آن نیست. هر گروهی که خود را بخشی از افغانستان میداند و به مردم افغانستان تعهد دارد، باید از خشونت دست بردارد، به یک جریان سیاسی تبدیل شود و با پذیرش قانون اساسی و نظم سیاسی موجود، برای رسیدن، اهدافش به مبارزه سیاسی مسالمتآمیز کند.
تجربه نشان داده است که هیچ آرمان سیاسی آنقدر مقدس نیست که برای آن، انسانها قربانی شوند و همچنین، تجربه سی سال جنگ نشان داد که هیچ گروهی با به کارگیری خشونت به اهداف ایدیولوژیکش نمیرسد.