سیدمحمدابراهیم رییسی، رییس جمهور ایران، روز دوشنبه، 22 اپریل، در یک سفر سهروزه وارد اسلامآباد، پایتخت پاکستان، شد. چیزی که سفر هیات ایرانی به اسلامآباد را زیاد خبرساز ساخت، همزمانی آن با وضعیت ملتهب خاورمیانه است. این اولین سفر خارجی رییسی پس از تنشهای اخیر است. آنگونه که شهباز شریف، نخستوزیر پاکستان، نیز حضور او را اولین سفر یک مقام عالیرتبه خارجی به اسلامآباد پس از تشکیل دولت جدید این کشور خواند. هیات ایرانی با استقبال گرم میزبان مواجه شد و طرف پاکستانی به نشانه همبستهگی خیابانی را در اسلامآباد به نام «ایران» نامگذاری کرد. رییسی با مقامهای رده اول ملکی و نظامی پاکستان دیدار داشت و روی مسایلی که نیاز طرفین بود، صحبت شده است. او به شهر لاهور نیز رفت و با گذاشتن اکلیل گل به پای آرامگاه اقبال لاهوری، متفکر نامآشنای جهان اسلام، ادای احترام کرد.
این سفر شاید اهداف متعددی را دنبال کند، ولی در ذیل به سه هدف عمده اشاره میشود:
1- تلاش برای تنشزدایی
رابطه ایران و پاکستان در جنوری سال جاری ظاهراً طی چند هفته پرتنش شد. سپاه پاسداران با راهاندازی عملیات موشکی، بخشهایی از نقاط مرزی در خاک پاکستان را که به زعم طرف ایرانی پناهگاه گروه جیشالعدل بود، آماج حمله قرار داد. اسلامآباد در واکنش به آن حمله، نقاط مرزی در خاک ایران را موشکباران کرد. بر پایه گزارش رسانهها، نتیجه هر دو حمله جانباختن چند غیرنظامی بود. طرف پاکستانی سفیر خود را از تهران فراخواند و مانع بازگشت سفیر ایران به اسلامآباد شد. البته که همهچیز زود به وضع عادی برگشت. حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران، پس از آن اقدامات تلافیجویانه به اسلامآباد سفر کرد که سفر فعلی هم تلاشی برای سرپوش گذاشتن روی آن تنشهای چندهفتهای است. از آنجایی که حمله بر خاک کشورها امری خطیر و پرخطر است، ایجاب میکرد که مقام عالیرتبه از ایران عازم پاکستان شود؛ چون آغازگر حمله بود.
2- عادی نمایاندن وضعیت
وضعیت حاکم بر خاورمیانه در این چند ماه و چند هفته اخیر بهشدت التهابی شده است. جنگ غزه، بحران دریای سرخ، حملات پراکنده بر پایگاههای امریکایی، درگیریهای مرزی اسراییل و لبنان و تنشهای اخیر میان تهران و تلآویو حکایت از عمق بحران میکند. اقدامات تلافیجویانه ایران و اسراییل اگر با تدبیر سیاسی حداقل در برهه حساس فعلی مهار نمیشد، منطقه در مرداب و گرداب جنگ ویرانگر فرو میرفت. به این حساب، بسیاری از جمهوری اسلامی بهحیث طرف منازعه یاد میکنند. رییسی با سفر به پاکستان میخواهد وضعیت را عادی نشان دهد؛ به این معنا که کشورش در وضع جنگی قرار ندارد و اقدامات تلافیجویانه اسراییل هم ناچیز بوده است. از این حیث، با توجه به نکته اول، پاکستان گزینه اول و بهتر در نظر آمده است.
مهمتر از آن، حالا که خطر رویارویی مستقیم میان تهران و تلآویو برطرف شده، ضرورت حضور در میدان دیپلماسی اهمیت یافته است. متحدان اسراییل فعالند و هر دم بر حجم تحریمها علیه ایران میافزایند. جمهوری اسلامی نیز نیاز به کسب حمایت کشورها دارد تا از یک سو متهم به جنگافروزی نشود و از دیگر سو از سنگینی بار تحریمهای دولتهای غربی قدری بکاهد.
3- خط لوله گاز آیپی
خط لوله گاز ایران و پاکستان که از آن به نام «خط لوله صلح» هم یاد میشود، تبدیل به جنجالیترین پروژهها شده است. با توجه به ماهیت و اهمیت آن، قطعاً در محور گفتوگوهای طرفین بوده است. قدمت این پروژه به سال 1994 برمیگردد. در آن زمان، پاکستان و هند توافق کردند که با ساخت خط لوله از ایران گاز خریداری کنند، ولی دهلی نو در سال 2008 خود را کنار کشید. در نهایت اسلامآباد و تهران از نو در جون 2009 قرارداد بستند. طرف ایرانی ظاهراً به تعهدش که ساخت خط لوله به طول 900 کیلومتر در خاکش بود، عمل کرده، اما طرف پاکستانی نه. با آنکه کار ساخت آن در مارچ 2013 توسط آصفعلی زرداری، رییس جمهور برحال پاکستان، افتتاح شد، ولی جریان پیدا نکرد و تکمیل نشد. در حالی که تا اوایل 2015 باید به سرانجام میرسید.
در متن آن قرارداد تذکر رفته که اجتناب از ادامه کار روزانه یک میلیون دالر جریمه در پی دارد. اسلامآباد از این درک مکلف به پرداخت مبلغ 18 میلیارد دالر جریمه است. ایران در 2015 خواستار پرداخت آن مبلغ در دادگاه بینالمللی شد، ولی بعداً در 2019 با بازنگری در قرارداد از طرح شکایت انصراف داد، البته مشروط بر ادای دین از سوی اسلامآباد. طرف ایرانی در آن زمان، تا مارچ 2024 برای تکمیل کار به پاکستان مهلت داده بود که باز هم پیشرفتی مشاهده نشد. حالا بار دیگر تا سپتامبر سال جاری مهلت داده که نیل به نتیجه روشن نیست. بر پایه آن قرارداد، اسلامآباد از ایران سالانه 7 میلیارد متر مکعب گاز به مدت 25 سال وارد میکند.
حکومت موقت پاکستان در فبروری سال روان، ساخت خط لوله به طول 81 کیلومتر را تصویب کرد که از نقطه مرزی با ایران تا بندر گوادر را در بر میگیرد. در حالی که تکلیف پاکستان ساخت خط لوله به طول 781 کیلومتر از نقطه مرزی تا منطقه نوابشاه ایالت سند است. طرف ایرانی حتا به طرف پاکستانی پیشنهاد وام 500 میلیون دالری نیز داده، ولی قبول نشده است. برپایه برآوردها، ساخت خط لوله به طول 81 کیلومتر هم مبلغ 45 میلیارد روپیه پاکستانی هزینه دارد که باز هم تامین آن برای اسلامآباد دشوار است.
در توقف کار پروژه گاز آیپی دو عامل مهم در کنار سایر عوامل دخالت دارد:
1-3 ایالات متحده امریکا مخالف کار پروژه فوق است. امریکا که ایران را تحریم کرده، به دوستان و رقیبان خود اجازه نمیدهد که با آن وارد رابطه تجاری گسترده شوند. واشنگتن با آنکه به اسلامآباد مبنی بر تحریم ساخت خط لوله هشدار داده، ولی طرف ایرانی خواستار تکمیل کار یا هم خسارت ناشی از توقف آن است. تصویب طرح احداث بخشی از خط لوله از سوی کابینه موقت پاکستان ناشی از اصرار مداوم جمهوری اسلامی مبنی بر پرداخت غرامت بود. اسلامآباد به رغم تلاشهای مکرر قادر به دریافت معافیت تحریم از سوی امریکا نشده است. واشنگتن به درخواستهای مکرر اسلامآباد اینگونه پاسخ داده است: «ما همواره به همه توصیه میکنیم که معامله کردن با ایران دربردارنده ریسک تماس و برخورد کردن با تحریمهای ما بوده و به همه توصیه داریم که این مساله را بسیار محتاطانه در نظر داشته باشند.» اما مقامهای پاکستانی بارها گفتهاند که امریکا باید مشکل کشورشان در خصوص خرید گاز با هزینه بالا از سایر بازارها را در نظر بگیرد. در حالی که فراهم کردن گاز از ایران برای اسلامآباد خیلی به صرفه است و برای همین هم زیاد تمایل دارد.
گفته میشود که عربستان هم بهمثابه حامی مالی پاکستان، از پروژه گازی این کشور با ایران ناخرسند است. ادعاهایی وجود دارد که ریاض زیر نامهای گوناگون اسلامآباد را تطمیع کرده تا از خرید گاز ایران انصراف ورزد. اگر چنین هم باشد، به پیمانه ناخرسندی ایالات متحده موثر نیست.
2-3 ترجیح امریکا بر باز شدن پای جمهوریهای آسیای میانه در بازارهای جنوب آسیاست، نه جمهوری اسلامی. از این نظر، میتوان خط لوله تاپی را رقیب پروژه گازی آیپی خواند. تاپی چهار کشور را به هم وصل میکند: ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند. افغانستان در این وسط عامل وصل است که غیبت آن، پروژه را به ناکامی میکشاند. این پروژه گاز ترکمنستان را از منطقه دولتآباد این کشور از مسیر هرات، فراه، هلمند و قندهار به شهر کویته و از آن طریق به فاضلاک هندوستان انتقال میدهد. تاپی از گذشتههای دور به این سو در محراق توجه امریکا بوده است. در دهه 90 میلادی دو شرکت بزرگ بینالمللی به نامهای یونیکال و بریداس که اولی امریکایی و دومی آرژانتینی بود، بر سر تاپی رقابت گرم داشتند. حتا در مارچ 2021 برخی رسانههای امریکایی از جمله نشریه واشنگتن اگزماینر از دولت جو بایدن انتقاد کردند که برای تحقق پروژه تاپی به طالبان پول میپردازد؛ ادعایی که مقامهای کاخ سفید در آن زمان رد کردند. سخن از آغاز کار تاپی این روزها نیز داغ است.
نکته آخر اینکه این سفر را نمیتوان حمل بر دوریگزینی پاکستان از امریکا کرد. ادعاها در این زمینه در شرایط حاضر کمتر با واقعیت میسازد. اسلامآباد نه از واشنگتن فاصله میگیرد و نه هم در سایه چین و ایران پناه میبرد. اینکه امریکا در این روزها در مقایسه با گذشته عنایت کمتر به پاکستان دارد، به خاطر بیاهمیتی مساله افغانستان است، نه اینکه اسلامآباد را لغزیده به سمت بلوک رقیب بداند. همچنان پاکستان بهمثابه کشوری مهم در جنوب آسیا، حق دارد فارغ از سایه نفوذ امریکا با هر کشوری بسته به اقتضای منافع خود وارد رابطه شود؛ چیزی که طرف امریکایی هم آن را درک کرده است.