نسلی که در موجودیت ایالات متحده و با اعتماد به خیرخواهی و صلحطلبی و عدالتمحوری این کشور قد کشیده و رشد کرده است. نسلی که نمیتوان بدون مسوولیت و ضمانت، سینهاش را به گلوله امارت اسلامی سپرد و رخت خویش بربست و رفت. دنیای امروز به واسطه روند اجتنابناپذیر جهانی شدن و هژمونی تکنولوژی، دهکده کوچکی شده که صدا در کوتاهترین زمان ممکن از افغانستان به گوش رأیدهندهی امریکایی خواهد رسید. صدایی که به واسطه قربانیان بیشمار و انبوه حق دارد بپرسد آمدنتان با خواهش که بود و از بهر چه؟ حال رفتنتان مطابق کدام عدالتطلبی و مسوولیتپذیری خواهد بود؟
حمله اخیر طالبان در مربوطات حوزه شانزدهم (ریاست تدارکات وزارت دفاع ملی) و تیراندازی به سمت غیرنظامیان که سبب کشته و زخمی شدن بیش از ۵۰ کودک نیز شد، بیانگر آن است که شتابزدهگی ایالات متحده و منافع انتخاباتی تیم آقای ترمپ برای پایان جنگ افغانستان، الزاماً نمیتواند نتیجهبخش باشد و به صلحی ماندگار و پایدار برای مردم افغانستان که قربانیان اصلی این جنگ طولانیمدت هستند، منجر شود.
ایالات متحده باید در نظر داشته باشد که رأیدهندهگان امریکایی را چگونه قناعت خواهد داد؟ آیا پاسخ صرفاً این خواهد بود که ما به جنگ افغانستان پایان دادیم؟ اینکه هزینههای جانبی توافق صلح برای مردم افغانستان چه خواهد بود و کدام مکانیزمهای عملی و منطقی از ماندگاری سند صلح و قطع خشونت و کشتار در افغانستان ضمانت خواهد کرد، موضوعی است که تمرکز و دقت نظر بیشتر از جانب آقای خلیلزاد و دیپلماتهای امریکایی دخیل در روند گفتوگوهای صلح را میطلبد و مستلزم توجیه قابل پذیرش برای مردم افغانستان است.
ایالات متحده یک زمان به دلیل منافع امنیتیاش که از جانب گروههای تروریستی القاعده و طالبان از جغرافیای افغانستان با تهدید جدی مواجه شده بود، تصمیم به حضور نظامی در افغانستان گرفت و هدف اصلیاش را مبارزه با تروریسم و استقرار نظام مردمسالار در افغانستان و ثبات خاورمیانه اعلام کرد؛ چرا که حمله انتحاری یازدهم سپتامبر به برجهای دوگانه مرکز تجارت جهانی در شهر نیویارک نشان داد که هیچ منطقه جهان از آسیب تروریسم جهانی نمیتواند در امان باشد. اکنون هم این ایالات متحده است که بنا بر اولویتهای انتخاباتی و هدفگذاریهای نظامی و اقتصادی برای آینده، تصمیم به مذاکره با گروه شورشی طالبان و خروج نیروهایش از افغانستان گرفته است.
اما سوال جدی که بین این دو معادله در ذهن مردم افغانستان و البته شهروندان امریکایی باقی میمانَد این است که برای چه آمده بودید و حال با کدام دستآورد که جدا از نمایش جهانیاش مردم افغانستان را توجیه کند، خاک این کشور را ترک میکنید؟ آیا مردم افغانستان مستحق قربانی شدن دوجانبه هم از سوی تروریستان و هم به خاطر منافع ایالات متحده هستند؟ هیچ کسی منکر سرمایهگذاری ایالات متحده برای بازسازی ویرانههای جنگ افغانستان و تلاشهایش برای استقرار نظام دموکراسی که مطابق آن مردم صاحب حق باشند، نیست. تلفات نیروهای امریکایی در جریان جنگ افغانستان برای مردم ما قابل احترام است و غیرقابل انکار، اما اگر قرار باشد تمام این زحمات و دستآوردهایی که هنوز قوام و ثبات نیافته به آسانی و بدون ملاحظه در راستای پایان نمایشی برای جنگ افغانستان جمعبندی و در معرض نابودی قرار گیرد و داعیهطلبان امارت اسلامی بعد از سالها انتحار و کشتار و ایجاد وحشت، حال با خروج نیروهای امریکایی و مسوولیتناپذیری در قبال توافق صلح، بعد از ادغام اجتماعی-سیاسی بخواهند به نوعی دیگر مردم افغانستان را قربانی خواستهای افراطگرایانهشان کنند، در آن صورت باید به عقب برگشت و تمام این زحمات و هزینهها را به چشم شک و تردید نگاه کرد. مردم افغانستان سالیان سال قربانیان جنگی غیرعادلانه و ناخواسته از جانب طالبان بودهاند که با حمایت کشورهای همسایه و مهندسی سازمانهای استخباراتی منطقه بر آنان تحمیل شده است. هر گاه کاروان موترهای امریکایی و یا پایگاههای نظامی آنان هدف مستقیم حملات انتحاری طالبان بوده، بیش از نظامیان امریکایی، غیرنظامیان افغانستان به کام مرگی نابهنگام و وحشتناک فرو رفته و خانوادههای متعددی صدمات روحی و روانی جبرانناپذیر متحمل شدهاند.
گذشته از صدمات و تلفات هر روزه و جبرانناپذیر، ایالات متحده با ورود و حضور و حمایتش فرهنگ و آدابی را نیز با خود به افغانستان منتقل کرده است. یک نسل واجد شرایط رأی امروزی متولدان پس از یازده سپتامبر و پساطالبان هستند. نسلی که در موجودیت ایالات متحده و با اعتماد به خیرخواهی و صلحطلبی و عدالتمحوری این کشور قد کشیده و رشد کرده است. نسلی که نمیتوان بدون مسوولیت و ضمانت، سینهاش را به گلوله امارت اسلامی سپرد و رخت خویش بربست و رفت. دنیای امروز به واسطه روند اجتنابناپذیر جهانی شدن و هژمونی تکنولوژی، دهکده کوچکی شده که صدا در کوتاهترین زمان ممکن از افغانستان به گوش رأیدهندهی امریکایی خواهد رسید. صدایی که به واسطه قربانیان بیشمار و انبوه حق دارد بپرسد آمدنتان با خواهش کی بود و از بهر چه؟ حال رفتنتان مطابق کدام عدالتطلبی و مسوولیتپذیری خواهد بود؟
مردم افغانستان به هیچ وجه از ایالات متحده خواهش و تقاضای حضور دایمی و حمایت مادامالعمر را ندارند؛ چرا که با تکیه به توان و اراده خود، خواهند توانست سرزمینشان را حفظ کند و موجب توسعه و تعالی آن شوند، مشروط بر اینکه خروج ایالات متحده مسوولانه و معطوف به احترام به قربانیان مردم افغانستان و عساکر امریکایی باشد. لازمهی این مسوولیتپذیری مهندسی پویا و کارآمد روند مذاکرات صلح با شورشیان طالب است که از منابع بیرونی تغذیه و حمایت میشوند و همواره نشان دادهاند که احترامی برای صلح قایل نیستند و نمیتوانند جز منافع امارت اسلامی به چیزی دیگر فکر کنند.
خروج شتابزده و سادهانگارانه که تنها جانب منافع انتخاباتی کوتاهمدت در امریکا را شامل شود و فاقد ضمانتهای اجرایی و عملی در راستای رفع تهدیدات تروریسم جهانی باشد، هم خطری بالقوه برای آینده نزدیک ایالات متحده خواهد بود و هم بیاعتنایی و بیحرمتی به خون هزاران انسان بیگناه که زندهگی حق طبیعی و انسانی آنها بود، اما طعمهی افراطگرایی و خودخواهی طالبان و مهندسان بیرونی جنگ ناخواسته افغانستان شدند. همچنان خروج شتابزده و سادهانگارانه، خط بطلان کشیدن به تمام تلاشها و سرمایهگذاریهای گزاف ایالات متحده در افغانستان است که قسمت بزرگ آن با پول مالیهدهندهگان امریکایی تمویل گردیده است.